جستجو در مقالات منتشر شده


17 نتیجه برای مساجد

عبدالحمید نقره کار، مهدی حمزه نژاد، صبا خراسانی مقدم ،
دوره 1، شماره 1 - ( 12-1392 )
چکیده

پژوهش حاضر در پی گونه‌شناسی ورودی مساجد، بر اساس تفاوت‌های معنایی و مفاهیم معرفتی مطرح شده در عرفان می باشد. پرسش مقاله این است که آیا تفاوت در ورودی‌ها دارای مبانی معنادار خاصی است و از الگوی خاصی پیروی می‌نماید؟ و آیا بررسی تفاوت‌ها می‌تواند به گونه‌شناسی معنایی از ورودی‌ها بیانجامد؟ در طول تاریخ ورودی مساجد ایرانی دچار دگرگونی‌های فراوانی شده و مقاله این فرض را پیش می کشد که تفاوت در نحوه تجلی صفات و مفاهیم، باعث ایجاد تفاوت‌های کالبدی در ورودی ها گشته است. این مقاله گونه‌ها را با استفاده از مفاهیم « تشبیه، تنزیه» و صفات « جمال و جلال» در سه دسته «تشبیهی-جمالی»، « تنزیهی-جلالی » و گونه میانه « تشبیهی-جمالی و تنزیهی-جلالی» مورد بررسی قرار داده و به بررسی ویژگی کالبدی ورودی‌ها، مرتبط با هر یک از گونه‌ها پرداخته است. در طول پژوهش با تکیه بر مطالعات اسنادی و کتابخانه‌ای جهت شناخت مبانی شامل مفاهیم و صفات تشبیه، تنزیه، جمال و جلال و از طریق روش مقایسه تطبیقی، معیارهایی برای سه گونه در نظر گرفته شده است. به این ترتیب که گونه تشبیهی-جمالی دارای ویژگی‌های بکارگیری مصالح فاخر و پر‌تزیین، با حداکثر سلسله مراتب فضایی، مقیاس و تناسبات الهی و دلالتگری نشانه و نماد است. بهترین نمونه این گونه را می‌توان در مسجد امام اصفهان، مسجد شیخ لطف الله و مسجد جامع یزد مشاهده نمود. گونه تنزیهی-جلالی دارای ویژگی‌های بکارگیری مصالح کم‌بها و کم‌تزیین، حداقل سلسله مراتب فضایی، مقیاس و تناسبات انسانی و دلالتگری آیه بوده و مساجد جامع زواره، نطنز و نایین بهترین نمونه از این گونه هستند. گونه میانه تشبیهی-جمالی و تنزیهی-جلالی، از ویژگی‌های مشترک دو گونه دیگر پیروی می‌کند و از نمونه‌های آن می‌توان به مساجد جامع اصفهان و اشترجان اشاره نمود.
شمس اله فتاحی، علی عمرانی پور،
دوره 2، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده

این مقاله در پی آن است تا با شناخت نظام اندیشه و زیر ساخت‌های تفکر معماران مساجد ایرانی- اسلامی به مطالعه نقش و جایگاه موضوع قبله در معماری مساجد شهر ایلام بپردازد. هدف پژوهش حاضر آن است تا با کشف زوایای پنهان موضوع، اهمیت معماری سنتی در توجه به «جهت قبله» در طراحی مساجد ایرانی- اسلامی را نشان دهد و آموزه ای باشد برای معماران معاصر شهر ایلام تا ضمن اصلاح و احیای رویه پیش رو، رعایت این جهت گیری الهی(قبله) به فراموشی نرود. فرضیه پژوهش، تمایز و تفاوت آثار معماران مساجد معاصر در توجه به جهت قبله در طراحی مساجد است. روند این پژوهش با روش کتابخانه ای و مطالعات تاریخی صورت گرفته است و در پی آن تعداد 21 مسجد شهر ایلام ضمن برداشت موقعیت مکانی، از نظر هندسه و چیدمان فضای داخلی و جهت ورود به بنا تا قرار گیری در راستای محور قبله مورد تجزیه و تحلیل ساختاری قرار گرفته‌اند. تشریح موضوع و بررسی تاریخچه مساجد سنتی در کنار مبانی و توصیف نمونه‌های موفق از این مساجد، مقدمه ای برای ارائه تحلیل‌ها و بررسی تفاوت فکری معماران مساجد شهر ایلام است. مطالعه و تحلیل‌های صورت گرفته بیانگر آن است که نه تنها در طراحی مساجد شهر ایلام کم توجهی به محور قبله صورت گرفته است بلکه قداست، معنویت و هویت اساسی این بناها به مثابه مهم‌ترین بستر حفاظت از ارزش‌های ایرانی- اسلامی و برترین تجلی گاه ارتقاء و اعتلای فرهنگ دینی از دست رفته‌اند.
سید باقر حسینی، محسن کاملی،
دوره 2، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده

بنای مسجد در بردارنده رسالت دینی و اجتماعی است. در واقع همانند آینه‌ای است که اوضاع دینی عصر خود را جلوه گر می‌شود. معماری مسجد، نمایانگر عمق برداشت‌های فرهیختگان و افراد عادی از جوهره ذهنیت و ایمان جامعه مسلمان آن دوره است. از این حیث بنای مسجد می‌تواند میزان و ماهیت جهان بینی مسلمانان هر عصر را بازگو کند. معماری مسجد افزون بر اینها بر ارکان معرفتی دیانت اسلام تکیه دارد و به پشتوانه همین معرفت است که معمار بنای مسجد، ابعاد و درجات ذهنی جامعه زمان خود را درک و بر آن احاطه پیدا می‌کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی عناصر کالبدی استفاده شده در معماری مساجد سنتی و مدرن و چگونگی ارتباط آن با ذهن کودک صورت گرفته است و به بیان این مطلب می پردازد که آیا عناصر کالبدی معماری مساجد بر روی ذهن کودک تاثیر گذار است و این مساله به چه صورت در مساجد سنتی و مدرن تفاوت دارد. روش تحقیق در این مطالعه توصیفی تحلیلی است و به واسطه تحقیقات کتابخانه ای و میدانی که 96 کودک جامعه آماری آن را تشکیل داده، انجام گردیده است. جهت به تصویر کشیدن برداشت‌های کودکان در خصوص مساجد مدرن و سنتی، پس از بازدید آنان از هر دو مسجد سنتی و مدرن منتخب، از نقاشی، خمیر و اسباب بازی کمک گرفته شده است. یافته‌های تحقیق مبین این مطلب است که بین عناصر معماری مساجد سنتی و ذهن کودک ارتباط بسیار نزدیک و عمیقی وجود دارد. این نتیجه درباره مساجد مدرن که سمبل‌های معماری مساجد سنتی در آن وجود ندارد، بسیار ضعیف است. آنچه در معماری مسجد توصیه می‌شود، اصولی است که پیامبر اکرم(ص) در ساخت مساجد از آن استفاده می‌نموده‌اند و به سبب اینکه دین و عناصر تشکیل دهنده یکسانی در بنای آن نقش ثابت دارند، می‌بایست معماری مسجد نیز ثبات داشته باشد.
محمد جواد مهدوی‌نژاد، محمد مشایخی، منیره بهرامی،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده

در دوران معاصر، نگاه معماری مدرن و در امتداد آن معماران آکادمیک نسل جدید بر روی طراحی بناهای جدید، از جمله مساجد، تأثیرهای فراوانی داشته است. یکی از مهمترین این تأثیرات تغییرات شکلی و فضایی مساجد در دوران معاصر است به نحوی که امروزه مساجد نوگرا به عنوان خوانش جدیدی از مسجد در فضای معماری و جامعه مطرح شده‌اند. در این میان تنوع گونه‌ها و الگوهای ایده‌پردازانه در طراحی بسیار زیاد هستند و بر خلاف گذشته که سنت‌های خاصی در هر دوره بر ساخت مسجد حاکم بود؛ نمی‌توان مساجد را واجد هیچ خصوصیت شکلی مشخصی دانست. علاوه بر تحولات وسیعی که در زمینه طراحی و ساخت بناهای معاصر وجود دارد؛ این مقاله درصدد است به بازشناسی گرایش‎های طراحی مسجد در دوران معاصر به طور خاص بپردازد و با شناسایی شاخص‎های این تحولات به طبقه‌بندی آنها پرداخته و به نوعی جریان‎های تأثیرگذار بر دوران تحول را در معماری مساجد بشناسد. پرسش‌های پژوهش عبارت اند از: آیا می‎توان گرایش‎هایی را در طراحی مساجد معاصر ایران در مقایسه با جهان اسلام پیشنهاد نمود؟ چه معیارهایی برای این مهم می‎توان در نظر گرفت؟ چه گرایش‎هایی در طراحی مساجد معاصر وجود دارند؟ و هر یک دارای چه مشخصاتی هستند؟ فرآیند استنتاج از سه مرحله تشکیل شده است: انتخاب مساجد و شاخصه‌ها؛ طبقه‌بندی داده‎های کمی و تحلیل؛ و نتیجه گیری. بر اساس مبانی تحقیق، روش تحقیق نمونه‌ی موردی با استفاده از راهکارهای ترکیبی برای انجام تحقیق انتخاب شده است. رویکرد پژوهش «ساخت نظریه» است. روش گردآوری اطلاعات ترکیبی از مطالعات کتابخانه و مراجعه به میدانی است. برای رسیدن به پرسش‌های پژوهش با استفاده از یک روش کمی-کیفی به بررسی خصوصیات منتخبی از انواع گونه‌های مساجد نوگرای معاصر پرداخته شده است و سپس بنابر نتایج بدست آمده، الگوهای طراحی آنها شناسایی و تبیین شده است. بر اساس بررسی انجام شده بخشی از مساجد معاصر که گونه‌شناسی بر روی آنها انجام شد؛ مساجدی هستند که در جامعه‌ی اسلامی شاخص و یا مساجدی که از نظر کالبدی معنای مسجد را در کالبدی جدید معرفی کرده اند؛ این مساجد بر اساس گونه‌شناسی شکلی، خود به چهار دسته تقسیم شده اند. این زیرگروه‎ها عبارتند از: مساجد نوگرای سفید، مساجد ناب‌گرا، مساجد فرم‌گرا و مساجد نوگرای التقاطی.
هادی صفایی‌پور، غلامحسین معماریان، محمدرضا بمانیان،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده

گنبد به عنوان پوشش یکی از مهم‌ترین فضاها در مساجد ایرانی از جایگاه مهمی در نظام معنایی مسجد برخوردار است. این موضوع در پژوهش‌های پیشین با استفاده از روش‌های «عرفانی-تفسیری» و «اثباتی-استنادی» بررسی شده و دو گروه از فرضیه‌ها را شکل داده است. اندیشمندان سنت‌گرا در گروه نخست، معانی کلی چون وحدت، آسمان، بهشت یا عرش را به همه گنبدهای معماری دوران اسلامی اختصاص داده‌اند. از سوی دیگر اثبات‌گرایان و تاریخ‌گریان در گروه دوم، در مورد پیوند قطعی معانی مشخص به گنبدها تشکیک کرده و آن را امری دشوار و گاه غیرممکن دانسته‌اند. مقاله حاضر، با روشی «استنادی-تفسیری» به معناشناسی گنبدهای شاخص صفوی می‌پردازد. در این روش، طی فرآیندی دوسویه و چرخه‌ای، معنای گنبدهای مورد نظر هم در میان اسناد عینی موجود در بنا مطالعه می‌شود و هم از بین متون سازنده فضای فرهنگی عصر صفوی بررسی خواهد شد. براین اساس، فرضیه این مقاله آن است که مفهوم شیعی «درخت طوبی»، اصلی‌ترین مفهوم مؤثر در شکل‌گیری گنبدهای شاخص صفوی است. این فرضیه از طریق پاسخ به دو پرسش بررسی می‌شود. نخست آنکه معنای درخت طوبی در منابع فکری شیعه چیست؟ این پرسش پیشتر در مقاله‌ مستقلی از نگارندگان بررسی شده‌ و نتایج آن در این مقاله به عنوان فرضیه پذیرفته می‌شود. پرسش دیگر آنست که چه ارتباطی میان مفهوم طوبی و گنبدهای شاخص شیعیان در عصر صفوی وجود دارد؟ در این مقاله با مراجعه به دو نمونه از گنبدهای شاخص صفوی (مسجد جامع عباسی و مدرسه چهارباغ عباسی)، پرسش دوم در سه لایه فضایی شهر، بنا و گنبدخانه ارزیابی می‌گردد و در هر نمونه شکل، ساختار، آرایه‌ها، محتوای کتیبه‌ها و کیفیت فضایی این بکار رفته بررسی می‌گردد. در نهایت، یافته‌های گردآمده مرتبط با دو پرسش، با رویکردی کیفی و از طریق مقایسه و تحلیل محتوا بررسی و فرضیه مقاله در سه سطح سازگاری، صدق و تمامیت سنجیده می‌شود. بر این اساس، در مرحله اول این مقاله نشان می‌دهد که میان مفاهیم ذکر شده برای درخت طوبی با محتوای نقوش و کتیبه‌ها سازگاری کامل وجود دارد. در سطح بعدی یافته‌های این مقاله نشان‌دهنده صدق فرضیه ارائه شده نسبت به فرضیه‌های رقیب است. در سطح آخر، نمی‌توان بر تمامیت شواهد موجود بر دلالت قطعی فرضیه حکم داد. بدین ترتیب این مقاله فرضیه «نقش اساسی مفهوم درخت شیعی طوبی در شکل‌گیری دو گنبد مسجد جامع عباسی و مدرسه چهارباغ اصفهان» را به عنوان صحیح‌ترین تبیین ارائه می‌نماید.
زهرا توکلیان، سارا بهمنی کازرونی،
دوره 3، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده

مسجد به عنوان یکی از شاخص‌ترین بناهای معماری اسلامی در طول سال‌های متمادی متأثر از زیرسامانه‌های ثابت و متغیر زمانی و مکانی روند شکل­گیری و تکامل یا زوال خود را سپری کرده است. با توجه به اینکه معماری مساجد شیراز متفاوت از بسیاری نقاط ایران در همان الگوی اولیه شبستانی مسیر خود را پیش می­گیرد؛ این مقاله تلاش دارد با تمرکز بر اصلی­ترین اندام این معماری یعنی شبستان،­ چگونگی انتظام و ساماندهی آن را در تعامل با زیرسامانه­های متفاوت و تأثیرگذار بررسی نماید. ­بنابراین، پرسش محوری این است که نحوه‌ی ساماندهی و انتظام شبستان در مساجد تاریخی شیراز چگونه است.­ بدین منظور با بررسی تعداد،­ جانمایی و تناسبات شبستان در هر مسجد نحوه‌ی انتظام آن تحلیل می‌گردد. نتایج حاصل از این مقاله به شناخت معماری مساجد تاریخی شیراز و راهبردهای طراحی معماران این خطه در مواجهه با مسائل متفاوت کمک می‌کند و می­تواند انگیزه­ای برای کاربردی کردن برخی از این اصول ثابت و تداوم آن در معماری مساجد معاصر به ویژه مساجد شیراز باشد. روش تحقیق استفاده شده در این مقاله توصیفی- تحلیلی و از نوع مطالعات میدانی می­باشد؛ روش جمع­آوری اطلاعات کتابخانه­ای و میدانی از طریق مشاهده و استفاده از کروکی و نقشه است.­ بدین منظور به بررسی بیست و چهار مورد از مساجد تاریخی شیراز پرداخته می­شود.­ ابتدا ادبیات موضوع مطرح و با تحلیل و بررسی مساجد در نهایت دو گونه انتظام شبستان در معماری مساجد بازشناسی و دو مسجد وکیل و نصیرالملک به عنوان مصادیق این دو­ گونه معرفی می­شوند. شیوه‌ی انتظام که بیش از هر چیز متأثر از دو زیرسامانه‌ی فرهنگی (جهت قبله) و زیرسامانه‌ی محیطی (شکل زمین و همسایگی‌ها) است؛ در نهایت با محوریت معمار در سیاست طراحی منجر به دو گونه انتظام مجزا شده است که نشان­دهنده‌ی وابستگی انتظام شبستان به تناسبات حیاط است. یافته‌های تحقیق نشان می­دهد که به طور خاص مساجد گونه‌ی دوم متفاوت با بسیاری مساجد مشابه در شهرهای دیگر شکل خاصی را در انتظام فضای شبستان دنبال می­کنند و آن عدم استفاده از شبستان جنوبی است و علت این مسأله می­تواند به عنوان موضوعی برای پژوهش­های آتی معرفی گردد و مقاله اگرچه فرضیاتی را مطرح می‌کند؛ اما درصدد پاسخ گویی به این مطلب نیست.


مرضیه هومانی‌راد، منصوره طاهباز، حسنعلی پورمند،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1396 )
چکیده

نور روز تنها منبع تامین‌کننده روشنایی فضاهای تاریخی بوده است و معماران سنتی به شیوه هنرمندانه‌‌ای از آن به عنوان ابزاری برای افزایش کیفیت بصری فضا و انتقال مفاهیم استفاده کرده‌اند. الگوی نورپردازی نور طبیعی مساجد تاریخی و ارائه معیارهای آن سوال اصلی تحقیق است. مقاله حاضر به منظور کشف قوانین حاکم بر اصول نورپردازی بنا و نقش نورگذرها در الگوی توزیع نور طبیعی در گنبدخانه‌‌ها، با بررسی پنج گنبدخانه مساجد منتخب تاریخی اصفهان(مسجد امام، مسجد شیخ‌لطف‌اله، مسجد حکیم از دوره صفویه و مسجد سید و مسجد رحیم‌خان از دوره قاجاریه) درصدد است تا الگوی نورپردازی طراحی شده معماران سنتی را استخراج نموده و راهکاری برای طراحی نورپردازی طبیعی در اختیار معماران مساجد معاصر قرار دهد. روش تحقیق توصیفی تحلیلی بر اساس اطلاعات میدانی و کتابخانه‌ای انجام شده است. این تحقیق به کمک ابزارهای نورسنجی، داده‌های میدانی در سه زمان از طول روز تهیه شده و سپس توسط نرم‌افزار ریدینس به یک سال تعمیم داده شد. با توجه به معیارهای ارائه شده در کتب استانداردهای نورپردازی، میزان روشنایی، یکنواختی، توزیع نور و کیفیت بصری حاصل از آن در سطح پلان و دید ناظر تحلیل شد. علاوه بر آن عکاسی تایملپس جهت بررسی حرکت نور در فضا از طلوع آفتاب تا غروب از دید ناظر در برداشت میدانی به دست آمد.
نتایج حاصله نشان می‌دهد الگوی توزیع نور طبیعی، چگونگی پراکندگی، جهت و زاویه نور در مساجد مورد مطالعه به غیر از مسجد شیخ‌لطف‌اله دارای شباهت زیادی است. با وجودی که پنج مسجد مذکور از لحاظ ابعاد، تناسبات فضایی و  ویژگی‌های هندسی نورگذرها با هم تفاوت دارند ولی نورپردازی آنها بسیار به هم شباهت دارد. حرکت نور در هر پنج مسجد صورت یکسانی دارد. در نگاه بیننده رو به محراب، محراب نسبت به کل فضا در کل روز روشن‌تر به نظر می‌رسد. با وجود تفاوت در دوره تاریخی ساخت مساجد و ویژگی‌های معماری گنبدخانه‌ها، لیکن الگوی نورپردازی یکسانی بر آنها حکم می‌کند. به واقع استفاده از الگو می‌تواند منجر به نتایج متنوعی در محصولات آن شود.
• عبدالحمید نقره کار، پریسا یمانی، مهدی حمزه نژاد،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده

انتخاب کاربری های جانبی و محل استقرار آنها، جزو پرچالش ترین قسمت های طراحی مسجد می باشد. در فتاوای مراجع تقلید، سازگاری یا سنخیت هر کاربری با کاربری عبادی مبنای انتخاب آن کاربری در مسجد در نظر گرفته شده است. . اما آیا در طراحی معماری مسجد، موقعیت استقرار فضای هر کاربری نیز مرتبط با میزان سازگاری آن است؟ در رابطه با این سوال این فرضیه مطرح می شود: هر چه میزان سازگاری و یا سنخیت کاربری جانبی با کاربری عبادی بیشتر باشد در وضعیت استقرار خود نیز باید در مکانی نزدیکتر به فضاهای عبادت جاگذاری شود.
هدف از این مقاله، مشخص کردن معیارهای سازگاری کاربری های جانبی با کاربری عبادی، اولویت‌بندی کاربری های جانبی بر مبنای درجه سازگاری، مشخص کردن جایگاه کاربریهای جانبی نسبت به فضاهای عبادت و در نهایت تبیین رابطه میان میزان سازگاری و موقعیت استقرار کاربری‌های جانبی مساجد نسبت به کاربری عبادی است.  
جهت دست یابی به این هدف، ابتدا از طریق ارائه پرسشنامه به متخصصین طراحی معماری مسجد و تحلیل آن با آزمون خی دو، جایگاه هر کاربری نسبت به کاربری عبادی مشخص شد. سپس با مراجعه به فتاوای مراجع تقلید معیارهای سازگاری، شامل عدم منافات با شان مسجد و عدم ایجاد مزاحمت، استخراج و بر این مبنا پرسشنامه ای به خبرگان مذهبی و معماری ارایه گردید و با مدل رتبه بندی تاپسیس درجه سنخیت کاربری‌ها اولویت‌بندی شد. در انتها کاربری های مشخص شده در هر جایگاه استقرار (گام اول)، با اطلاعات بدست آمده در رابطه با میزان سازگاری هر کاربری با کاربری عبادی (گام دوم) مورد مقایسه قرار گرفتند.
این مقاله در دستیابی به اهداف فرعی، معیارهای سازگاری کاربری های جانبی با کارکرد عبادی در مساجد را استخراج نمود. بر این مبنا کاربری ها، به چهار دسته تقسیم شدند که می تواند مبنای انتخاب کاربری ها برای مسجد باشد. جاگذاری کاربری های در مسجد نسبت به فضای عبادی نیز مشخص گردید. در راستای سنجش فرضیه پژوهش مشخص گردید لزوما سازگاربودن کاربری جانبی با کاربری عبادی، دلیل بر نزدیک شدن محل استقرار آن به کاربری عبادی نمی باشد. توصیه استقرار برای برخی کاربری های با سطح سازگاری بسیار بالا در درون مسجد و برای کاربری های ناسازگار در خارج مسجد بوده است. ولی در مورد کاربری‌های با سطوح سازگاری متوسط و کم، اینگونه نیست و در طراحی معماری آنها بایستی تدابیری را اندیشید که در عین حال که کاربری به لحاظ عملکردی پاسخگوست، برای مسجد مزاحمتی نداشته باشد.
نسیم اشرافی،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده

کهن‌الگوی چلیپا در معماری از الگوهایی است که به عنوان شاخصه اصلی معماری ایرانی قبل از اسلام مطرح بوده است. امروزه رمزگشایی معانی مختلف این نماد در مساجد به عنوان الگوی پایه که عامل پیوند معماری ایرانی و اسلامی است؛ موضوعی است که مورد غفلت واقع شده است. الگوی چلیپا مختص مساجد ایرانی بوده و در ساختار سایر مساجد جهان  اسلام دیده نمی‌شود؛ مگر به‌واسطه تقلید از الگوی مساجد ایرانی. لذا، مطالعه اینکه چرا الگوی چلیپا به عنوان الگوی شاخص در تطور تاریخی معماری ایران وجود داشته است؛ ولی در سایر تمدن‌ها دیده نمی‌شود؛ ضرورت می‌یابد. پژوهش حاضر در تلاش است با مقایسه تطبیقی مساجد ایرانی و مساجد سایر کشورهای اسلامی، تفاوت‌های ساختاری آنها را مشخص نموده و دو مفهوم مرکزیت و جهت‌گرایی را به عنوان دو مؤلفه اصلی الگوی چلیپا که در مساجد ایرانی وجود دارد را با سایر مساجد مورد  قیاس قرار دهد و این الگو را به‌عنوان وجه تمایز معنایی و ساختاری آنها معرفی نماید. در این پژوهش که روشی تاریخی- تحلیلی دارد؛ سعی شده است با مقایسه تطبیقی مساجد، تفاوت اصلی مساجد کشورها با مساجد ایرانی را در بازه زمانی قرون پنجم و ششم هجری در وجود الگوی چلیپا معرفی نموده و علت این تفاوت را در معانی مشترک تمدن ایرانی و اسلامی جستجو نماید که در سایر تمدن‌ها چنین اشتراکی وجود نداشته است. الگوی چلیپا که در وحدت بخشیدن به ساختارهای فضایی یک بنا  نقش مهمی دارد؛ ریشه در معماری قبل از اسلام دارد و برای اولین بار در معماری بعد از اسلام در قرن ششم هجری در مساجد ایرانی ظاهر گشته و علت این تغییر در این بازه زمانی در اندیشه‌های حاکمان و فیلسوفان و هنرمندان دوره آل‌بویه به بعد بوده است که همواره خواهان پیوند اندیشه ایرانی با اندیشه اسلامی بوده‌اند. کهن‌الگوی چلیپا در قالب فرم چهار‌ایوانی در حیاط مرکزی مساجد ایرانی مختص تفکرات ایرانی است و در حیاط مرکزی سایر مساجد کشورهای اسلامی چنین الگویی وجود ندارد که حاکی از تطور مفهوم مرکزگرایی قبل از اسلام است؛ و از طرف دیگر نشان از مفهوم وحدت در عرفان اسلامی دارد که شاید بتوان علت این پیوند را در اصول مشترک ادیان توحیدی ایران (اسلام و زرتشت) جستجو کرد که با مفهوم گذار از گذشته تا به حال، باز احیایی مفهوم توحیدی در تمدن ایرانی را در  معماری اسلامی دگرباره فراهم ساخته است.
رسول پهلوان‌پور، جمال‌الدین سهیلی، مهدی خاک‌زند،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده

مساجد در ایران از دیرباز به عنوان مهم‌ترین و غیرقابل‌رقابت ترین عنصر مذهبی شهرهای ایرانی به شمار می‌رفتند. متأسفانه در عصر حاضر اصول و الگوهای شکل‌دهنده مساجد و نگاه نمادگونه به آن، مخصوصاً در سطح مسجدهای محله‌ای به دست فراموشی سپرده شده است. بازیابی هویت معماری و شهرسازی ایرانی-اسلامی از جمله وظایف معماران و شهرسازان معاصر می‌باشد؛ و این مهم از اهداف اصلی پژوهش حاضر می‌باشد؛ که با انجام مطالعات میدانی و تحلیل شرایط محلی از نظر نیازهای فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی طبقات موجود در محله‌ها، در پی محقق ساختن آن خواهیم بود. همچنین نسبت به هدف تعیین شده، یکی از مهم‌ترین سوالاتی که پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به آن است را؛ می‌توان چنین بیان نمود که آیا نظام‌های ارزشی طبقات مختلف اجتماعی ساکنین محله‌ها در افزایش حس تعلق به مساجد محله‌ای و همچنین افزایش رضایت‌مندی بین نمازگزاران این گونه مساجد تأثیرگذار می‌باشند. در تحقیق حاضر، به روش پیمایشی به بررسی تأثیر مدل‌های ادراک حسی مؤثر بر حس تعلق به مکان در مساجد محله‌ای شهر قزوین پرداخته شده است؛ و نیز پس از تبیین مدل‌ها و مؤلفه‌های ادراک حسی، معیارهای ارزیابی مؤثر بر افزایش حس تعلق به مساجد استخراج شده و پرسشنامه طبق طیف لیکرت1 تنظیم و با روش مدل‌یابی معادلات ساختاری2 (SEM) روابط بین متغیرها و میزان تأثیر آنها در مسجد هفت‌درب به عنوان نمونه بافت قدیمی، و مسجد جواد‌الائمه به عنوان نمونه بافت جدید، تحلیل شد. یافته‌های تحقیق وجود رابطه معنادار بین مؤلفه‌های ادراک حسی و حس تعلق به مکان در مساجد محله‌ای را نشان می‌دهند؛ که در آن میزان تأثیر‌گذاری شاخصه‌های فرهنگی و نظام اجتماعی موجود در محله از دیگر شاخصه‌ها بیشتر می‌باشد. همچنین رعایت الگوهای حسی در طراحی عناصر تشکیل‌دهنده مساجد باعث افزایش حس رضایتمندی شده که این امر موجب ایجاد و تقویت الگوهای معماری حسی انطباقی در مکان‌های مذهبی می‌گردد. در نتیجه پیشنهاد می‌شود که به نقش مکمل‌گونه ساکنین محله در طراحی مساجد توجه ویژه‌ای گردد؛ زیرا که این مهم باعث انطباق‌پذیرتر‌شدن الگوهای معماری مساجد محله‌ای می‌شود. همچنین بازآفرینی الگوهای حسی معماری ایرانی- اسلامی مساجد بی‌تردید در مناسبات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و در توسعه و تعمیق ارزش‌های دینی، نقشی حیاتی و تأثیری شگرف داشته و همچنین باعث افزایش انگیزش نمازگزاران جهت تداوم حضور در مساجد محله‌ای، می‌گردد.
فاطمه برادران هروی، مهدی حمزه‌نژاد،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده

تعارض زیبایی-والایی از موضوعات پرتنش در اندیشه و مظاهر زندگی انسان، از جمله در ساخت معابد در طول تاریخ بوده است. در دوره مدرن، دو جریان فرم­گرا و کارکردگرا معماری مدرن در پاسخ به مکتب نظری امانوئل کانت فیلسوف آلمانی ظهور کرد. بعدها معماران دیکانستراکتیویستی همچون آیزنمن ریشه ناهنجارگرایی خود را در فرمول اکتشافی خود برای ترکیب این دو، عنوان کردند. این جریان­های فکری در دنیای اسلام، و خصوصاً ساخت مساجد رسوخ کرد؛ و کمتر به الگوهای مفهومی  منحصر به فرد اسلامی در جمع بین زیبایی-والایی و تلاش برای احیای آن در عصر جدید فکر شد. در نگاه اسلامی جامعیتی از جمال-جلال توصیه شده است که اسلام مدعی، در ادیان قبلی نبوده است و با ظهور اسلام این تعادل رخ نموده است. با تمام اهمیت این تعادل، بر اساس نیاز می­تواند در هر نمونه تا حدودی به سمت یکی از طرفین طیف سوق پیدا کند. در این پژوهش اصول فلسفی و معیارهای معماری برخاسته از هر دو وجه، با رویکرد توصیفی-تحلیلی، به گونهشناسی مفهومی  مساجد تاریخی پرداخته شد و در نهایت دو نمونه از مساجد طراحی شده با الگوی جامعیت غربی و سنتی در بروز تقابل والا-زیبا، مبنا قرار گرفت.  شاخص‌­بندی­هایی برای بررسی هر اثر معاصر بر میزان جمال-جلال اسلامی و یا زیبایی-والایی غربی صورت گرفت. نتیجه پژوهش حاکی از تکامل معماری مساجد چهار دوره ایران، سیری از والاگرایی یا زیبایی‌گرایی محض به سوی حالات فراگیر والایی-زیبایی (حالت جامع­گرایانه) داشته است؛ و در مقایسه، مساجد معاصر با الگوی غربی گاه به سمت زیبایی و والایی مادی و غیراصیل پیش رفتند. البته در موارد الگوبرداری از گذشته نیز در عین ارزش‌های دنبال‌شده، گاه برداشت­ها سطحی و روبنایی است. جریان­های زیبایی‌گرایی، اصالت را به فرم ظاهری- و در مقابل، والایی­گرایی، اصالت را به فضا داده‌اند و در الگوی غیرقدسی هر دو بعد تحریف تاریخ و صرفاً، به جذابیت و کارکرد تنزل یافته‌اند؛ در حالیکه نگاه جامع­گرای قدسی نگاهی توأمان و البته با اصالت به روح و رشد روحانی دارد.
امیر صادقی نژاد، عباس مسعودی،
دوره 9، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده

چکیده
نوع و میزان عقاید، احکام و مضامین دینی به طور اعم و شریعت به طور اخص، می تواند در فرهنگ بطور عام و در معماری و ساختار عبادت گاه ها بطور خاص، بازنمودی ویژه یابد که در این میان، در شریعت یهود و  اسلام که مبتنی بر جهان بینی خاص خود میباشند؛ این بازنمودها روایتگر تفکرات، احکام و اعتقادات مذهبی وابسته به شریعت و جهان بینی آنهاست که در تصویر و تجسیم کالبدی بناهای عبادی و مساجد، خود را به نمایش می گذارد. نظریات متعددی پیرامون ویژگی ها و معماری بناهای عبادی و مساجد، که در طی ادوار مختلف تاریخی با ظواهر و کالبدی متفاوت نمایان شده اند، توسط محققین بیان شده است، اما در مورد شباهت ها و تفاوت های عام و خاص نخستین عبادت گاه ها در تاریخ شریعت یهود و اسلام سخنی به میان نیامده است، لذا در این تحقیق به بررسی و تحلیل ساختار بناهای عبادی ِشریعت یهود و  مساجد ِ شریعت اسلام با تاکید بر مطالعه و تحلیل روند شکل گیری نخستین بناها بر مبنای متون نظری و دینی پرداخته شده است. تحقیق حاضر از دیدگاه روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی محسوب می گردد.نتایج حاصل از این پژوهش نمایانگر وجه اشتراک، در ویژگی های تاریخی ِ زمان پیدایش عبادت گاه های نخستین در یهودیت و اسلام است، در بررسی و ریشه یابی لغوی ِ واژه های منسوب به عبادت گاه های نخستین در هر شریعت نیز مشخص گردید؛ در یهودیت موقعیت های زمانی- مکانی قوم یهود، موثر در پیدایش هر بنای عبادی با نام مخصوص به خود بوده است، در بخش مبانی نظری شریعت یهود و اسلام پیرامون ویژگی های معمار و سازنده عبادت گاه ها نیزمیتوان گفت؛ با یکدیگر اشتراک دارند،  اما در بخش های مختلف طراحی معماری و ساختاری با یکدیگر افتراق دارند.

محمدرضا ملکی، قادر بایزیدی، علی یونسی، فرزین چاره جو،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده

بکارگیری هم­زمان علوم­اعصاب و معماری، گرایش نوینی را به دست می­آورد با نام «معماری عصب­محور» که این دانش، محور طراحی ساختارهای معماری را انسان­ قرار داده است و به دنبال طراحی فضاهایی با حداکثر بازده و تاثیرات مثبت بر کاربران فضا می­باشد. در این راستا، پژوهش حاضر با بکارگیری علوم­اعصاب و ابزارهای آزمایشگاهی به بررسی احساسات کاربران در فضا پرداخته است. تاثیر عوامل موثر بر «احساس معنویت» در فضای معماری با توجه به تغییرات سیگنال­های مغزی انسان، امری بین رشته­ای و کاملاً علمی و آزمایشگاهی است. هدف اصلی عصب­شناسی این است که اطلاعات ناپیدا را از مغز انسان استخراج کند. بنابراین از افراد هیچ سوالی یا پرسشنامه و مصاحبه­ای گرفته نمی­شود؛ بلکه اطلاعات مستقیماً و بدون هیچ واسطه­ای بیرون کشیده می­شوند. در این پژوهش با ترکیبی از روش تحقیق کیفی و کمی (همبستگی و آزمایشگاهی) به مقوله چگونگی بکارگیری عناصر معماری (مانند نور، هندسه، رنگ و...) در جهت ارزیابی حس معنویت در فضای داخلی مساجد پرداخته شده است. در این راستا در فاز اول با انتخاب یک مسجد مربوط به دوران گذشته (مسجد شیخ لطف­الله اصفهان) و یک مسجد معاصر (مسجد الجواد تهران) و به روش ANP، ترتیب مولفه­های معماری موثر بر ادراک حس معنویت در فضای داخلی این دو مسجد مشخص شده است. در فاز دوم جهت تشخیص احساسات افراد در مساجد منتخب، کار به صورت آزمایشگاهی و به روش EEG-VR به معنای استفاده­ی هم­زمان از دستگاه الکتروآنسفالوگرافی و واقعیت مجازی انجام گرفته است که آزمودنی­ها شامل 24 نفر (12 نفر مرد و 12 نفر زن) بوده است. جهت تفسیر اطلاعات، روش آمار استنباطی تحلیل رگرسیون چندگانه برای آزمون فرضیه صورت گرفته است. در فاز سوم، نتایج فاز اول و دوم ادغام شده و بحث می­گردد. یافته­ها نشان می­دهد ما بین نحوه­ی بکارگیری عناصر معماری و ارتقای حس معنویت در فضای داخلی مساجد ارتباط معناداری وجود دارد و مسجد متعلق به گذشته نسبت به مسجد معاصر دارای احساس معنویت بیشتری در بین آزمودنی­ها بوده است. همچنین مشخص شد که استفاده از دانش علوم­اعصاب در تحقیقات معماری و استفاده از ابزار پزشکی مانند الکتروآنسفالوگرافی و همچنین بهره­گیری از فناوری واقعیت مجازی، می­تواند در کشف عواطف و احساسات انسان بسیار موثر باشد.

- مهسا میرسلامی، - علی عمرانی‌پور، - سارا شریعتی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

مسجد به‌عنوان یک قرارگاه رفتاری، پیوند عمیقی با مخاطب خود برقرار می‌کند. این هم‌پیوندی در طول قرون متمادی از پیدایش مساجد تا به امروز بخشی تفکیک‌ناپذیر از عملکرد مسجد بوده است. عوامل متعددی بر تجربه‌های رفتاری و ادراکی مخاطب در فضاهای انسان‌ساخت ازجمله مساجد نقش دارند. از این عوامل تغییرات شکلی، تنوع گونه‌بندی و کالبدی در ساختار مساجد بر تجربیات رفتاری و فضایی مخاطب دخیل می‌باشند. در دهه اخیر می‌توان شاهد افزایش شکل‌گیری مساجد محله‌ای در شهر قزوین بود که اکثر این مساجد فاقد سرزندگی، پویایی، و میزان حضور مطلوب مخاطب می‌باشند و صرفاً تبدیل به فضاهای نمازخانه‌ای شده‌اند که این امر سبب عدم قابلیت ایجاد پیوند مابین فضا و مخاطبان می‌شود. هدف از انجام این پژوهش، کاوشی بر چگونگی نوع ارتباط بین ساختار شکلی- کالبدی مساجد و تاثیر آن بر ادراک مخاطب بوده است؛ به‌نحویکه نوع هندسه، تناسبات، دسترسی‌های هم‌سطح، طبقاتی و سلسله‌مراتب فضایی، تجربیات متفاوت ادراکی و رفتاری برای کاربران رقم می­زنند. از طرف دیگر، تنوع و انطباق‌پذیری فعالیتی و واسط‌های ادراکی متأثر از کالبد مساجد بر میزان حضورپذیری مخاطبین در مسجد موردبررسی قرار گرفته است.
در فرایند پژوهش، جمع‌آوری اطلاعات، با ثبت رویدادها و فنون کار میدانی، در سه مسجد با ساختار سنتی حیاط مرکزی و سه مسجد با ساختار طبقاتی در شهر قزوین موردمطالعه قرار گرفته است و به‌منظور بررسی نقش و جایگاه ساختار کالبدی و هندسی به روش کمی از تئوری نحو فضا با نرم‌افزار depthmap10 با به‌کارگیری شاخص‌های چیدمان فضایی بهره‌گیری شده است. ازآنجاکه برای ارزیابی وزن مؤلفه‌های مؤثر بر چگونگی ادراک و رفتار به‌صورت کیفی نمی‌توان به‌تنهایی از روش فوق بهره جست، در ادامه از طریق روش پیمایشی و طرح پرسشنامه و آنالیز داده‌ها توسط نرم‌افزار آماری Amous22 مورد تحلیل همبستگی قرار گرفت و روابط معنادار بین متغیرهای دخیل استنباط ‌گردید. یافته‌های پژوهش نشانگر آن می‌باشد که گونه‌بندی و مؤلفه‌های کالبدی معماری نظیر توزیع و هم‌پیوندی، عمق، اتصال فضایی، چیدمان و ارتباط دسترسی‌های داخلی بر تنوع، انطباق‌پذیری فعالیتی و همچنین نوع ادراک مخاطب با توجه به واسطه‌های ادراکی (نیازها و ترجیحات) با مدت توقف و میزان حضورپذیری کاربران مسجد، هم‌پیوندی قوی و مستقیم ایجاد می‌کنند.

مهندس سجاد بهزادی، دکتر سمانه جلیلی صدرآباد،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1402 )
چکیده

در سال‌های اخیر و به‌دنبال بروز بلایا، به مفهوم تاب‌آوری در بسیاری از محافل علمی توجه بسیاری شده ‌است. تاب‌آوری مفهومی چندجانبه است که درصدد به حداقل رساندن خسارات ناشی از بحران است. در این میان، توجه اغلب برنامه‌ریزان بیشتر بر بُعد کالبدی معطوف شده است. این در صورتی است که عدم‌قطعیت از شدت و نوع مخاطرات، بروز بحران‌های جدید و انسان‌ساخت و همچنین توجه به ظرفیت‌های اجتماعات در مواجهه با اختلالات و بهبود شرایط، کانون توجهات را به‌سمت بُعد اجتماعی تاب‌آوری سوق داده است. تمرکز و تأکید بر نقش اعضای جامعه در مواجه با بحران و توانایی و ظرفیت آن‌ها برای بهبود اوضاع نیز برای آن است که افراد و اجتماعات تاب‌آور می‌توانند فارغ از هر نوع بحران، به مقابله با آن بپردازند و بدون ناامیدی شرایط را تغییر دهند. در این میان، مساجد از دیرباز خودشان را درگیر بحران‌ها و مسائل جامعه کرده‌اند و به‌عنوان کانونی جهادی با بهره‌گیری و سازمان‌دهی ظرفیت‌های مردمی، در مواجه با بحران‌ها و تغییر و بهبود شرایط و به‌طور کلی تاب‌آوری جوامع، نقش کلیدی ایفا کرده‌اند. در این پژوهش سعی شده است جایگاه مساجد و تأثیری که بر تاب‌آوری اجتماعی ساکنان می‌گذارند ارزیابی شوند و به این پرسش بپردازد که مساجد تا چه میزان توانسته‌اند بر تاب‌آوری اجتماعی ساکنان محلۀ ناصرخسرو و شهرک نگین مأثر واقع شوند؟
در راستای دستیابی به اهداف پژوهش، محلۀ ناصرخسرو و شهرک نگین که در مجاورت یکدیگرند، اما از نظر بافت کالبدی تفاوت جدی دارند، به‌عنوان نمونه‌های مطالعاتی بررسی شده‌اند. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و برای دستیابی به داده‌های تکمیلی از پرسش‌نامه استفاده شده است. جامعۀ آماری پژوهش نیز با استفاده از فرمول کوکران برای محلۀ ناصرخسرو 375 و برای شهرک نگین 374 نفر برآورد شده است. همچنین به‌منظور تحلیل و بررسی اطلاعات، ضریب هم‌بستگی اسپیرمن استفاده شده است. نتایج حاکی از آن‌اند که مساجد تأثیر بسزایی بر افزایش تاب‌آوری اجتماعی دارد و هرچه حضور در مساجد بیشتر باشد، تاب‌آوری نیز افزایش می‌یابد. به‌طور کلی، مساجد به‌دلیل قابلیت پذیرش عملکردهای متعدد و همچنین ظرفیتی که در پذیرش و جلب مشارکت اقشار مختلف جامعه در حوزه‌های مختلف دارند، می‌توانند به‌صورت غیرمستقیم تأثیر بسیاری بر عوامل مؤثر بر تاب‌آوری اجتماعی داشته باشند و همچنین از این ظرفیت در راستای مقابله با انواع بحران‌ها و تغییر و بهبود شرایط استفاده کنند.


بابک عالمی، پریسا اشرفی،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1402 )
چکیده

اصطلاح تاب‌آوری در عرصۀ معماری و شهرسازی مفهومی تازه است که اخیراً موردتوجه کارشناسان و نظریه‌پردازان این حوزه قرار گرفت. این واژه در طول زمان گسترش یافت و به وجوه دیگر مرتبط با جوامع شهری همچون اجتماعی و اقتصادی و... نیز توجه شد. یکی از ابعاد مهم تاب‌آوری بُعد فضایی است که به‌معنای پایداری و حیات بنا طی تغییر و تحولات مختلف تاریخی با حفظ هویتشان است. مسجدجامع یکی از انواع فضاهای شهری است که با وجود تحولات و آسیب‌های مختلف محیطی، در تاریخ به‌نحو مطلوبی به حیاتش ادامه داده‌ است. بنابراین، این سؤال مطرح می‌شود که چه عواملی سبب تاب‌آوری مساجد تاریخی، به‌طور خاص مسجدجامع اصفهان، طی دوره‌های گذشته شده‌اند؟ لذا در این پژوهش به بررسی مسجدجامع شهر اصفهان و عوامل تأثیرگذار در تاب‌آوری این فضای تاریخی پرداخته شد. روش پژوهش توصیفی‌تحلیلی و رویکرد تحلیل محتواست. ابتدا با شیوۀ استدلال قیاسی و مراجعه به منابع معتبر، دو عامل اجتماعی و کالبدی تاب‌آور از لابه‌لای مفاهیم نظری این حوزه استخراج شدند و به‌عنوان شاخص‌های مدل مفهومی تاب‌آوری فضایی ارائه گردیدند و سپس با بررسی نمونۀ موردی تحقیق، سنجش و ارزیابی قرار گرفتند. نتیجۀ اجمالی این تحقیق حاکی از این است که هندسۀ بنا، انعطا‌ف‌پذیری، آسایش محیطی، خوانایی، نظام دسترسی و حرکت سبب ارتقای تاب‌آوری کالبدی این مسجد و عواملی همچون تنوع، هویت اجتماعی، ایمنی و امنیت، آگاهی، مشارکت اجتماعی، عدالت اجتماعی، آسایش روان‌شناختی و توجه به عوامل زیبایی‌شناختی باعث تاب‌آوری اجتماعی بنا شده‌اند که سرانجام به تاب‌آوری فضایی مسجدجامع اصفهان انجامیده‌اند.


آقای مهندس عبدالحمید نقره کار، دکتر سلمان نقره کار،
دوره 11، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده

این مقاله آغازی برای ارائه سلسه مقالاتی، در ارزیابی آثار معماری ایران و جهان از منظر اسلامی است، برای تألیف کتابی در این مورد.
ایتدا مقالۀ حاضر به موضوع تأثیر انحرافات فرهنگ‌ها بر معماری معابد و نیایشگاه​ها از منظر اسلامی می‌پردازد. بعد از مقدمهای در مورد دو نوع مکتب الهی و غیرالهی، دلایل و مجوز ارزیابی آثار معماری جهان را از منظر فرهنگ اسلامی توضیح می‌دهد. سپس مفهوم نیایش «حقیقی، تکوینی، تکاملی، و اختیاری» را توضیح داده و بر مبنای آن «نیایشگاه مناسب و مطلوب» را تشریح می‌نماید.
در ادامه عناصر معناپذیرتر در معماری نظیر «ایده‌های فضایی و هندسی تزئینات مناسب و نامناسب، سبک معناگرایی و نمادگرایی، رابطه نیایشگاه با زمینه‌های فرهنگی و اقلیمی» تشریح می‌شوند.
در ارزیابی مساجد اصیل دوران اسلامی ایران مصادیقی نظیر «تبدیل آتشکده چهارطاقی به مسجدایزدخواست، مسجد جمعه اصفهان، مسجد امام اصفهان» به عنوان نمونه مطرح می‌شوند.
در مورد مساجد غیراصیل و بدعت‌آمیز قبل و بعد از انقلاب اسلامی، مصادیقی نظیر «مسجد الجواد، مسجد دانشگاه تهران، مسجد الغدیر، نمازخانه موزه فرش تهران، مسجد ولیعصر در جنوب پارک دانشجو «طرح قدیم و جدید آن»، و «مصلی تهران» مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.
روش تحقیق در این مقاله «کل‌نگری و همه‌جانبه‌نگری» از منظر منابع و مبانی اسلامی است؛ بنابراین رویکرد آن هم کیفی است و هم کمّی؛ و رابطه ایده با پدیده را علت و معلولی می‌داند.
منابع خطاناپذیر آن «قرآن و سنت معصومین(س)» و منابع خطاپذیر آن «عقل فردی و اجماع خبرگان» است.
اثبات گزاره‌های «عقلی» آن «استدلال منطقی» و گزاره‌های «نقلی» آن «تفسیری» از منابع معتبر است.
نتایج این تحقیق کاملاَ نشان می‌دهد که «انحرافات اعتقادی و فرهنگی» چگونه بر «عملکردهای نیایشگران، رفتار و مراسم آنها و در نهایت در شاکله جزئی و کلی نیایشگاه» تأثیرات نامناسب و نامطلوب می‌گذارد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb