دکتر حسنا ورمقانی،
دوره 9، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده
معماری مسجد که روزگاری شکوهمندترین نمونه های آن در ایران برپا میشد، به عنوان مکان برابری و یکسانی همه اقشار، باید واجد خصلت های دعوتگری، هدایت و تذکر بوده و به عنوان مبلغ دین اسلام به فراخوانی مؤمنین و جذب پیروان دیگر ادیان بپردازد. این دعوتگری نه تنها در سیما و منظر که حتی از نظر صوتی و سایر تمهیداتی چون چندعملکردی بودن و مرکزیت و مکان استقرار نیز انجام پذیر است. این معماری که به دلیل جامعیت، اهمیت، تعدد و جایگاه والا در روزگار گذشته، اصلی ترین عامل هویت دهنده به مجتمع های زیستی مسلمانان محسوب می شد، امروز به دلیل تغییرات ساختاری، نقش دعوتگرانه خود را از دست داده است. در دوران معاصر، همزمان با تحولات ساختار شهر، به علت تغییر نیازها و عملکردهای مساجد و نیز تمایز نسبت های ابعادی و مکانیابی آنها در ساختار شهری و تنگناهای اقتصادی، اهداف و خصایص اصیل مساجد نیز به فراموشی سپرده شد؛ تا حدی که امروزه تمام گروههای اجتماعی درگیر با آن از شهروندان و نمازگزاران تا معماران و طراحان شهری را به واکنش واداشته است.
آنچه ایده مرکزی مقاله حاضر را شکل میدهد، توجه به نقش دعوتگرانه مساجد به عنوان یکی از ارکان طراحی ها و برنامهریزی های شهری در مراکز و محلات شهر معاصر است؛ با این تذکر که همه جنبه های دعوتگری در کالبد، کارکرد و معنا مدنظر هستند. مقاله حاضر با پاسخگویی به این پرسش که چگونه میتوان از مؤلفههای کالبدی، کارکردی و معنایی مساجد در مقیاس شهری و محلی، منظر و نمای ورودی و نیز فضای درونی بنا در جهت ارتقاء کیفیت دعوتگری استفاده نمود، به دنبال یافتن فرایند طراحی مطلوب است. در این راستا، با استفاده از روش تحلیل محتوا، به بازخوانی اقدامات و نظریات در حوزه مقولات مرتبط با موضوع پرداخته و با دستیابی به چارچوبی مفهومی و اصولی کاربردی، فرایند مطلوب در زمینه ارتقای کیفیت دعوتگری مساجد معاصر ارائه شده است. جهت تدقیق موضوع با انتخاب 8 نمونه موردی از مساجد معاصر تهران با استناد به منابع کتابخانه ای و مشاهدات میدانی به تحلیل عناصر تأثیرگذار در فرم کلی بنا، جداره های خارجی، طراحی نما و منظر ورودی و فضای درونی مساجد پرداخته شده است. نتایج تحلیلها نشان میدهد؛ آنچه بر پذیرندگی مساجد تأثیر می گذارد، مجموعه مطلوبی از عوامل کالبدی تا معنایی مؤثر بر تقویت حضور فرد و اجتماع است که در قالب معیارهای نمایانی و مرکزیت در مقیاس شهری، پذیرندگی و هدایتگری در مقیاس میانی، معناداری و خاطره بصری در جداره های خارجی و منظر ورودی، تبدیل پذیری و انتظام فضایی در فضای درونی مساجد دسته بندی و تشریح شده است.
الهام نوری، علیرضا عینی فر،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده
مسجد به مثابه کانونی عبادی-اجتماعی برای ادامه حیات پویا نیازمند ارتباطی قوی با حوزه کارکردی خود است. این ارتباط با زمینه از طریق پیوندی انسانی، کالبدی و طبیعی با محیط بیرونی محقق میشود. در این پژوهش، تحلیل این پیوند به فضای ورودی مسجد، از محیط بیرون تا ورودی شبستان محدود شده است. فرض بر این است که مسیر بیرون به درون در آماده سازی نمازگزاران برای دریافت حس معنوی تقرب به شبستان مسجد، نقش مهمی دارد. بسته به نوع طراحی، گاه این مسیر در فضای بسته و گاه در فضای باز و نیمه باز شکل میگیرد. هدف پژوهش تبیین کیفیت فضای مابین در پیوند بیرون و درون مسجد برای اصلاح وضعیت مساجد موجود و بهبود طراحی مساجد بعدی است. پرسش اصلی این است که ویژگیهای عملکردی و معنایی معرف این مسیر در ساختارهای سنتی و مدرن چگونه است؟ این ارتباط از جهت ساختاری-عملکردی و تأثیر آن بر دریافت معانی ضمنی چگونه قابل تبیین است؟ روش پژوهش استدلال منطقی است و در آن ویژگیهای فضای مابین در گذر از بیرون به درون مسجد در سه بعد ساختار، عملکرد و معنا در دوازده نمونه منتخب از مساجد معاصر منطقهای تهران، در طیفی از سنتی تا مدرن، تحلیل شده است. پس از بررسی ویژگیهای ساختاری و عملکردی پیوند بیرون و درون مسجد، معانی ضمنی آن با استفاده از فن تمایز معنایی، در دو گروه متمایل به سنتی و متمایل به مدرن، تحلیل شده است. مدل تدوین شده، با معرفی عناصر کلیدی، بر توجه به ایجاد تعادل میان ابعاد ساختاری، عملکردی و معنایی در شکلگیری فضای مابین بیرون و درون مسجد تاکید میکند. یافتهها نشان میدهد که در طراحی اکثر مساجد معاصر به جای به روز شدن مبانی معنوی نهفته در الگوهای سنتی، کارایی عبادی و اجتماعی مسجد بیشتر به کارکردهای روزمره تقلیل یافته است. این نتایج، در نظم و سلسلهمراتب لایههای فضایی پیوند بیرون و درون مسجد، الگوهای سنتی را نسبت به الگوهای مدرن در بیشتر عوامل تاثیرگذار، موفقتر نشان میدهد. به عبارت دیگر، در بسترهای کالبدی-اجتماعی مختلف، نوآوریهای طراحی نباید موجب تضعیف اصول ساختاری-عملکردی و معانی ضمنی ورود به فضای عبادی مسجد شوند. بنابراین، معانی و مفاهیم وعملکردهای متناسب با نیازهای روز باید با درک عمیق از محتوای شکلگرفته در طول زمان، در ساختارهای نو، در سلسله مراتبی منطقی جانمایی شوند، تا مسیر تعالی و تکامل معانی نهفته در معماری غنی مساجد ایرانی استمرار یابد.
محمدرضا ملکی، قادر بایزیدی، علی یونسی، فرزین چاره جو،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده
بکارگیری همزمان علوماعصاب و معماری، گرایش نوینی را به دست میآورد با نام «معماری عصبمحور» که این دانش، محور طراحی ساختارهای معماری را انسان قرار داده است و به دنبال طراحی فضاهایی با حداکثر بازده و تاثیرات مثبت بر کاربران فضا میباشد. در این راستا، پژوهش حاضر با بکارگیری علوماعصاب و ابزارهای آزمایشگاهی به بررسی احساسات کاربران در فضا پرداخته است. تاثیر عوامل موثر بر «احساس معنویت» در فضای معماری با توجه به تغییرات سیگنالهای مغزی انسان، امری بین رشتهای و کاملاً علمی و آزمایشگاهی است. هدف اصلی عصبشناسی این است که اطلاعات ناپیدا را از مغز انسان استخراج کند. بنابراین از افراد هیچ سوالی یا پرسشنامه و مصاحبهای گرفته نمیشود؛ بلکه اطلاعات مستقیماً و بدون هیچ واسطهای بیرون کشیده میشوند. در این پژوهش با ترکیبی از روش تحقیق کیفی و کمی (همبستگی و آزمایشگاهی) به مقوله چگونگی بکارگیری عناصر معماری (مانند نور، هندسه، رنگ و...) در جهت ارزیابی حس معنویت در فضای داخلی مساجد پرداخته شده است. در این راستا در فاز اول با انتخاب یک مسجد مربوط به دوران گذشته (مسجد شیخ لطفالله اصفهان) و یک مسجد معاصر (مسجد الجواد تهران) و به روش ANP، ترتیب مولفههای معماری موثر بر ادراک حس معنویت در فضای داخلی این دو مسجد مشخص شده است. در فاز دوم جهت تشخیص احساسات افراد در مساجد منتخب، کار به صورت آزمایشگاهی و به روش EEG-VR به معنای استفادهی همزمان از دستگاه الکتروآنسفالوگرافی و واقعیت مجازی انجام گرفته است که آزمودنیها شامل 24 نفر (12 نفر مرد و 12 نفر زن) بوده است. جهت تفسیر اطلاعات، روش آمار استنباطی تحلیل رگرسیون چندگانه برای آزمون فرضیه صورت گرفته است. در فاز سوم، نتایج فاز اول و دوم ادغام شده و بحث میگردد. یافتهها نشان میدهد ما بین نحوهی بکارگیری عناصر معماری و ارتقای حس معنویت در فضای داخلی مساجد ارتباط معناداری وجود دارد و مسجد متعلق به گذشته نسبت به مسجد معاصر دارای احساس معنویت بیشتری در بین آزمودنیها بوده است. همچنین مشخص شد که استفاده از دانش علوماعصاب در تحقیقات معماری و استفاده از ابزار پزشکی مانند الکتروآنسفالوگرافی و همچنین بهرهگیری از فناوری واقعیت مجازی، میتواند در کشف عواطف و احساسات انسان بسیار موثر باشد.
آقای حسین خانی، دکتر مرتضی میرغلامی،
دوره 10، شماره 2 - ( 1-1401 )
چکیده
برنامه ریزی به عنوان یکی از ابزارهای اساسی جهت نیل به شرایط مطلوب زیستی میباشد. در این بین مذاکره از مهمترین رویکردها در نظام های جدید برنامه ریزی بوده که در عصر کنونی برنامهریزی و حکمروایی شهری از جایگاه ویژهای برخوردار است. برنامه ریزی مذاکرهای یا به بیانی دیگر گفتمانی یکی از روشهای نوین در امر مطالعات شهری است که به خصوص در جوامع پیشرفته دموکراتیک کاربرد فراوانی دارد. جین هیلیر به عنوان واضع این نظریه، از نظریات اندیشمندانی همچون هابرماس و فوکو در تبیین مبانی این نظریه استفاده نموده است. در منظر اسلامی نیز مشورت و مذاکره جایگاهی متعالی و ویژه دارد. در آیات قرآن و مکتب بزرگان دین، نقش مشورت از اهمیت بسزای برخوردار بوده و مردم و نگاه آنها به مسائل مختلف اجتماعی، حکومتی و ... جایگاهی عظیم داشته است. این پژوهش به دنبال آن است تا با بررسی ریشههای نظری رویکرد برنامهریزی مذاکرهای و استخراج نحلههای فکری آن به مطالعه ساختاری آن پرداخته و در نهایت ویژگیها و اصول این نوع برنامهریزی را از منظر آموزههای اسلامی و نظریات اندیشمندان معاصر اسلامی در ارتباط با موضوع حکومت و مردمسالاری دینی و دموکراسی مورد مطالعه قرار دهد. با توجه به موضوعات متداخل در این مورد پژوهش، از روش بررسی اسنادی و تحلیل محتوا و استدلال منطقی و همچنین روش کیفی و توصیفی و همچنین انجام مصاحبه با خبرگان امر (مصاحبه با 14 نفر از خبرگان دانشگاهی در رشتههای شهرسازی و جامعه شناسی و همچنین اساتید حوزه) در بیان نتایج پژوهش استفاده شده است. در نهایت با مقایسه تطبیقی اصول و قواعد این نوع برنامهریزی با معیارهای شهرسازی اسلامی و اصول و قواعد دموکراسی و شورا از منظر اسلامی به بررسی نقاط قوت و ضعف این نوع برنامهریزی پرداخته شده و بیان شده که در رویکرد برنامهریزی مذاکرهای، تکیه صرفاً بر نظر و آرا مردم بوده و ارتباطی با هنجارهای دینی و اعتقادی برقرار نمینماید. لذا به نظر میرسد این رویکرد تنها در بخشهای از مدیریت شهری که دارای طرحهای مردم محور میباشند می تواند کارایی داشته باشد. از سوی دیگر رویکرد مردمسالاری دینی بیشتر نگاه به ارزشهای اعتقادی داشته و نظر مردم در درجه دوم اهمیت میباشد. این موضوع از یکسو مراقب آن است که طرحها و برنامهها بر محور دین و شریعت باشد ولی از سوی دیگر با طرحهای اومانیستی و انسانگرا ارتباط خاصی ندارد. بنابراین میتوان بیان نمود که چنانچه در مطالعات شهری، صرفاً تکیه بر نظریات مردم باشد، نمیتوان صلاحیت آن را از منظر دین تأیید نمود لیکن چنانچه در مدیریت مسائل شهری، نظر مردم در کنار اصول و قواعد دینی و فقهی و بر مبنای آنها شکل گرفته باشد، میتواند در اداره یک شهر و جامعه اسلامی یاریرسان باشد.
آقای سیدمجید فارغیان قمی، دکتر فرشته احمدی، دکتر مصطفی بهزادفر، دکتر شیرین طغیانی،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1402 )
چکیده
سنتگرایی بهعنوان رویکردی در فلسفۀ معاصر، مکتبی است که نسبت به مدرنیته، موضعی بهشدت انتقادی دارد. آرا و دیدگاههای انتقادی سنتگرایان نسبت به مدرنیته در حوزههای گوناگون از جمله فلسفۀ هنر سبب شدهاند دیدگاههای آنان در حوزۀ شهرسازی و معماری نیز مورد توجه و عنایت قرار گیرد. گرچه تقریباً هیچیک از چهرههای سرشناس و نظریهپرداز سنتگرا، معمار یا شهرساز نبودهاند، اما نقدهای جدی آنان به مدرنیته و بیان مفاهیمی چون «تقدسزدایی از فضای شهر» و «دنیویسازی مکان و زمان» و نیز تدوین آثاری دربارۀ هنر اسلامی و آسیبشناسی تمدن اسلامی (مانند بعضی آثار بورکهارت و سید حسین نصر) سبب شدهاند دیدگاههای آنان بهطور جدی در حوزۀ شهرسازی و معماری جوامع اسلامی بهویژه ایران مطرح و اثرگذار باشند.
در عین حال، آرای سنتگرایان با نقدهای جدی نیز مواجه بودهاند. این نوشته سعی دارد با بررسی دیدگاههای سنتگرایان و نقدهای وارد بر ایشان، ضمن ارزیابی نسبت به دستآوردها و کاستیهای این مکتب بهویژه در حوزۀ شهرسازی ایرانیاسلامی، به تحلیلی دربارۀ میزان اثرگذاری و قابلیت دیدگاه سنتگرایی در فرآیند تحقق شهر اسلامیایرانی دست یابد. این نوشته به نقد و بررسی سنتگرایی طبق تعریف مصطلح آن میپردازد. سنتگرایان مزبور در مجموع دچار افراط و تفریطهایی شدهاند. در این مقاله سعی میشود رویکردهای دیگری از سنتگرایان اصولگرا که همهجانبهگر و عمیقتر نسبت اسلام را با خلق آثار هنری و معماری و شهرسازی بیان نمودهاند، برای تحقیقات بعدی و مکمل این تحقیق معرفی شوند.
این پژوهش بهروش اسنادی-کتابخانهای در مرحلۀ جمعآوری اطلاعات و بهروش استدلال منطقی در مرحلۀ تحلیل و استنتاج به این نتیجه رسید که بخش بزرگی از دستاوردهای سنتگرایی در تقابل با مدرنیته در مقام نقد مدرنیته است. بهنحوی که آسیبشناسی پیامدهای نامطلوب مدرنیته در حوزۀ شهرسازی و معماری توانسته است الهامبخش و عامل محرک برای بسیاری از اندیشمندان، صاحبنظران، اساتید و تصمیمگیران باشد. لکن در عمل و در مقام تحققپذیری و دستیابی به شهر اسلامی توفیق چندانی پیدا نکرده است. در این متن تلاش شده است با کنکاش و بررسی این موضوع، به رهیافتی برای تحققپذیری شهر اسلامی دست یابیم.
آقای مهندس عبدالحمید نقره کار، دکتر سلمان نقره کار،
دوره 11، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده
این مقاله آغازی برای ارائه سلسه مقالاتی، در ارزیابی آثار معماری ایران و جهان از منظر اسلامی است، برای تألیف کتابی در این مورد.
ایتدا مقالۀ حاضر به موضوع تأثیر انحرافات فرهنگها بر معماری معابد و نیایشگاهها از منظر اسلامی میپردازد. بعد از مقدمهای در مورد دو نوع مکتب الهی و غیرالهی، دلایل و مجوز ارزیابی آثار معماری جهان را از منظر فرهنگ اسلامی توضیح میدهد. سپس مفهوم نیایش «حقیقی، تکوینی، تکاملی، و اختیاری» را توضیح داده و بر مبنای آن «نیایشگاه مناسب و مطلوب» را تشریح مینماید.
در ادامه عناصر معناپذیرتر در معماری نظیر «ایدههای فضایی و هندسی– تزئینات مناسب و نامناسب، سبک معناگرایی و نمادگرایی، رابطه نیایشگاه با زمینههای فرهنگی و اقلیمی» تشریح میشوند.
در ارزیابی مساجد اصیل دوران اسلامی ایران مصادیقی نظیر «تبدیل آتشکده چهارطاقی به مسجدایزدخواست، مسجد جمعه اصفهان، مسجد امام اصفهان» به عنوان نمونه مطرح میشوند.
در مورد مساجد غیراصیل و بدعتآمیز قبل و بعد از انقلاب اسلامی، مصادیقی نظیر «مسجد الجواد، مسجد دانشگاه تهران، مسجد الغدیر، نمازخانه موزه فرش تهران، مسجد ولیعصر در جنوب پارک دانشجو «طرح قدیم و جدید آن»، و «مصلی تهران» مورد ارزیابی قرار میگیرد.
روش تحقیق در این مقاله «کلنگری و همهجانبهنگری» از منظر منابع و مبانی اسلامی است؛ بنابراین رویکرد آن هم کیفی است و هم کمّی؛ و رابطه ایده با پدیده را علت و معلولی میداند.
منابع خطاناپذیر آن «قرآن و سنت معصومین(س)» و منابع خطاپذیر آن «عقل فردی و اجماع خبرگان» است.
اثبات گزارههای «عقلی» آن «استدلال منطقی» و گزارههای «نقلی» آن «تفسیری» از منابع معتبر است.
نتایج این تحقیق کاملاَ نشان میدهد که «انحرافات اعتقادی و فرهنگی» چگونه بر «عملکردهای نیایشگران، رفتار و مراسم آنها و در نهایت در شاکله جزئی و کلی نیایشگاه» تأثیرات نامناسب و نامطلوب میگذارد.
رامین خورسند، بهزاد عمران زاده، رضا مطهر،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
بلندمرتبهسازی از مسائل مورد مناقشه در حیطه نظر و عمل شهرسازی بوده و هست. موافقتها و مخالفتهایی که برای آن وجود دارد و لزوم موضعگیری صحیح در اینباره، ضرورت تحلیل و آسیبشناسی این مسئله را مشخص مینماید. آنچه که مسئله را در کشوری مانند ایران حساستر میکند، مناسبات مربوط به هویت، فرهنگ و سبک زندگی اسلامی- ایرانی و باورهای اعتقادی و نسبت آنها با بلندمرتبهسازی است. مصوبه شورایعالی شهرسازی و معماری ایران پیرامون مکانیابی و ضوابط و مقررات ساخت بناهای بلندمرتبه در محدوده شهر تهران (۱۴۰۰) و محتوای آن ضرورت پرداختن به این امر را دوچندان مینماید. لذا این سؤالات مطرح میشود که: بلندمرتبهسازی چه پیامدهایی را در ابعاد مختلف فیزیولوژیکی، اجتماعی، اقتصادی، حمل و نقلی و ترافیکی، زیستمحیطی، کالبدی، و بصری در پی داشته و از منظر جهانبینی اسلامی، فرهنگ و فقه اسلامی چگونه ارزیابی میشود؟ مصوبه شورایعالی شهرسازی و معماری ایران چگونه به نتایج پژوهشهای مختلف و ارزشها و بایستههای جهانبینی اسلامی، فرهنگ اسلامی-ایرانی و فقه اسلامی در ارتباط با بلندمرتبهسازی توجه نموده است؟ چه راهبردها و راهکارهایی برای اجتناب از آسیبهای بلندمرتبهسازی در کشور قابل پیگیری است؟ هدف پژوهش حاضر آن است تا ضمن بررسی تاریخچه بلندمرتبهسازی، با مراجعه به پژوهشهای مختلف صورت گرفته در ارزیابی بلندمرتبهها، با نگاهی هویتی و فرهنگی، تحلیل و تبیینی از پیامدهای بلندمرتبهسازی در کشور را ارائه نماید و از این رهگذار به نقد و بررسی مصوبه شورایعالی شهرسازی و معماری ایران بپردازد و در نهایت الزامات و راهبردهای مناسب در این زمینه را ارائه کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بلندمرتبهسازی در درازمدت بر ضد اهداف اولیه خود عمل میکند و آثار منفی مختلفی در ابعاد گوناگون بر شهر و شهروندان تحمیل میکند. بررسی معیارها، اصول و ارزشهای جهانبینی اسلامی، فرهنگ و سبک زندگی اسلامی-ایرانی و آرای فقهی نیز گویای آن است که بلندمرتبهسازی از جوانب مختلف در تعارض با آنها قرار دارد و همین امر لطمات گستردهای را در تعاملات اجتماعی، سبکزندگی، کیفیت زیستی افراد، و به خصوص بنیان خانواده برجای نهاده است. لذا توسعه و ترویج بلندمرتبهسازی منطقی نیست و علاوه بر آنکه سبب ارتقای کیفیات سکونت در شهر میشود؛ سبب تنزل آن نیز میگردد. بنابراین اقدام شورایعالی شهرسازی و معماری در تصویب مجوز بلندمرتبهسازی در تهران مثبت ارزیابی نمیشود و میتواند منشأ مشکلات بعدی باشد. مصوبه اخیر این شورا از باب رویکردهای نظری، ضرورت و اهداف، تحققپذیری و ضمانت اجرا و محتوا محل اشکال است.
ایمان قلندریان، زینب قانع هنرور،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
محله از ادوار گذشته بهعنوان سکونتگاهی اجتماعی محل استقرار و سکونت شهرنشینان بوده است. این واحد اجتماعی که رکن اصلی جامعه ایرانی-اسلامی محسوب میشد، ساختار کالبدی شهرهای ایران باستان را در قالبی متفاوت عرضه نمود. عوامل متعدد سیاسی، اداری، اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی باعث شکلگیری فضای کالبدی محله در شهر شده که از این میان، عوامل اجتماعی و فرهنگی از اهمیت خاصی برخوردارند. امروزه تعدادی از محلات تاریخی و قدیمی شهرها به واسطه برخی کاستیها در ارائه خدمات، مورد مداخله توسط مدیریت شهری قرار گرفته است. چنانچه این مداخلات بدون توجه به خاطرات و تعلقات شهروندان و نیازهای آنها صورت گیرد، منجر به توسعههایی شتابان در بافتهای تاریخی شده و خاطرهزدایی و نابودی هویت شهرها را به همراه دارد. یکی از بسترهای تغییر شکل این محلات، طرحهای توسعه شهری هستند. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی تغییرات شاخصههای کالبدی- هویتی محله سرشور بر اساس طرحهای جامع و تفصیلی و تغییر خصلتهای محله میپردازد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت کیفی مبتنی بر روش تحلیل مضمون (تحلیل تماتیک) است. استراتژی مورد استفاده در این پژوهش استقرا میباشد. گردآوری اطلاعات با استفاده از روش کتابخانهای و میدانی انجام شده است. دستاوردهای این پژوهش حاکی از آن است که با مداخلات طرحهای توسعه شهری در سالهای مختلف در این محله سه خصلت سکونتی، اقامتی، و بازاری تغییر یافته و از حالت تعادل خارج شده است. خصلت سکونتی محله تحت تأثیر خروج افراد بومی از محله و کاهش حس تعلق، افزایش قیمت زمین و اجناس، ترافیک زیاد سواره، و افزایش کاربریهای اقامتی به شدت تضعیف شده است.