آقای ابوذر ایزدپور، دکتر مهدی حمزهنژاد، دکتر طاهره نصر، دکتر محمدعلی اخگر،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
بساطت وجودیِ معماری میتواند تلائم و هماهنگی بین عرصهی محیط زندگی انسان (معماری)، عرصهی درون و نفس انسان (عرصه انسانشناختی و خودشناسی) و عرصهی هستی و واقعیت (عرصهی هستیشناختی) را برقرارسازد؛ و این مهم در بستر حکمتمتعالیه، خصوصا قاعدهی «بسیطالحقیقه» ساری و جاری است. اینمقاله بهطورخاص در زمینهی دانش فرآیند طراحی معماری انجام گردیده و در پی بررسیِ نحوهی تأثیر این حکمت بر فرآیند طراحی معماری است و با استفاده از متدولوژی استدلال منطقی و تحلیل محتوای کیفی و مطالعهی اسناد کتابخانهای و نیز با هدف حصول روشی معرفتشناسانه و هستیشناسانه، در ابتدا مروری بر فرآیندهای طراحی معماری موجود و استخراج مؤلفههای مربوطه دارد؛ پس از آن با بررسی مبانی حکمتمتعالیه، جهت شناختشناسی صدرایی گام بر میدارد و اقدام به تطبیق مؤلفههای بدستآمده با مؤلفههای متناظر در مدلهای فرآیند طراحی معماری کرده و سپس چگونگی تأثیر مبانی اخذشده از حکمتمتعالیه بر روی فرآیندهای طراحی را بیان میدارد. نتیجه آنکه بساطت نفس نسبتبه قوای مادونش، محاط در بساطت «واجبالوجود» نسبتبه کل نظام هستی است و ازآنجا که معماری نیز فعلِ قوای نفس ازجمله قوهی خیال میباشد؛ محاط در بساطت نفس مطرح میگردد و این مهم در بستر قاعدهی «بسیطالحقیقهی» ملاصدرا رخ میدهد و پیامد آن فرآیند طراحی صدرایی است؛ لذا میتوان گفت؛ آنچه تاکنون، در فرآیندهای طراحی رایج مسکوتمانده؛ بحث نفس و نحوهی تأثیر آن بر مدلهای موجوداست که میتواند بهروندِ افقی مدلهای فرآیندطراحیِ موجود، سیری عمودی از عالم ماده به خیال و عقل ببخشد.