5 نتیجه برای کودک
سید باقر حسینی، محسن کاملی،
دوره 2، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده
بنای مسجد در بردارنده رسالت دینی و اجتماعی است. در واقع همانند آینهای است که اوضاع دینی عصر خود را جلوه گر میشود. معماری مسجد، نمایانگر عمق برداشتهای فرهیختگان و افراد عادی از جوهره ذهنیت و ایمان جامعه مسلمان آن دوره است. از این حیث بنای مسجد میتواند میزان و ماهیت جهان بینی مسلمانان هر عصر را بازگو کند. معماری مسجد افزون بر اینها بر ارکان معرفتی دیانت اسلام تکیه دارد و به پشتوانه همین معرفت است که معمار بنای مسجد، ابعاد و درجات ذهنی جامعه زمان خود را درک و بر آن احاطه پیدا میکند. پژوهش حاضر با هدف بررسی عناصر کالبدی استفاده شده در معماری مساجد سنتی و مدرن و چگونگی ارتباط آن با ذهن کودک صورت گرفته است و به بیان این مطلب می پردازد که آیا عناصر کالبدی معماری مساجد بر روی ذهن کودک تاثیر گذار است و این مساله به چه صورت در مساجد سنتی و مدرن تفاوت دارد. روش تحقیق در این مطالعه توصیفی تحلیلی است و به واسطه تحقیقات کتابخانه ای و میدانی که 96 کودک جامعه آماری آن را تشکیل داده، انجام گردیده است. جهت به تصویر کشیدن برداشتهای کودکان در خصوص مساجد مدرن و سنتی، پس از بازدید آنان از هر دو مسجد سنتی و مدرن منتخب، از نقاشی، خمیر و اسباب بازی کمک گرفته شده است. یافتههای تحقیق مبین این مطلب است که بین عناصر معماری مساجد سنتی و ذهن کودک ارتباط بسیار نزدیک و عمیقی وجود دارد. این نتیجه درباره مساجد مدرن که سمبلهای معماری مساجد سنتی در آن وجود ندارد، بسیار ضعیف است. آنچه در معماری مسجد توصیه میشود، اصولی است که پیامبر اکرم(ص) در ساخت مساجد از آن استفاده مینمودهاند و به سبب اینکه دین و عناصر تشکیل دهنده یکسانی در بنای آن نقش ثابت دارند، میبایست معماری مسجد نیز ثبات داشته باشد.
مرتضی میرغلامی، مینو قره بگلو، پریا پارسا،
دوره 6، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده
ایده شهر دوستدار کودک از سال 1996 ارائه شد تا شهرها را برای همه افراد، بهویژه کودکان، قابل زندگی کند. امروزه بسیاری کشورها اصول شهر دوستدار کودک را به کار می بندند؛ اما توجه به فضاهای مناسب کودک در ایران سابقه چندانی ندارد. غالب این فضاها الگوبرداری صوری و ظاهری از تجارب سایر کشورها، بدون توجه به زمینه فرهنگی آن است.
این تحقیق با راهبرد استدلال منطقی در تحقیقات کیفی، با مطالعه آرائ نظریه پردازان اسلامی و غربی رشد کودک و گردآوری شاخص های محیطی مؤثر در تعامل کودک با محیط از دو دیدگاه فوق، به دنبال مقایسه تطبیقی نحوه تعامل کودک با محیط شهری از دو منظر اسلامی و غربی است. مطابق فرایند مقایسه تطبیقی، این پژوهش در 3 گام انجام میشود: ابتدا مسئله اصلی مطرح میشود. سپس دامنه تحقیق، تنگ شده و در آخر، بیشترین وجوه تمایز و تشابه در ارتباط کودک با محیط از دو منظر اسلامی و غربی معرفی میشوند. مقایسه تطبیقی به اشتراکات و افتراقات دو دیدگاه در دو سطح کلان(محیط های پیرامون کودک) و خرد(شاخص های محیطی هر یک از محیط های پیرامونی کودک) می پردازد. در سطح کلان، باوجودیکه دین اسلام مستقیماً درباره فضاهای شهری مناسب کودکان و ارتباط آنها با این فضاها سخن به میان نیاورده؛ اما تعالیم اسلامی به محیط به عنوان بستری برای انتقال ارزشهای اخلاقی دینی می نگرد. در سطح خرد، تعالیم اسلامی بر چهار مسئله تأکید کرده اند که در متون غربی دیده نمی شود: آموختن آداب دینی به کودک در بازی ها، اعمال محدودیت در بازی خارج از خانه برای دختر، محدودکردن بازی های دختر و پسر، ممانعت از ورود کودک به محیط کفر.
درحالیکه اهداف شهر دوستدار کودک غربی در مشارکت کودک، داشتن حقوق برابر با سایر شهروندان و سلامت جسمی و روانی او خلاصه می شود؛ محیط مناسب کودک در متون اسلامی ضمن تأکید بر احقاق حقوق کودک، آسایش و سلامت او به عنوان الزامات رشد، بر ارزش های حاکم بر محیط عملی کودک تمرکز کرده، توصیه می کند کودک در محیطی رشد کند که فطرت او آسیب نبیند تا به کمال نسبی دست یابد. لذا این پژوهش الگوی جدید شهر مناسب کودک از منظر اندیشه اسلامی را با عنوان "شهر مربی کودک" معرفی می کند.
پریا پارسا، مرتضی میرغلامی، مینو قره بگلو،
دوره 7، شماره 1 - ( 3-1398 )
چکیده
ایدۀ شهر دوستدار کودک با هدف تأمین رفاه کودکان، فضاهای شهری را برای کودکان، قابل فعالیت میکند. امروزه بسیاری کشورها اصول شهر دوستدار کودک را به کار می بندند؛ اما غالب فضاهای شهری طراحی شده برای کودکان در ایران، الگوبرداری از تجارب سایر کشورها، بدون درنظرگرفتن ارزشهای فرهنگی است. ازاینرو، این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ این سؤال است که فضاهای باز محلات در ایران چگونه می توانند ضمن توجه به خواست و نیاز کنونی کودکان، در انتقال مفاهیم دینی اسلامی به آنان مؤثر باشند؟
با بررسی منابع فلسفی، عرفانی و کلام اسلامی، به عنوان مبانی نظری، و با استراتژی پژوهش قیاسی برای تبیین الگوی نظری و استراتژی پژوهش استقرایی برای آزمون الگوی نظری در بخش موردپژوهی، الگویی ایرانی اسلامی با نام «شهر مربی کودک» ارائه میشود که مطابق آن، شهر مناسب کودک از منظر اسلام در کنار توجه به رویکرد محتوایی (ماهیت نیازها و خواستههای کودک)، رویکرد فرآیندی (توجه به فرآیند رشد کودک) را اتخاذ میکند؛ و این دو رویکرد درکنار هم، محیط را به یک مربی فعال تبدیل میکنند.
یافتهها نشان میدهند که پنج معیار در ساختار شهر مربی کودک دخیل هستند: محتوای آموزش دینی به کودک، روش آموزش دینی به کودک، ویژگیهای محیطی، محیط فرهنگی رشد کودک، ویژگیهای گروه سنی کودکان. ارتباط معیارها به این صورت است که محتوای آموزش از طریق روش آموزش و با کمک شاخصهای محیطی، در یک بستر فرهنگی، به کودکان منتقل میشود.
شاخصهای محیطی اثرگذار بر انتقال مفاهیم دینی به کودکان از طریق روش دلفی تدقیق شدند؛ و برای یافتن پاسخ سؤال پژوهش، شش محله طبقه اجتماعی متوسط شهر تبریز، انتخاب؛ و با روشهای مشاهده محقق و مصاحبه نیمه ساختاریافته جهتدار با هفتاد و دو کودک شش تا دوازده ساله، ارتباط شاخصهای محیطی با محتوای آموزش دینی در هر یک از محلات بررسی شد. یافتهها نشان میدهند محیط در کنار آموزش رسمی در خانه و مدرسه به کودک، میتواند در تربیت غیررسمی و انتقال مفاهیم دینی به کودک، نقش «بازدارنده» یا «تقویتکننده» داشته باشد؛ بهطوریکه در برنامهریزی فضا برای انتقال محتوای دینی به کودک، باید شاخصهای محیطی تقویتکننده را شناسایی و شاخصهای بازدارنده را برطرف کرد. همچنین، «امکان ایجاد قلمرو شخصی» و «حمایت اجتماعی» به عنوان شاخصهای محیطی تقویتکننده، دارای بیشترین فراوانی، و در مقابل، «تنوع قرارگاههای رفتاری»، «چیدمانهای مطلوب دارای قابلیت»، «وجود ریسکهای اجتماعی و کالبدی» و «پیچیدگی و چالشبرانگیزی محیط» به عنوان شاخصهای محیطی بازدارنده، دارای کمترین فراوانی در محلات هدف تحقیق هستند.
ریحانه سادات طباطبایی یگانه، فرهنگ مظفر، مینو شفائی، بهرام صالح صدق پور،
دوره 10، شماره 2 - ( 1-1401 )
چکیده
اسلام درباره نقش جنسیت، تعیین و بکارگیری آن، نهایت دقت و نکته بینی را دارد تا آنچه رفتار و منش ویژه دختر یا پسر معرفی می شود، صرف نظر از پذیرش اجتماعی- فرهنگی، بستر رشد و کمال را نیز بیابد. امروزه در پرتو مطالعات عمیق پزشکی، روانی و اجتماعی تفاوت های قابل توجهی میان دختران و پسران کشف شده است. این تفاوت ها از دو مسیر "هویت جنسی" و "نقش آموزی جنسیتی" برفرآیند تربیت افراد و شیوه آموزش آن ها اثرگذار است. بر این اساس توجه به این تفاوت ها در تعیین الزامات طراحی فضای باز واجد اهمیت است. هدف این تحقیق بررسی اثر تفاوت های جنسیتی طبق آموزه های اسلامی بر طراحی فضای باز مهد و پیش دبستانی است. در تحقیق حاضر بعد از مرور تفاوت های ذکر شده بین دختر و پسر در قرآن و سایر متون اسلامی، بر تفاوت های ذهنی و مغزی دختران و پسران تمرکز شده است. همچنین با مرور ادبیات در زمینه تفاوت های رشدی و ساختاری، تفاوت های شیمیایی و تفاوت های کارکردی چارچوب یک مصاحبه باز پاسخ برای شروع فرآیند دلفی آماده شد. تحقیق حاضر کاربردی و کیفی است و به اجرای روش دلفی بین 7 روانشناس و 15 متخصص معماری پرداخته است تا ضمن احصای یک فهرست موثر از تفاوت های کالبدی/عملکردی در فضای باز آموزشی کودکان که برای دختران و پسران باید وجود داشته باشد، دستورالعمل های معماری متناسب با آن را برای طراحی فضای باز آموزشی ویژه کودکان دختر و پسر بدست آورد. نمونه تحقیق با استفاده از روش گلوله برفی انتخاب شد. نتیجه تحقیق حاضر یک فهرست کاربردی از عواملی است که باید در طراحی فضای باز آموزشی متناسب با تفاوت های ذکر شده رعایت شود. از جمله یافته های تحقیق، استفاده از رنگ های تند، گرم و روشن، وجود فضای کارکردی مناسب برای دور هم نشینی، هندسه ساده، گوشه های منحنی در فضا، فضای نقاشی و المان ها مینیاتوری برای دختران است. همچنین برای پسران فضایی با رنگ ملایم یا رنگ گرم و سرد تلفیقی، فضای تقابل و بازی دو نفره، هندسه پیچیده، فضا برای آشنایی با حرفه ها و مشاغل و کشاورزی، وجود اختلاف سطح، فضای مناسب برای ورزش های توپی و تعادلی و وجود فضای مانور قابل پیشنهاد است.
مونا برجیان بروجنی، سید عباسآقا یزدانفر، نداسادات صحراگرد منفرد،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
کودکی مهمترین دوران زندگی انسان است و رشد هر جامعه در گرو افزایش سلامت کودکان آن است. از آنجا که کودکان بیشترین زمان خود را در خانه سپری میکنند، طراحی محیطهای مسکونی به شدت روی آنها و به ویژه سلامتیشان تاثیرگذار است. متاسفانه امروزه طراحی محیطهای مسکونی، اغلب تنها براساس خواستههای بزرگسالان بوده و عادات روزمره کودکان را در مسیر تغییرات نگرانکنندهای قرار دادهاست. این تغییرات از قبیل افسردگی، چاقی، رفتار پرخاشگرانه، و آسم، سلامت کودکان را تهدید میکند. لذا پژوهش پیشرو با هدف «اولویتبندی مولفههای طراحی در یک مجموعه مسکونی که بر سلامت کودکان موثرتر واقع میشوند» انجام گرفته است. به این منظور، ابتدا با مرور منابع به روش توصیفی-تحلیلی، مولفه های محیط مسکونی موثر بر سلامت کودک استخراج شد. سپس به کمک روش پیمایشی، پرسشنامهای بر اساس مولفه ها تدوین شد. جامعه آماری متشکل از 4 گروه معماران کودک، روانشناسان کودک، والدین کودکان، و در نهایت مربیان کودک، و در مجموع 100 نفر تعریف شد. در ادامه، با تحلیل پاسخنامهها به کمک آزمون فریدمن و آنتروپی شانون، مهمترین مولفههای محیطی سلامت کودکان در مجموعههای مسکونی از نگاه هر یک از این 4 گروه بدست آمده و در مقایسه با هم قرار گرفت. نتایج حاصل شده حاکی از آن بود که مهمترین اشتراک بین 4 گروه بحث ایمنی و امنیت است که بدیهیترین مولفهای است که تأمین آن در ساختار فضای متناسب با کودک باید تأمین شود. بعد از این اصل میتوان بیان داشت که در حالی که معماران فضای بازی را به عنوان یک فضا با کارکرد آموزشی-اجتماعی-روانی- فرهنگی میبینند، برای والدین نور کافی و راحتی خیال آنها از رشد مادی کودک در شرایط بهینه مطرح است. روانشناسان با نگاه خود به دنبال گسترش پیوند کودک با همنوعان و تقویت تعاملات برای دستیابی به مهارتهای اولیه زندگی برای رسیدن به استقلال کودک هستند و آن را اولویت میدانند و مربیان نیز به نوعی با والدین دغدغه تأمین نور کافی برای رشد اولیه کودک را مد نظر دارند.