کبری فیض اله زاده، فرهنگ مظفر، منصوره کیان ارثی،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده
عالمِ ظاهر و ماده از جهانِ باطن و معنا، اعتبار و کیفیت مییابد. پرسشِ از چیستی معنا و چگونگیِ تحقق آن در فضاهای معماری و در نتیجه ارتقاء کیفیتِ فضاهای زیست انسان، از دغدغههای مهم در معماری است؛ و هدف اصلی این مقاله، درکِ چگونگی کشف و عینیتبخشیِ این معانی در فرایند طراحی معماری است. بدینمنظور، این پژوهش، یک صورتبندی از مسئلۀ «معنا» در طراحی معماری، در قالب ویژگیهایی در یک جدول ارائه نمودهاست؛ در ادامه خاستگاه معنا در طراحی معماری مورد بحث قرار گرفتهاست، سپس به چگونگی کشف و تحقّق معنا و رویکردهای روششناختی پرداختهاست؛ و پس از آن به روشها، تکنیکها و ابزارها، هم درجهتِ کشف و هم برای زمینهسازیِ تجلّی معانی اشاره شدهاست.
یافتههای مقاله نشان میدهد که- بعد از خاستگاه اولیۀ معنا که ذات حقتعالی است و در رابطۀ طولی با آن- میتوان به خاستگاههایی ثانویه برای معنا اشارهکرد. دستۀ اول که معانیِ کلیِ مستقل از موقعیتِ طراحی میباشند، برخاسته از شناخت و تعاریفِ طراح در حوزههای انسان، هستی و ارزشها؛ و هم-چنین چگونگی و نحوۀ اندیشیدن طراح، بهمثابه یک سامانه است(نظام فکری طراح)؛ و دستۀ دوم که معانیِ جزئی و موقعیتمحور هستند، برخاسته از ویژگیهای مسئله و زمینۀ طرح(موقعیتِ طراحی) میباشند. این معانی جزئی نیز در ذیل معانیِ کلی ادراک میشوند و در این فرایند معناجویی، این اندیشۀ طراح است که مؤثرترین نقش را ایفامیکند. «استنطاقِ معنا»، «قاببندی» و «تجلّی» بهعنوان رویکردهای روششناختی مطرح شدهاست. تجلّی معانی دارای مراتب، وجوه، و بهصورت نسبی است.
رهیافتِ کلی در انجامِ این پژوهش کیفی است و برای درک ارتباط میان مفاهیم و تحلیل دادهها از راهبرد استدلال منطقی استفاده شدهاست. توجه به سطوح مختلف معناجویی و تبیینِ ارتباطاتِ بین این سطوح، مبنایی قویتر را برای حرکت از حوزۀ نظر به عمل ایجادکرد؛ و استنتاجهای منطقی، امکان شکلگیری یک مدل مفهومیِ کلنگر و یکپارچه از معناجویی در فرایند طراحی معماری را فراهمنمود.