جستجو در مقالات منتشر شده


26 نتیجه برای معماری اسلامی

زهرا توکلیان، سارا بهمنی کازرونی،
دوره 3، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده

مسجد به عنوان یکی از شاخص‌ترین بناهای معماری اسلامی در طول سال‌های متمادی متأثر از زیرسامانه‌های ثابت و متغیر زمانی و مکانی روند شکل­گیری و تکامل یا زوال خود را سپری کرده است. با توجه به اینکه معماری مساجد شیراز متفاوت از بسیاری نقاط ایران در همان الگوی اولیه شبستانی مسیر خود را پیش می­گیرد؛ این مقاله تلاش دارد با تمرکز بر اصلی­ترین اندام این معماری یعنی شبستان،­ چگونگی انتظام و ساماندهی آن را در تعامل با زیرسامانه­های متفاوت و تأثیرگذار بررسی نماید. ­بنابراین، پرسش محوری این است که نحوه‌ی ساماندهی و انتظام شبستان در مساجد تاریخی شیراز چگونه است.­ بدین منظور با بررسی تعداد،­ جانمایی و تناسبات شبستان در هر مسجد نحوه‌ی انتظام آن تحلیل می‌گردد. نتایج حاصل از این مقاله به شناخت معماری مساجد تاریخی شیراز و راهبردهای طراحی معماران این خطه در مواجهه با مسائل متفاوت کمک می‌کند و می­تواند انگیزه­ای برای کاربردی کردن برخی از این اصول ثابت و تداوم آن در معماری مساجد معاصر به ویژه مساجد شیراز باشد. روش تحقیق استفاده شده در این مقاله توصیفی- تحلیلی و از نوع مطالعات میدانی می­باشد؛ روش جمع­آوری اطلاعات کتابخانه­ای و میدانی از طریق مشاهده و استفاده از کروکی و نقشه است.­ بدین منظور به بررسی بیست و چهار مورد از مساجد تاریخی شیراز پرداخته می­شود.­ ابتدا ادبیات موضوع مطرح و با تحلیل و بررسی مساجد در نهایت دو گونه انتظام شبستان در معماری مساجد بازشناسی و دو مسجد وکیل و نصیرالملک به عنوان مصادیق این دو­ گونه معرفی می­شوند. شیوه‌ی انتظام که بیش از هر چیز متأثر از دو زیرسامانه‌ی فرهنگی (جهت قبله) و زیرسامانه‌ی محیطی (شکل زمین و همسایگی‌ها) است؛ در نهایت با محوریت معمار در سیاست طراحی منجر به دو گونه انتظام مجزا شده است که نشان­دهنده‌ی وابستگی انتظام شبستان به تناسبات حیاط است. یافته‌های تحقیق نشان می­دهد که به طور خاص مساجد گونه‌ی دوم متفاوت با بسیاری مساجد مشابه در شهرهای دیگر شکل خاصی را در انتظام فضای شبستان دنبال می­کنند و آن عدم استفاده از شبستان جنوبی است و علت این مسأله می­تواند به عنوان موضوعی برای پژوهش­های آتی معرفی گردد و مقاله اگرچه فرضیاتی را مطرح می‌کند؛ اما درصدد پاسخ گویی به این مطلب نیست.


عاطفه شکفته،
دوره 3، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده

در معماری اسلامی و خصوصاً مساجد توجه اصلی به روح نمازگزار و عالم وحدانیت است؛ بدین سبب کتیبه‌های قرآنی بیشترین سطوح تزئینی را به خود اختصاص داده است. در این بین، محراب به لحاظ جایگاه آن در معماری مساجد همواره یکی از عناصر پرتزئین معماری بوده است که شامل کتیبه‌هایی از آیات و مضامین قرآنی است. کتیبه‌های تزئینی مساجد منبع مهمی برای بررسی دیدگاه‌ها و تفکرات مذهبی ملهم از آیات قرآنی هستند. این مقاله با هدف شناخت کتیبه‌های قرآنی اجراشده در محراب‌های گچی عصر ایلخانی و درک مضامین آنها نگاشته شده است، از این رو، در جهت دستیابی به چیستی مضامین آیات و ارتباط آنها با محل کاربردشان در ابنیه، تحقیقاتی با روش تفسیری- تحلیلی صورت گرفته است. حاصل تحقیقات حاکی از آن است که آیاتی برگرفته از یک تا چهار سوره از قرآن در یک محراب بکار رفته است. کتیبه‌هایی با مضمون «آیات توحیدی»، «برپایی نماز»، «شرح خصوصیات مؤمنان»، «توصیف ویژگی بانیان مساجد» و «پیروزی مسلمانان بر دشمنان» بیشترین حجم از کتیبه‌نگاری در تزئینات گچی محراب‌های عصر ایلخانی را به خود اختصاص داده‌اند. گاهی کتیبه‌ها با مضامین ذکرشده در کنار یکدیگر در یک محراب اجرا شده‌اند که اشاره به ذات پروردگار، پرستش او، برپایی نماز دارند. بطور کلی آیات مربوط به «خداشناسی»، «برپا داشتن نماز» و «بانیان مساجد» بیشترین کاربرد را داشته‌اند؛ بنابراین کتیبه‌های قرآنی محراب‌ها مرتبط با کاربرد و جایگاه آنها در مساجد در جهت هدایت افراد و غنا بخشیدن به روح نمازگزار بکار گرفته شده‌اند.


رضا ابوئی، محمدرضا اولیاء، زهره یادگاری، شهاب افاضت،
دوره 3، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده

در خلق و تداوم حیات میراث معماری وجوه متعدد فراکالبدی تأثیرگذار بوده و هست، لذا شناخت این وجوه در حفاظت آثار هر سرزمین، امری مهم و ضروری می­نماید. امروزه پیوستن شتاب‌زده سرزمین‌های دارای پیشینه تاریخی به جریان حفاظت مدرن، موجبات تغییر در تعریف و فهم وجوه فراکالبدی آثار این سرزمین‌ها را فراهم کرده است. توجه به این امر از دو جهت ضروری می­نماید: اولاً تأثیری که تغییر در فهم وجوه فراکالبدی در نگرش امروز حفاظت ایران برجای می­گذارد و ثانیاً ضرورت انتقال وجوه فراکالبدی نهفته در آثار به نسل­هایی که در آینده با آن‌ها مواجه می­شوند.

در این راستا مقاله حاضر به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا می­توان از وجوه فراکالبدی مطرح شده در نگرش غربی حفاظت برای تبیین وجوه فراکالبدی آثار معماری ایران بهره جست؟ لذا با نگاهی به مفهوم فراکالبد در جریان حفاظت غرب، نسبت این نگاه را با منظر ایرانی- اسلامی مورد ارزیابی قرار می­دهد. مقایسه­ ­تحلیلی نشان می­دهد وجوه فراکالبدی­ مطرح شده در این نگرش دربرگیرنده تمامی وجوه موجود در میراث معماری ایران از منظر ایرانی- اسلامی نیست؛ و غایت این وجوه در دو نگرش، با یکدیگر متفاوت است که از تفاوت در جهان­بینی و مبانی دو نگرش سرچشمه می‌گیرد. همچنین ازآنجاکه وجوه فراکالبدی حفاظت و معماری از منظر اسلامی، درهم‌تنیده با باور توحیدی و جهان­بینی معادی انسان است؛ کیفیت عمل، روش حفاظت و حتی خصلت­های درونی انسان حائز اهمیت می­باشد و درنتیجه در این نگاه تمامی این عوامل در حفظ و انتقال وجوه فراکالبدی این میراث ایفای نقش می­کنند.


اعظم هدایت، پرستو عشرتی،
دوره 4، شماره 4 - ( 12-1395 )
چکیده

یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد معماری بومی بندر بوشهر، وجود عنصری به نام شناشیر است که ضمن تأمین محرمیت، الگوی معماری درون‌گرا-برون‌گرای بندر بوشهر را میسر ساخته است. این پژوهش به هدف گونه‌شناسی این عنصر از روش تحقیق کیفی و راهبرد نمونه موردی بهره برده است تا دریابد گونه‌های اصلی شناشیر در معماری بندر بوشهر از نظر شکلی و عملکردی کدامند؟ در این میان کدام گونه غالب است؟ و عوامل مؤثر در مکان‌یابی شناشیر چیست؟ به این منظور در ابتدا پیشینه تاریخی شناشیر به عنوان عنصری وارداتی و سپس کارکردها و اجزای اصلی شناشیر با استفاده از منابع کتابخانه­ای مورد بررسی قرار گرفت. در نقشه طرح تفصیلی ویژه بافت قدیم بوشهر، 1013 بنا درون حصار تاریخی مشخص شده است. مبتنی بر این نقشه مطالعات میدانی آغاز شد و تک تک بناهای مشخص شده در این نقشه بازدید و عکسبرداری گردید. بر اساس مطالعات میدانی انجام شده، از 1013 بنا تعداد 565 بنا تخریب شده و بناهای جدید با پلان‌هایی متفاوت با پلان‌های تاریخی به جای آن‌ها ساخته شده است؛ همچنین، تعداد 86 بنا مخروبه بوده و قابل برداشت نبود. به این ترتیب تعداد 362 بنای تاریخی باقیمانده در مرحله دوم مورد بررسی دقیق‌تر قرار گرفت که از آن میان تعداد 29 بنا دارای شناشیر شناخته شد. نتایج تحقیقات میدانی در این مقاله نشان می‌دهد که مبتنی بر محل استقرار شناشیر در بنا دو گونه اصلی شناشیر بیرونی و شناشیر داخلی قابل تشخیص است که مبتنی بر میزان محصوریت به دو دسته نیمه‌باز و بسته تقسیم ‌می‌گردند. شناشیر بسته فقط در نمای بیرونی و آن هم به تعداد بسیار محدود به کار رفته است. شناشیر بیرونی بر اساس شکل به دو دسته اصلی خطی و دو جهته ( ال شکل) قابل تقسیم است که گونه دوم می‌تواند دارای زاویه نود درجه یا بیشتر یا تقاطع منحنی باشد. شناشیرهای داخلی نیز به چهار دسته اصلی قابل تقسیم هستند: یک جهته (خطی)، دو جهته ( ال شکل)، سه جهته (یو شکل)، و چهارجهته. مبتنی بر محل استقرار شناشیر در درون یا بیرون بنا تفاوت‌هایی در کارکردها و اجزای آن‌ها وجود دارد. دستاوردهای این مقاله نشان می‌دهد که گونه غالب شناشیر بیرونی از نوع نیمه‌باز یک جهته (خطی) و گونه غالب شناشیر داخلی احتمالاً سه‌جهته می‌باشد. از بررسی موقعیت مکانی شناشیرهای بیرونی این نتیجه حاصل می‌گردد که همجواری با ساحل دریا و یا یک گشایش فضایی در فضای شهری مانند میدان و میدانچه، نقش مهمی در محل استقرار شناشیر دارد.


رباب فغفوری، حسن بلخاری قهی،
دوره 4، شماره 4 - ( 12-1395 )
چکیده

نگارگری ایرانی صحنه هم سخنی هنرهایی چون نقاشی، شعر، خوشنویسی و معماری است که مسیر تکامل خود را در مکاتب مختلف دوره اسلامی، به ویژه از عصر ایلخانی تا اوایل صفوی پیموده است. پایه این نگارگری بر ذهنیت و دنیای غیرمشهود استوار است و عناصر تزیینی و معماری آن بر اصول محتوایی و معنوی خاصی تکیه دارند. پژوهش حاضر با هدف بیان جایگاه و اهمیت هنر کتیبه نگاری در معماری اسلامی و نمود آن در فضای نگاره های ایرانی تدوین یافته و به جهت کمیت بالای استفاده از کتیبه ها در نگاره های مکتب هرات و آثار بهزاد، به تبیین و تحلیل مصادیق مختلف آنها می پردازد. پرسش اصلی آن است که نمود کتیبه ها در بناهای مصور نگاره های این مکتب چه تأثیری در فهم داستان و معنویت خاص حاکم بر ساختار کلی اثر دارد؟ این کتیبه ها از سویی به لحاظ مضمون و اثرگذاری خود نیز با نمونه های به کار رفته در بناهای هم عصر ایران و هرات در دوره تیموری تطبیق داده می شوند. روش انجام پژوهش به شیوه تحلیلی، تطبیقی و تاریخی است و برای تجزیه و تحلیل نهایی اطلاعات بدست آمده از روش استقرای علمی استفاده شده است. مورد نیاز نیز از طریق مطالعات کتابخانه ای بدست آمده است. نتایج تحقیق نشان می دهند که تزیینات کتیبه ای موجود در فضای معماری نگاره ها علاوه بر بالا بردن زیبایی و ارزش بصری آنها بر انتقال مفاهیم داستان مصور شده تأثیرگذار هستند و بروز نوعی رئالیسم معنوی را در کارهای هنرمندان دوره تیموری به ویژه بهزاد نشان می دهند. تطابق این عناصر با تزیینات کتیبه ای بناهای هم عصر نیز بر انطباق و پیوند ساختاری و مضمونی آنها تأکید دارد و تأییدی بر ویژگی خاص واقع گرایی آثار بهزاد است که با درایتی تام از کتیبه های معماری به عنوان تزییناتی اصیل و مستند در جهت نقش آفرینی در هنری مستقل چون نگارگری بهره برده است.


داود سعادت، ایرج اعتصام، سید مصطفی مختاباد امرئی، محمدجواد مهدوی‌نژاد،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1396 )
چکیده

با آغاز معماری مدرن، واژگان جدیدی با مفاهیم متعدد، وارد ادبیات معماری جهان شدند که از آن جمله می‌توان به اصل شفافیت در معماری اشاره کرد. این اصل را -که همواره در این سبک به دیده‌ی مثبت به آن نگریسته می‌شود- می‌توان به نوعی تجلی تفکرات مدرن دانست. در دیدگاه پست‌مدرن، گسترش شفافیت در قالب معماری شیشه‌ای، زمینه‌ی نقد کاربرد وسیع آن، توسط منتقدان مدرنیسم را به‌وجود آورد و آنها شفافیت واضح را به عنوان شفافیت ادراکی یا دیدنی و شفافیت پدیداری را به عنوان شفافیت ذهنی یا خواندنی طبقه‌بندی کردند. از طرفی در بررسی معماری ایرانی اسلامی که ارزشمندترین و متعالی‌ترین میراث به‌جا‌مانده از پیشینیان این دیار، شفافیت، مفاهیم نور و نمود و بروز آن به انحای گوناگون در حکمت، فلسفه، هنر و... می‌باشد؛ این سؤال مطرح است که نمود و بروز شفافیت در معماری اسلامی ایرانی چگونه می‌باشد و چه تفاوت‌های مفهومی بین شفافیت در معماری مدرن و پست‌مدرن با معماری اسلامی ایرانی می‌باشد. اهمیت این موضوع، بیشتر از آن روست که با بررسی مقایسه‌ای نگرش‌ها و دیدگاه‌های پیرامون مفهوم شفافیت در دوره‌های مدرن، پست‌مدرن و معماری اسلامی ایرانی، مبانی شکل‌گیری این مفهوم و انواع آن با هدف نیل به تعریفی دقیق و ساختاری از مفاهیم عینی و ذهنی تبیین گردد. این مقاله از نوع استدلال منطقی بر پایه‌ی تحلیل متون است و اطلاعات آن از طریق مطالعات کتابخانه‌ای و روش اسنادی جمع آوری شده‌است. در ابتدا به بیان انواع شفافیت در معماری مدرن، پست‌‌مدرن و معماری اسلامی ایرانی می‌پردازد و سپس به مقایسه‌ی تطبیقی موارد فوق پرداخته و در نهایت تبیین و ارزیابی شفافیت معماری اسلامی ایرانی انجام می‌گیرد. در بررسی دستاورد تحقیق حاضر نسبت به نمونه‌های قبلی به این نکته می‌توان اشاره نمود که آنچه تحت عنوان شفافیت فضایی در سیر تکاملی معماری ایرانی که به معنای افزایش فضا و کاهش ماده توسط میرمیران مطرح شده‌است؛ بیشتر بر مبنای خصوصیات شفافیت «دقیق و واضح» بوده و منطبق بر تفکر مدرنیستی و دیدگاهی مشابه نظریه‌ی برونو زوی می‌باشد. در حالیکه طبق یافته‌های تحقیق حاضر، علاوه بر موارد فوق، در معماری اسلامی ایرانی شفافیت پدیداری و معنایی نمود بیشتری دارد و تفسیر معماری ایران با زبان غیرایرانی-اسلامی همچون زبان مدرن، امری ناقص است و در واقع با پرداختن به این مفاهیم ظاهری، بسیاری از مفاهیم عمیق فرهنگ این معماری نادیده گرفته می‌شود.
علی دری، غلامرضا طلیسچی، فاطمه جباران،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده

فهم معماری اسلامی مستلزم ادراک و دریافت فضاست، و فضای معماری اسلامی حاوی معانی است که تنها به واسطه حواس قابل فهم نیست. فضا به عنوان اساسی‌ترین مفهوم معماری، همواره در کرانه مشخص و معیّن، تصور میشود، که به واسطه ادراک حسّی دریافت می‌گردد، بدین ترتیب دارای حدود مشخص، و به صورت کرانمند است، از طرفی مساجد مهم‌ترین بنای دوران اسلامی هستند که مسلمانان برای برپایی نیایش در آنجا گرد هم می‌آیند و حاوی نمادها و معانی متعددی است، که باید به واسطه ادراک عقلانی و از رهگذر تاویل کشف شود. به این ترتیب، دریافت مفهوم فضا در معماری اسلامی، بویژه معماری مساجد، مسئله‌ای اساسی است. این مسئله در درک و دریافت معنای فضا، حاصل مقابله دو ساحت از ادراک است. در راستای تشریح و تبیین چنین مسئله‌ای، این مقاله به تبیین درک کرانمندی و ناکرانمندی ساختار فضایی مساجد ایرانی در دوره صفویّه پرداخته است. به همین جهت این پژوهش با رویکرد کیفی به روش نمونۀ موردی با مشاهدات میدانی و اسناد کتابخانهای به تبیین، تحلیل و دریافت ساختار فضا در مساجد دورۀ صفویّه به عنوان یکی از دورههای طلایی معماری ایران میپردازد، مسجد امام اصفهان به عنوان نمونه‌ای از مساجد دارای حیاط و ایوان، و مسجد شیخ لطف‌الله، موردی از مساجد فاقد این عناصر، از دوران صفوی انتخاب شدند. یافته‌های این تحقیق نشان میدهد که فضا در معماری ایران متنوّع دریافت می‌شود، به این ترتیب که فضا از منظر ادراک حسّی به صورت کرانمند است. این کرانمندی و جسمیّت یافتگی فضا حاصل ادراک کرانه به واسطه حواس پنج‌گانه است، و متناسب با عالم صغیر، جسم محیط بر فضاست، از این منظر کرانه علاوه بر تمرکز درونیّت، مرکزگرایی، گسست فضا، تکثر و چند فضایی را نیز به همراه دارد. امّا فراتر از آن در معماری اسلامی، ادراک عقلانی است که سبب دریافت معناها می‌شود، در این ادراک، کرانه برای انسان ایرانی محدودیتی ایجاد نمی‌کند، و کرانه و فضا با هم یکی دریافت می‌شوند، فضا فاقد حد، و بیکران است. بیکرانی فضا در معماری اسلامی متناسب با عالم کبیر است. در این دریافت، فضای اسلامی معنای حضور واحد و یگانه ذات لاتعیّن الهی است. در حقیقت در ادراک عقلانی و شهودی، فضا واحد، متوسّع، ابدی و بیکران است، اما در ادراک حسّی فضا، کرانمند، درونی، خرد، و متکثر دریافت می‌شود.
امین مرادی، بهروز عمرانی، سید رسول موسوی حاجی،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1398 )
چکیده

هرچند مطابق با «سبک‌شناسی معماری ایرانی»، که مبانیِ نظری آن توسط مرحوم پیرنیا شکل گرفته است؛ اختصاص عناوین خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی به نمونه بناهای معماری اسلامی ایران و طبقه‌بندیِ گونه‌های معماری پراکنده در جغرافیای فرهنگی آن بر اساس این چهار شیوه‌ی معماری، شاکله‌ی اصلی معماری اسلامی ایرانی را تشکیل میدهد؛ با این حال، ساختار کلیِ معماری ایرانی در خلال قرون پنجم و ششم ه.ق، نه‌تنها تابع اصول ثابت معماری در کلیّت حوزه‌ی فرهنگیِ ایران تحت عنوان «سبک رازی» نیست؛ بلکه ذهنیت معماریِ آن در بخش‌های مختلف ایران از هم متمایز و غیرقابل ادغام می‌باشد. تحقیق پیش‌رو برآن است تا به روش مطالعه‌ی میدانی و تحلیل معماریِ دو گونه‌ی «گنبدخانه» و «مقبره» در حوزه‌ی معماریِ ایران طی دوره‌ی سلجوقی، پاسخ‌گوی این پرسش باشد که گرایشات متفاوت معماری در بخش‌های مختلف ایران به چه نحوی تفاوت‌های ساختاری موجود در هر منطقه را تحت تأثیر قرار داده است؟ مطابق نتایج به دست آمده و با فرض بر تأثیر تنوعات منطقه‌ای، اقلیم‌ها و نیازهای متفاوت معمارانه، با تبیین دو محور متمایز معماری با کلیت متفاوت ساختاری، شامل محور شمال‌شرق-شمال‌غرب ایران با مرکزیت عنصر «مقبره» و محورِ مرکزیِ ایران با تأکید بر عنصر«گنبدخانه»، اصول مشترک شناخته شده‌ی معماری ایرانی در قالب «شیوه‌ی رازی» با ایرادات جدی مواجه خواهد بود. به موازات چنین نگرش متفاوتی نسبت به جایگاه گونه‌‌ی مسجد و مقبره در دو محور مذکور، تبیین نوآوری‌های ساختاریِ مراکز متفاوت معماری در هر بخش از ایران، منجر به بازبینیِ مسئله‌ی الگوی مشترک معماری گنبدخانه‌ها و مقابر این دوران در قالب اصول شناخته شده معماری ایرانی و «سبک رازی» خواهد شد. از آنجا‌ که قریب به نیم‌قرن سبک‌شناسیِ معماری ایرانی هرگز مورد بازبینیِ علمی قرار نگرفته است؛ پژوهش حاضر بازتاب نخستین تلاش‌های صورت گرفته در این زمینه خواهد بود.
مسعود ناری‌قمی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده

«اسلامی» بودن معماری، نه یک امر تاریخی، بلکه یک هدف معاصر برای معماری ایران است که از بدو تأسیس درس «معماری اسلامی» در دوره پس از انقلاب اسلامی، مطرح بوده است. این درس، بنابر ماهیت خود، دارای وجه تاریخی قوی است و همین امر آن را مستعدّ خروج از حوزه فعالیت­های طرّاحانه دانشجویان معماری قرار داده است. در این نوشتار، پس از مروری بر ادبیات موضوع «پیشینه­ها» در آموزش معماری و طرّاحی­پژوهی، دو دسته از نظریات (تئوری­های مبتنی بر مسایل درون نهادی معماری و نظریات مبتنی بر مسایل برون نهادی معماری) شناسایی و بحث شده­اند؛ سپس محتوای سرفصل­های مرتبط با معماری اسلامی با مرور نظرات صاحب­نظران، مورد بررسی قرار گرفته است. سپس با مدل­سازی و تحلیل تفسیری ادبیات موجود، ضمن شناسایی سه دسته اصلی (تجربه­گرایی، تداوم­گرایی و اصول­گرایی) در تلاش­های انجام شده برای عملیاتی کردن آموزه­های معماری اسلامی در عمل طرّاحانه و اثبات گرایش به تاریخ­زدایی از بحث در ذیل آنها، راه حلّ پیشنهادی در این نوشتار، ذیل عنوان «نگرش انتقادی اسلامی»، ارائه شده که راهکاری را مبتنی بر تداوم ساختارمند ارزش­های اسلامی به عنوان محور بحث کلاسی پیشنهاد می­کند؛ محور این درس نظری، بررسی تطوّرات تاریخی در ارتباط با این محور ثابت با نگرشی نقّادانه است که ضمن مثالی عملیاتی، بررسی و نتیجه­گیری شده است. در این رویه پیشنهادی، اصالت به کالبد تاریخی داده نمی­شود؛ بلکه در «مظروف» اسلامی قرار داده می­شود و کالبد در قبال این مظروف بصورت انتقادی مورد بررسی قرار می­گیرد. در صورتی که داشتن محیط کالبدی اسلامی، یک هدف در دروس طرّاحی معماری باشد؛ ذهنیت­ها و دانش­های تولیدی از این مباحث، به صورت مستقیم قابلیت کاربرد در آن کارگاه­ها را خواهد داشت.
مهشید غلامیان، سیدعباس آقا یزدانفر، سعید نوروزیان ملکی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده

با توجه به تحولات صورت گرفته در قرون اخیر، تغییرات فراوانی در نما و عناصر آن به وجود آمده که موجب آشفتگی در سیمای بصری ساختمان‌ها شده است. این در حالی است که در طول تاریخ تا اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی اول، سبک­های معماری ادامه‌دهنده و تکمیل‌کننده سبک‌های پیشین بوده‌اند. در اواخر قاجار این روند تکمیلی و تدریجی گسسته شده و ساختار نماهای این دوران و پس ‌از آن از ویژگی­های دیگری برخوردار می­باشد؛ این پژوهش به دنبال مقایسه تطبیقی نماهای سه شیوه دوره قاجار با اصول معماری اسلامی است. روش انجام تحقیق به‌صورت ترکیبی (کمی و کیفی) و نوع پژوهش تفسیریتاریخی و پیمایشی است. ابزار جمع‌آوری داده­ها، مطالعات کتابخانه‌ای، اسنادی و مشاهدات میدانی است. به همین منظور به بررسی نمای سبک‌ها و شیوه­های هر دوره و مقایسه معیارها و شاخص­های ساختار کالبدی معماری اسلامی در نماهای شهری و واحدهای عملکردی در دو ساحت کتابخانه­ای و میدانی پرداخته می­شود. بعد از دستیابی به چارچوب نظری در این خصوص، هفت شاخصه هندسه، تناسبات، تقارن، هماهنگی، سلسله­مراتب، نظم و ریتم و وحدت در کثرت به­عنوان شاخصه­های معماری اسلامی به دست آمدند. در ادامه به‌صورت تصادفی ساده از هر سه شیوه در دوره قاجار، 3 بنا انتخاب و به‌صورت گرافیکی شاخصه­های معماری اسلامی در آن­ها پیاده شد؛ سپس به‌منظور انتخاب شاخصه­های حائزاهمیت در هر دوره، 42 نفر از دانشجویان و 9 نفر از اساتید معماری و شهرسازی، پرسشنامه پژوهشگرساخته را تکمیل کردند. توجه به شاخصه­های دارای اهمیت در هر بنا، گویای آن است که تغییر کالبدی معماری، با توجه به ساختار فکری معماری دوران خود، قابل­تفسیر می­باشد؛ و صرفاً تغییر فیزیکی نمی­تواند در نهایت به تغییر ساختاری سبکی بینجامد.
محسن عزیزیان غروی، زینب عزیزیان غروی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده

در سال‌های اخیر به دلیل فاصله گرفتن آشکار معماری و شهرسازی معاصر کشورهای مسلمان از مهم‌ترین انگاره فرهنگی این کشورها یعنی آموزه‌های اسلام، بحث بر روی مفهوم و ویژگی‌های معماری اسلامی، در دانشکده‌های معماری و شهرسازی، به یک جریان در حال رشد مبدل گردیده است. خانه به‌عنوان مهم‌ترین عنصر متصل‌کننده سبک زندگی و معماری، نقشی کلیدی در این گسست داشته است.
در ادبیات عامه و حتی در ادبیات آکادمیک، پیوندی ناگسستنی میان معماری سنتی کشورهای مسلمان و معماری اسلامی تصور می‌گردد که بر مبنای شناخت کلی افراد از دو موضوع اسلام و سنت معماری شکل گرفته است. اما برای اثبات یا رد این گزاره، دقت بالاتری نیاز است. بر این اساس، این پژوهش با هدف صحت‌‌سنجی این گزاره حداقل در خانه‌های نمونه مورد بررسی -که خانه‌های سنتی دوران قاجار و پهلوی شهر قم را شامل می‌شود- به انجام رسیده است.
برای استخراج شاخص‌های مسکن اسلامی، از اجماع متخصصان معماری معاصر که دغدغه پژوهشی آنان از دید نگارندگان این پژوهش در زمینه «معماری مسکن اسلامی»، احراز گردد، بهره‌گیری شد. به کارگیری پسوند «اسلامی» در عنوان یا محتوای کتب و مقالات این معماران معیار لازم و کافی برای ملحوظ گردیدن در این لیست قرار گرفت. بدین ترتیب چکیده نظرات دوازده معمار معاصر شامل محمدکریم پیرنیا (غلامحسین معماریان)، مهدی حمزه‌نژاد، محمد منان رئیسی، مسعود ناری قمی، بسیم سلیم حکیم، علی محمد رنجبر کرمانی، عبدالحمید نقره‌کار، سپاهیک اومر، کامبیز نوایی و حاجی قاسمی، هشام مرتضی، محمد نقی‌زاده و محمدرضا بمانیان در قالب شاخص‌های کلیدی ساخت مسکن اسلامی استخراج گردید. این شاخص‌ها با احتساب تعداد تکرار و یکدست شده در جدول دیگری مرتب گردید و شاخص‌های با تکرار در آثار بیش از نیمی از جامعه آماری اندیشمندان، برای تطبیق با خانه‌های قم انتخاب گردید. یازده شاخص با شرایط ذکر شده استخراج گردید که از این میان تنها هفت شاخص قابلیت ارزیابی با اطلاعات موجود را دارا بود. این شاخص‌ها بر چهارده خانه انتخابی تطبیق داده شد و خانه‌ها بر اساس میزان انطباق با معیارها نمره‌دهی شدند.  بر این اساس، این خانه‌ها از مجموع 98 مورد در 82 مورد با شاخص‌ها (83.6 درصد) مطابقت داشتند. خانه‌های آیت‌اله بروجردی، آیت‌اله حائری، رهبری، حلاج‌زاده، و سلامتی بیشترین، و خانه محمد زند کمترین مطابقت را با شاخص‌های مورد بررسی داشتند. بنابر پژوهش حاضر، خانه‌های سنتی قم را می‌توان در تا حد زیادی مطابق با نظرات معماران در خصوص شاخص‌های مسکن اسلامی تلقی نمود و تصور ذکر شده در ابتدای پژوهش را اثبات می‌کند.
دکتر مینو قره بگلو، مهندس یحیی جمالی،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1400 )
چکیده

رعایت جانب اعتدال از ویژگی‌های آفرینش خداوندی است. انسان نیز اگر داعیه خلیفه اللهی دارد، باید در حد توان خویش متصف به صفات الهی بوده و ساخته‌های بشری که معماری نیز بخشی از آن است، از این خصلت برخوردار باشند. در این پژوهش برای پاسخگویی به سوال چگونگی ارتباط بین اعتدال در معماری مساجد با ایجاد حس حضور قلب در این فضا، با روش توصیفی تحلیلی، در گام نخست به شناخت مفهوم مورد نظر اسلام از اعتدال پرداخته شد و با معرفی تقرب به عنوان ملاک اعتدال، نحوه حصول مقام قرب الهی مورد بررسی قرار گرفت. در گام بعدی با بررسی حضور قلب به عنوان یکی از عوامل تقرب، مصاحبه نیمه ساختار یافته‌ای در همین خصوص، حول سه سامانه تشکیل دهنده مکان، یعنی سامانه کالبدی- فضایی، سامانه جمعی- رفتاری و سامانه ادراکی- دریافتی، در سه مسجد منتخب محدوده بازار تهران، انجام شد که هر سه مسجد به لحاظ قدمت، موقعیت مکانی، ویژگی‌های کالبدی و جامعه مراجعین، شرایط نسبتا یکسانی داشتند. در ادامه با تحلیل محتوای مصاحبه‌ها، پرسشنامه‌ای نیز جهت پایایی پژوهش، از دل مقولات مستخرج تدوین و در جامعه آماری وسیع‌تری در مساجد مذکور به آزمون گذاشته شد و در انتها پرسشنامه‌ها توسط نرم افزار اس‌پی‌اس‌اس 26 و لیزرل و ترکیبی از دو آزمون تی‌تک نمونه‌ای و تحلیل عاملی تأییدی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج تحقیق حاکی از آن است که محیط مساجد مذکور، در کل تاثیر مطلوبی بر ایجاد حضور قلب در افراد داشته و در این بین، سامانه ادراکی تأثیرگذاری بیشتر و سامانه کالبدی تأثیرگذاری کمتری دارد و به همین نسبت، می‌توان هر یک از سامانه‌های محیطی را نزدیک به طریق اعتدال تصور کرد.
سلمان نقره کار،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1400 )
چکیده

اگر مأموریت اصلی معماران را «ساماندهی مکان زندگی انسان در بستر محیط» بدانیم؛  آنگاه شناخت «انسان و محیط و نسبت میان این دو» مبنای تصمیمات آنان در طراحی خواهد بود. این شناخت هر دو ساحت «هست‌ها و بایدها» را شامل می­شود که اگر مبتنی بر «عقل و وحی» باشد؛ قاعدتاً اصول معماری منتج از آن، را می­توان عقلانی و اسلامی و آثار معماری مبتنی بر آنرا نیز «معماری اسلامی» دانست. تاکنون دیدگاه‌های مختلفی درباره معماری اسلامی مطرح شده که می­توان خاستگاه آنها را از دو سو دسته­ بندی کرد. از یک‌سو اسلام‌شناسان با بهره­گیری از منابع اسلامی به سمت مبانی و اصول معماری حرکت کرده­اند؛ و از دیگر سو معماران و شهرسازان از جایگاه تخصصی خود با مراجعه به این منابع در جستجوی اصول معماری اسلامی برآمده‌اند. این تحقیق با هدف پیشنهاد یک ساختار «وحدت‌بخش و کارآمد» برای تبیین رابطه «معماری و اسلام» آغاز شده است؛ و در جستجوی یک مدل جامع برای ترکیب و تألیف مؤلفه‌های این‌دو مقوله می‌باشد. پرسش ما آن است که «چگونه می­توان از آموزه‌های اسلامی به‌طور جامع و کاربردی در معماری بهره جُست؟» مسیر تحقیق اینگونه است که ضمن تبیین دو مقوله «اسلام و معماری» با روش تحلیل محتوا و استدلال منطقی تلاش می­شود که با روش مدلسازی مفاهیم بنیادین این دو مقوله تألیف گردد. یافته تحقیق بیانگر آن است که آموزه‌های اسلامی را می­توان در سه ساحت «حکمت نظری و عملی و مضاف» دسته‌بندی کرد. معماری نیز از سه منظر «سیستمی، فلسفی، راهبردی» قابل تبیین است (سفر) که فصل مشترک آنها چهار رُکن اصلی در معماری است. ترکیب این دو مقوله (سه حوزه حکمت اسلامی و چهار مؤلفه معماری) ظرفیت مناسبی برای ساماندهی یک «مکتب معماری اسلامی» در اختیار می­گذارد. نتیجه و حاصل کار یک ساختار جدول­گونه است با 40 خانه که محتوای آن با آموزه های حکمت اسلامی باید تکمیل شود و می­تواند در «راهبری پژوهش‌های معماری اسلامی» مفید باشد. دستاورد تحقیق ارائه الگویی وحدت­بخش به مجموعه دیدگاه‌ها در قالب یک ساختار نسبتاً جامع خواهد بود که یکی از مقدمات شکل گیری «مکتب اسلامی-ایرانی معماری» در آستانه گام دوم انقلاب است
دکتر مصطفی محمودی، دکتر اکبر پورفرج،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

 رشد و توسعه گردشگری (انبوه) در سال‌های گذشته پیامدهای نامطلوب و نامناسب فرهنگی-اجتماعی مانند استحاله و تهاجم فرهنگی، بروز مفاسد و ناهنجاری‌های اجتماعی و تخریب فرهنگ بومی را در بسیاری از مناطق به‌همراه داشته است. کشورهای اسلامی برای توسعه این نوع از گردشگری اغلب با چالش مواجه هستند؛ از این‌رو متفکران و اندیشمندان مسلمان راهکارهایی را برای رفع این مشکلات فرهنگی-اجتماعی ارائه نموده‌اند که یکی از آن‌ها ارائه الگویی جایگزین مطابق با احکام اسلام و شریعت است. با اندک توجهی می‌توان دریافت که درباره زیرساخت‌های گردشگری مثل خطوط هوایی و هتل‌ها هیچ قوانین و معیارهای طبقه‌بندی‌شده‌ای برای ارائه خدمات به مسلمانان و گردشگران اسلامی وجود ندارد. بخش گردشگران مسلمان احتیاجات مادی و معنوی خاصی در مسافرت دارند که این موارد بر انتخاب هتل مدنظر آن‌ها تأثیر خواهند گذاشت. در این مقاله تلاش شده است مهم‌ترین مؤلفه‌های طراحی یک هتل برای رفع نیازهای مادی و معنوی گردشگران مسلمان مطابق با شریعت و شاخص‌های آن‌ها براساس کتب و مفاهیم دین اسلام شناسایی و تبیین شوند. سؤال اصلی این پژوهش در این راستا این‌گونه خواهد بود: چه استانداردها و ضوابطی برای طراحی یک هتل مطابق با شریعت باید رعایت شوند؟ راهبردهای این پژوهش به‌لحاظ هدف، توسعه‌ای و کاربردی و به لحاظ رویکرد (ویژگی و ماهیت داده‌ها)، کیفی و کمی بوده و ازنظر ماهیت و روش، توصیفی از نوع پیمایش است. رویکرد اصلی نظری و پارادایم پژوهش اصل «شرع» به‌عنوان احکام اساسی دین اسلام بوده است؛ و هدف آن تبیین هتلِ مطابق با شریعت می‌باشد. کشورهای اسلامی استانداردهایی را برای ارائه خدمات گردشگری و مهمان‌نوازی با عنوان دوستانه با مسلمان تدوین کرده‌‌اند. اصطلاح دوستانه با مسلمان به محصولات یا خدمات صنعت گردشگری اشاره دارد که بر اساس احکام شریعت تولید و ارائه می‌شوند. با توجه به اهمیت ویژگی‌های هتل اسلامی، مؤلفه‌های 1. تفکیک جنسی در امکانات تفریحی، 2. ایمنی و امنیت اخلاقی، 3. فضای محرمیت، و 4. طراحی و معماری اسلامی به‌عنوان شاخص‌هایی برای این هتل‌ها انتخاب شدند. هتل‌های زنجیره‌ای پارس ازنظر تطابق با شریعت در مؤلفه‌های طراحی اسلامی و تفکیک جنسیت در وضع مطلوبی قرار دارند؛ اما در مؤلفه‌های فضای محرمیت و ایمنی و امنیت اخلاقی نیاز به توجه بیشتر هستند. از منظر نظری، این پژوهش آگاهی هتل‌ها را از بخش‌های جدید بازار افزایش می‌دهد که لازمه حیات در این بازار رقابتی است؛ زیرا حتی هتل‌های کشورهای غیراسلامی هم برای جذب گردشگران مسلمان تلاش می‌کنند. وجود شاخص‌های مطابق به شریعت نقاط ضعف هتل‌ها را در این بخش آشکار نموده و مقایسه میان آن‌ها را ممکن می‌سازد. این شاخص‌ها همچنین قابل کاربرد برای ارائه مجوزهای بین‌المللی در صنعت گردشگری حلال هستند. 
دکتر نسیم اشرافی،
دوره 10، شماره 2 - ( 1-1401 )
چکیده

عدم توجه به‌جایگاه فلسفه معماری اسلامی به عنوان یک علم واسطه بین فلسفه مطلق اسلامی و علم معماری باعث شده است؛ اکثر پژوهشگران بسیاری از مؤلفه‌های پژوهشی را بدون واسطه روش‌شناختی به فلسفه مطلق پیوند داده و حاصل این امر را فلسفه معماری اسلامی معرفی نمایند؛ درحالی‌که فلسفه معماری اسلامی یک فلسفه مضاف است که فلسفه مطلق صرفاً مبانی آن را تأمین می‌کند؛ لذا عدم توجه به شناخت دقیق فلسفه مضاف معماری و روش‌شناسی تولید آن، بستر نظریه‌پردازی برای تولید علم معماری را مخدوش می‌نماید. بر این اساس پژوهش حاضر در تلاش است با روش توصیفی – تحلیلی به معرفی یکی از روش‌شناسی‌های تولید فلسفه مضاف (تئوری دیده‌بانی) پرداخته و چیستی فلسفه معماری اسلامی را مبتنی بر این تئوری شفاف نماید و در این راستا فلسفه معماری با دو رویکرد تاریخی و منطقی معرفی می‌شوند که هر یک از آن‌ها نیز بر دو قسم خواهد بود: قسم اول، فلسفه‌ای است که بر تولید اثر و واقعیت معماری تمرکز دارد و قسم دوم، فلسفه‌ای است که بر علم معماری به معنای دانش رشته‌ای می‌پردازد که حاصل آن‌ها چهار نوع فلسفه مضاف معماری تحت تئوری دیده‌بانی خواهد بود که دراین‌بین فلسفه مضاف علم معماری نقش اصلی و سهم زیادی در تولید علم معماری اسلامی دارد که پژوهش حاضر دست‌یابی به آن را با مدل پیشنهادی ترکیبی (تاریخی و منطقی) معرفی می‌نماید.
 
عباس جهانبخش، دکتر محمدصالح شکوهی بیدهندی،
دوره 10، شماره 2 - ( 1-1401 )
چکیده

معماری و شهرسازی خنثی نبوده است و می‌تواند بسترساز پروش انسان و جامعه‌ی خاصی شود. انسان و جامعه‌ی مطلوب، بر اساس ارزش‌های فرهنگی هر اجتماعی تعریف شده و  الگوها و نظریات معماری و شهرسازی با اتکا به ارزش‌ها، خلاقیت انسانی و تجربه‌نگاری نمونه‌های منتخب، بازتعریف و بهینه‌سازی می‌شوند. لذا در مقابل سبک کنونی شهرسازی کشور که متاثر از الگوی مدرنیستی غرب است، می‌توان به الگوهایی اندیشید که ارزش‌هایی نظیر «خانه‌ی مولد»، «تعامل سازنده و ذاکرانه با طبیعت»، «نظام اجتماعی مبتنی بر اخوت»، «کاهش قیمت زمین»، «عدالت فضایی و رفع جدایی‌گزینی»، «خانواده بنیانی»، «مسکن وسیع»، «مسجد محوری» و «محله مقیاسی» را پاس دارند. ایده‌ی «زیست‌شهر» تلاشی برای نیل بدین ارزش‌هاست. این الگوی پیشنهادی در قالب مجتمع‌های زیستی-معیشتی و با توجه به مولفه‌های سبک‌های بومی و همچنین مطلوبیت‌ها وآموزه‌های فرهنگ ایرانی- اسلامی ارائه شده‌است. طراحی زیست‌شهر تلاشی برای بازتعریف الگوی ساخت در محلات و شهرک‌های جدید‌التاسیس است، به‌نحوی‌که دربرگیرنده‌ی واحدهای مسکونی یک‌طبقه‌ی وسیع و مولد باشد، خدمات شهری را تدارک ببیند، و  بستر توان‌مندسازی خانواده‌ها و امکان شکل‌دهی و هویت‌دهی به محیط توسط ساکنان را فراهم گردد. با این‌حال، تحقق این ایده نیازمند انجام مطالعات امکان‌سنجی است. چهار مسأله اصلی برای امکان‌سنجی عبارتند از: مسأله زمین و کمبود آن، مسأله تأمین آب و انرژی، مسأله هزینه‌های اجرایی و ساخت‌وساز و درنهایت بررسی ظرفیت‌های قانونی.
یافته‌ها نشان می‌دهد از نظر تأمین زمین، ایده‌ی زیست‌شهر می‌تواند جمعیتی معادل کل کشور را در وسعتی معادل 2% مساحت ایران اسکان دهد. از نظر تأمین آب و انرژی راهکارهایی برای طراحی پایدار زیست‌شهر وجود دارد که در مقاله تبیین شده‌است. هزینه‌های فنی و اجرایی نیز برای هر واحد مسکونی، معادل مسکن مهر خواهد بود. این الگو می‌تواند علاوه بر اصلاح الگوی شهرها و شهرک‌های نوبنیاد، بستری برای مهاجرت معکوس به روستاها و ایجاد توازن و تمرکززدایی در آمایش سرزمین را فراهم نموده و به‌عنوان پیشرانی برای اصلاح شهرها و روستاهای موجود ایفای نقش نماید.
آقای امیرحسین فرشچیان، دکتر احد نژاد ابراهیمی، دکتر مینو قره بگلو،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

کاربست هندسه به‌عنوان قسمی بااهمیت از علم ریاضیات عددی که در جایگاه عقلی و محاسبات پیچیده است؛ حاکی از فراگیری این دانش به نحو گوناگون توسط معماران است. رجوع فردی معمار به رسالات پیچیده ریاضیات از بعد عددی در جهت کاربرد آن در هندسه، مسئله‌ای است که بسیار مورد تأمل است. براین‌اساس موضوع ارتباط تعلیمی بین معماران و ریاضی‌دانان مسلمان مورد بررسی قرار گرفته است. هندسه در جایگاه ریاضیات عددی قابل انتقال به بنای معماری نمی‌باشد و باید به زبان هندسه ترسیمی و کاربردی باشد. وجود و چگونگی همکاری و ارتباط ریاضی‌دان و معمار در باب هندسه جهت برپایی بنای معماری، سؤالی اساسی است. آیا معماران در ارتباط با ریاضی‌دانان و رسالات ریاضی آنان بوده‌اند و چگونه هندسه نظری و عملی را از جانب ریاضی‌دانان دریافت کرده و به‌صورت کاربردی در بنای معماری ایجاد نموده‌اند؟ قرون چهارم الی یازدهم هجری به‌واسطه حضور ریاضی‌دانان معتبر و همچنین معماری باشکوه به‌عنوان دوره مورد بررسی اتخاذ گردیده است. بررسی تحلیلی بر اساس عملیات استدلالی بر نسخ خطی علمی ریاضی‌دانان می‌باشد. نسخ خطی به صورت‌های تحقیق حضوری و ارتباطات دانشگاهی در تهیه تصاویر اسکن شده مورد تحلیل قرار گرفته‌اند. به جهت بررسی هندسه در آرای ریاضی‌دانانی چون بوزجانی، ابن‌سینا، فارابی، اخوان، و جمشید کاشانی، داده‌های اساسی هندسه از روش قیاسی و زمینه‌گرای تاریخی بررسی شده است. با توجه ‌به بررسی رسالات، ریاضی‌دانان خود را موظف به فراگیری علوم و آموزش آن، جهت رفع نیازهای کاربردی در جامعه اسلامی و فراتر از آن می‌دانستند. به‌واسطه حضور پررنگ هندسه و پیشرفت آن در تاریخ تحت بررسی، این‌گونه فرض می‌گردد که معماران در باب برپایی بنای معماری به‌جانب هندسه از مهم‌ترین متعلمین در این موضوع می‌باشند. تبدیل ریاضیات عددی به هندسه نظری در بُعد کمی و کیفی آن و هندسه عملی جهت بهره‌گیری در ارائه هندسه کاربردی است. به دلیل پیچیدگی‌های معادلات ریاضی تخصصی، از جانب ریاضی‌دان به معماران مراتب همکاری تحت نام جلسات آموزش معماری صورت می‌یافته است. این جلسات آموزش معماری بین ریاضی‌دانان و معماران با توجه ‌به سازوکار خاص خود تشکیل می‌یافته است که در این مقاله با نام جلسات آموزش معماران شناخته می‌شود.

نرگس خاکباز، دکتر محمدرضا رحیم زاده، دکتر منوچهر فروتن، دکتر سارا حمزه لو،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

تا اواخر دورۀ قاجار فن و هنر در معماری و صنایع‌دستی به هم مرتبط بودند؛ و پیوستگی و هماهنگی میان آن‌ها مشهود بود. این تعامل و هماهنگی میان فن و هنر در تاریخ معماری غرب با مفهوم تکتونیک بیان شده است. مفهومی که نظریه‌پردازان آن را «تعامل صورت فنی و صورت هنری» در بستر فرهنگ تاریخی تعریف نموده‌اند. این انسجام و اندیشۀ کلان در معماری و صنایع‌دستی به‌تدریج با ورود مصالح و روش‌های ساخت جدید از اواخر دورۀ قاجار فراموش گردید و ساخت هنرمندانه و تکتونیکی در بناها به علت عدم شناخت اصول و قاعده‌های تکتونیکی تحلیل ر‌فت و معماریِ ایران با بحران مواجه شد. سوال اصلی پژوهش، چگونگی ارتباط صورِ فنی و هنری تکتونیکِ چوب در معماری و صنایع‌دستی ایران اسلامی در سده‌های 10 تا 13 هجری قمری و شباهت‌ها و اشتراکات آن‌ها با هدف شناخت قواعد تکتونیکی معماری اسلامی ایران است. پژوهش‌هایی که در شناخت صور فنی و هنری تکتونیک در معماری و صنایع‌دستی ایران شده بسیار محدود است. بدین‌جهت در این مقاله به منظور شناخت تکتونیکِ چوب بر اساس پارادایم معرفت‌شناسی تفسیرگرا، استدلال تطبیقی، و تحلیل محتوای کیفی با جهت‌گیری تبیینی و بر اساس نظریۀ گاتفرید زمپر به مطالعۀ ویژگی‌های مشترک تکتونیکِ چوب در سه سطحِ کلانِ معماری (کلِ بنا)، اجزای معماری (ستون، لبۀ بام، و در و پنجرۀ چوبی) و صنایع‌دستی (منبر، قلمدان، کمانچه، تمبک، رحل، آینه، و جعبه‌های چوبی) در سده‌های 10 تا 13 هجری قمری پرداخته ‌شده است. مطالعۀ تطبیقی ویژگی‌های تکتونیکی چوب در صنایع‌دستی و معماری در دورۀ اشاره شده آشکار می‌کند که میان صورت فنی (صورت کلی و مفصل‌بندی) و صورت هنری در صنایع‌دستی و معماری اشتراکاتی مهم وجود دارد. اشتراکاتِ تکتونیکیِ که گویایِ ویژگی‌های ساخت فنی و هنری در معماری اسلامی ایران است و نشان‌‌ می‌دهد در معماری ایران نحوۀ آغاز و اتمام بنا، مفصل‌بندی سطوح و سطوح تزئینی از لحاظ ساختار شکلی تحت قاعده‌های تکتونیکی صورت می‌گیرد. مواجهۀ فرم و فضا (اتصال به زمین و آسمان)، مفصل‌بندی (اتصالات غیر‌هم‌جنس، کام و زبانه، اتصال کشویی، اتصال کنج فتیله، باریکۀ اتصال و اتصال با سطوح کاو) اصول فنی تکتونیکی و قاعدۀ پوشش سطوح (سطوح موزائیکی، حاشیۀ کمربندی، کنده‌کاری، و سطوح منفی) اصولی هنری هستند که بیانگر فرهنگ ساخت مشترک در معماری و صنایع‌دستی است. فرهنگ ساختی که در فرهنگ‌های مشابه نمودهای مشابهی داشته است و فنون ساخت مشابهی در مصالح مختلف به‌کاررفته است.

مژگان رضائی، آزیتا بلالی اسکوئی، محمد علی کی نژاد،
دوره 11، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده

آب به مثابه‌­ی سرچشمه و نماد حیات، ارزشی والا در زندگی بشریت، به ویژه جامعه اسلامی دارد. معهذا در دهه­‌های اخیر مشمول بی­‌مهری فراوانی شده است. این بی­‌مهری، از یک طرف زمینه تهدید زندگی مادی را در سرزمین­‌های اسلامی، که غالباً در مناطق کم‌آب قرار دارند، فراهم آورده است و از طرف دیگر جایگاه کارکردی و نمادین آن در معماری اسلامی-ایرانی را تضعیف نموده است. آب ماده­ای زندگی­‌بخش است که نه تنها در بعد حسی و تجربی بشری، وجودی ملموس دارد، بلکه بنا بر حکمت متعالیه با بعد باطنی انسان نیز در ارتباط بوده و در طی مراتب سعادت و کمال همیار اوست. معماری اسلامی که به دلیل غنای محتوایی آن با تجلیات معنوی، قدسی و عرفانی در آمیخته است، آب را چه در عالم ظاهر و چه در عالم باطن خود متجلی می­‌نماید. آب در مفهوم باطنی با فضای قدسی معماری در هم آمیخته و در مفهوم ظاهری در حین آمیزش با فضای واقعی موجبات تنظیم و تعدیل شرایط اقلیمی محیط را فراهم می­‌آورد. لذا آب یکی از باارزش­ترین، جامع­ترین، و ساختاری­ترین عناصر معماری در جوامع اسلامی می­باشد. آن‌گونه که می‌­توان به استعانت از حرکت جوهری ملاصدرا آب را یکی از هسته‌­های نمادین حرکت تکاملی زندگی دانست. در متن قرآن کریم بیش از 63 بار اشکال مختلف شاهد بودن و باشیدن آب تذکر داده شده است. تبلور این فرازهای کمی شهودگونه با تکیه بر مراتب ادراک صدرایی در سه نوع معرفت حسی، خیالی، و عقلی مورد ملاحظه قرار گرفته است. این ملاحظات آن‌گونه که در چارچوب مفهومی نشان داده شده است، قابلیت تعمیم ارزش‌­های جامع حیاتی، قدسی، بیولوژیک، و فناورانه را در معماری و فضای شهری نمودار می­کند. در همین راستا، زیبایی، سرزندگی، زندگی به طور عام، و زندگی در خداگونگی یافته‌­های نهایی سنجش کارآمدی آب در معماری اسلامی است.

احمد اخلاصی، حمید مظفر، سمانه تقدیر،
دوره 13، شماره 2 - ( 3-1404 )
چکیده

 «مراکز اسلامی» یکی از مهم‌ترین نمادهای حضور مسلمانان در کشورهای غیر مسلمان هستند و اهمیت زیادی از جنبه هویتی دارند همچنین از طرفی دیگر، این مراکز نماینده فرهنگی جامعه مسلمان در افکار عمومی جامعه میزبان محسوب میشوند. لذا چگونگی طراحی آن‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. هدف این پژوهش دستیابی به اصولی برای طراحی مراکز اسلامی است که منجر به حفظ و تقویت هویت فرهنگ اسلامی و بهبود همزیستی با جوامع میزبان شود. این پژوهش ابتدا با بررسی مطالعات پیشین به شناسایی ابعاد مسئله پرداخت و مشخص شد، دو مفهوم «هویت» و «هم‌زیستی» مسئله اصلی در این پژوهش است. سپس مفاهیم «هویت» و «هم‌زیستی» در معماری مراکز اسلامی را بر اساس مدل اجزای مکان در سه محور «معنا»، «فرم فیزیکی» و «فعالیت» مورد بررسی قرارداد. تمرکز این پژوهش بر بررسی مسئله «هویت» و «هم‌زیستی»، از نگاه کاربران مسلمان است؛ لذا برای دستیابی به دیدگاهی جامع تر و دقیق‌تر، از ابزار پرسشنامه استفاده شد. به دلیل اینکه در پی این تحقیق، پژوهشگران درصدد طراحی یک مرکز اسلامی در کشور بریتانیا بودند، پرسشنامه در میان مسلمانان ساکن در انگلستان صورت پذیرفت. این پرسشنامه شامل پرسش‌های بسته و باز است و با هدف شناسایی و بررسی نیازها، دیدگاه‌ها و ترجیحات بصری جامعه مسلمان، انجام گرفت. علاوه بر این مرور جامعی بر نظریات و دیدگاه های صاحب نظران در مورد ویژگی ها و المان های مراکز اسلامی و مساجد صورت گرفت. سپس نتجه گیری این تحقیق بر اساس تحلیل تطبیقی نتایج پرسشنامه و نظریات محققین این حوزه بدست آمد. دستاورد تحقیق در قالب یک مدل راهبردی در سه محور «معنا»، «فرم فیزیکی» و «فعالیت» ارایه شده است، که اصولی را در هر بخش ارایه می کند که کاربست آن در طراحی میتواند به «بهبود هم‌زیستی مراکز اسلامی با جامعه میزبان» و «حفظ هویت اسلامی» مراکز اسلامی کمک کند. نتایج این تحقیق حاکی از آن است که استفاده از نماد ها  ارزش های اسلامی در طراحی با ایجاد فرصت ابراز هویت، احساس محرومیت را کم و حس پذیرش در جامعه را در اقلیت مسلمان را بیشتر میکند و سبب کاهش تنش های فرهنگی و افزایش حس تعلق و نزدیکی بیشتر با فرهنگ ملی کشور میزبان میشود. از طرف دیگر، تلاش برای استفاده از المان ها بصری و ارزش های مشترک موجب کاهش حساسیت های جامعه میزبان و و ارتباط بهتر با جمعیت مسلمان خواهد شد. با بکاربردن یک رویکرد هم‌گرایانه، مراکز اسلامی می‌تواند هم به عنوان یک مرکز دینی برای مسلمانان و هم به عنوان یک مرکز فرهنگی برای کل جامعه ایفای نقش کنند. این امر خود میتواند منجر به تقویت فرهنگ اسلامی و جذابیت و بهبود چهره فرهنگ اسلامی و جامعه مسلمان در افکار عمومی جامعه میزبان شود. در نتیجه «هویت» و «هم‌زیستی» دو مفهوم مستقل از یکدیگر نیستند لذا برای دستیابی به «هم‌زیستی فرهنگی پایدار با جامعه میزبان» در عین «حفظ هویت اسلامی»، در طراحی مراکز اسلامی می‌بایست هر دو جنبه را در نظر داشت.


صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb