جستجو در مقالات منتشر شده


3 نتیجه برای حبیبی

هوشمند علیزاده، کیومرث ایراندوست، کیومرث حبیبی، محمد بشیر رباطی،
دوره 2، شماره 1 - ( بهار 93 1393 )
چکیده

شهر قلمرو فرهنگ اسلامی به دلیل متاثر شدن از اصول و ارزش های برآمده از دین اسلام ، از مشخصه هایی برخوردار شده که آن را از دیگر حوزه های فرهنگی متمایز می‌سازد. محرمیت بصری از جلمه این ویژگی‌هاست که مباحت پردامنه‌ای در باره آن جاری است. با این وجود در مطالعات شهری فرهنگ غرب عمدتاً به جای اشاره مستقیم به محرمیت، مفاهیم قلمرو یابی و فضای شخصی را مورد تاکید قرار داده اند. در کنار این دو مفهوم که عمدتا وامدار مطالعات رفتاری می باشند، به مفاهیم دوگانه دیگری همچون محرمیت و اجتماع محلی در مطالعات شهری اشاره شده است. فقدان مرجع مستقیم در زمینه محرمیت در مطالعات یا نظریه ی شهری عمدتا به ماهیت محیط ساخته شده، به ویژه تداخل حوزه های خصوصی و عمومی، در فرهنگ غربی ارتباط پیدا می کند که از قرن هجدهم به بعد تغییرات چشگیری را تجربه کرده است. بهای این تغییر را حوزه خصوصی پرداخت نموده زیرا که نهاد خانواده کنترل انحصاری بر قلمرو خصوصی خود را با تضمین دسترسی به حوزه عمومی از دست داده است و به همین خاطر در این زمینه فرهنگی، دوگانگی فضای عمومی و خصوصی کم رنگ شده است. در مقابل، در بافت شهری فرهنگ شرق اسلامی به ویژه خاورمیانه، مفهوم محرمیت بخاطر اهمیت زندگی خانوادگی که به واسطه مفاهیم قرآنی به عنوان مرجع اصلی جامعه نهادینه شده، برجسته شده و بر آن تأکید زیادی شده است. تحقیقات زیادی در ارتباط با شهرهای اسلامی وجود دارد که به طور مستقیم به مفهوم محرمیت و تأثیرات آن بر شکل سکونتگاهها پرداخته است. در این مقاله با مرور متون و اسناد مرتبط با موضوع و بررسی محتوایی آنها مفهوم و ابعاد محرمیت بصری واکاوی و تحلیل شده است. نتایج این بررسی نشان می‌دهد که مفهوم محرمیت عامل بنیادین کنترل سازمان کالبدی شهر بوده به طوری که منجر به هدایت توسعه از درون به برون شده است. این بدان معنی است که قلمرو خصوصی با پوشش جنبه های اصلی زندگی انسان به ویژه در فضای حیاط مرکزی خانه، نسبت به عرصه عمومی ارجحیت پیدا کرده است. بنابراین، چنین می توان استدلال کرد که هسته نیروهای شکل دهنده شهرهای اسلامی بر مبنای مفهوم محرمیت بصری و قوانین ساختاری آن (ساختاری درونگرا بر اساس محدودیت ها و آستانه ها) بوده که از قانون اسلامی نشأت گرفته است.
حمیدرضا شریف، امین حبیبی، عبداله جمال‌آبادی،
دوره 4، شماره 4 - ( زمستان-95 1395 )
چکیده

یکی از هنرهای با ارزش در معماری اسلامی ایران گره­چینی بوده است که با اتکا بر هندسه­ای بی همتا، زیبایی هنر ایرانی-اسلامی را به نمایش گذاشته است. خاصیت زایش­پذیری این هنر با سبک کردن چوب به واسطه استفاده شیشه­های رنگی ظریف و نقوش هندسی در طول تاریخ تکامل یافته است. با وجود مطالب گوناگون در حوزه زیبایی­شناسی ظاهری و خواستگاه­های غیرمادی و عرفانی گره­چینی تاکنون به بخش­های کارکردی و خصوصا اقلیمی آن کمتر پرداخته شده است. در مقاله پیش رو این فرضیه که گره چینی صرفا هنری تزئینی نبوده و در معماری اسلامی با پرهیز از بیهودگی در تعاملی کارکردی با نور روز قرار دارد و با رویکردی بوم آورد از مصالحی متناسب با اقلیم منطقه بهره برده است مطرح گردید، بنابراین پاسخ به این سوال که آیا گره چینی به کار رفته در ابنیه معماری اسلامی ایران در حوزه هایی با کارکرد اقلیمی قابل تعریف است؟ ضروری می نماید.

سوال قابل طرح دیگر این است که آیا معمار ایرانی در شناخت و بهره­گیری از مصالح، استفاده از نور روز و تهویه طبیعی از گره چینی بهره­مند شده است؟ برای پاسخ به سوالات فوق از راهبرد تحقیق کیفی استفاده شده و به لحاظ محتوایی با استدلال منطقی از طریق مطالعات کتابخانه­ای نسبت به دسته­بندی اطلاعات نظری اقدام گردیده است تا بتوان فاکتورهای موثر کارکردی مرتبط با گره­ها را از ادبیات موضوع استخراج نمود و در گام بعدی با انتخاب نمونه اصلی هدف، که در برگیرنده خانه­های مسکونی دوره قاجار بود به ارزیابی نمونه­های موردی مبادرت ورزیده شده است تا با استفاده از روش نمونه گیری، فراوانی استفاده گره­ها در نمونه­های موردی و نوع کاربرد آن به دست آید.

یافته­های تحقیق نشان از تفاوت معنی­دار توزیع فراوانی گره­ها در ضلع غربی نسبت به سایر جبهه ها دارد که در کنترل نور نامطلوب غرب موثر می­باشد. عدم وجود گره­ها در ضلع جنوبی به دلیل استفاده کامل از نور و تابش خورشید در این جبهه به دلیل استفاده فضاهای داخلی مستقر در این ضلع در فصل زمستان است. استفاده از مصالح بوم آورد یا متناسب با اقلیم منطقه در گره­ها سبب کنترل حرارتی جداره­ها و عدم تجمع بار حرارتی و گرمایشی در جبهه غربی شده است.


نازنین مالمیر، سحر خراسانی، مهران کاراحمدی، میثم حبیبیان،
دوره 13، شماره 2 - ( 3-1404 )
چکیده

معماری دوره صفویه در ایران، به‌ویژه در اصفهان، با استفاده از الگوهای هندسی پیچیده و تناسبات طلایی، هارمونی و تعادل را در طراحی فضاهای معماری ایجاد کرده است. فضاهای نیمه‌باز در مدارس این دوره، به‌عنوان بخش‌های انتقالی میان فضاهای باز و بسته، نقش مؤثری در ایجاد ارتباط بصری و عملکردی ایفا می‌کنند. هدف این پژوهش، تحلیل نحوه استفاده از تناسبات طلایی و هندسی در فضاهای نیمه‌باز مدارس دوره صفویه است. در این راستا، پرسش اصلی تحقیق بررسی نحوه به‌کارگیری تناسبات طلایی و هندسی در این فضاها و شناسایی تناسبات برجسته‌تر در طراحی این مدارس است. روش تحقیق ترکیبی از تحلیل کمی و کیفی است که در آن پلان‌های مدارس منتخب استخراج و ابعاد و تناسبات هندسی ایوان‌ها و ایوانچه‌ها به‌طور دقیق اندازه‌گیری و تحلیل شده‌اند. نتایج نشان می‌دهد که فضاهای نیمه‌باز مدارس صفویه عمدتاً بر اساس نسبت‌های هندسی خاصی مانند تقاطع شش‌ضلعی منتظم، تناسبات 2√ و 3√ و مستطیل طلایی طراحی شده‌اند. تنها در ایوان مدرسه‌ی جده‌ی کوچک، به دلیل ویژگی‌های خاص فضایی و عملکردی، این تناسبات رعایت نشده‌اند که نشان‌دهنده‌ی تأثیر عملکرد فضا بر انتخاب اصول هندسی است. این فضا از تناسب ۱:۰.۹ پیروی می‌کند. یافته‌ها نشان می‌دهند که تناسبات هندسی نه‌تنها نقش مؤثری در ایجاد تعادل بصری و عملکردی ایفا کرده‌اند، بلکه به‌طور مؤثر ارتباط میان فضای باز و بسته را در طراحی مدارس برقرار کرده‌اند. این نتایج می‌تواند به‌عنوان الگویی برای طراحی فضاهای نیمه‌باز در معماری معاصر مورد استفاده قرار گیرد و به احیای میراث فرهنگی و استفاده از اصول هندسی در معماری معاصر کمک کند.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb