جستجو در مقالات منتشر شده


340 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

دکتر محدثه معینی فر،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده

حق به شهر از مفاهیمی است که در علم حقوق ابعاد روشنی ندارد و بیشتر مطالب نگاشته‌شده دربارۀ آن در حوزۀ علوم معماری و شهرسازی و علوم اجتماعی است. این مفهوم حتی در متون حقوقی در کشورهای غربی نیز مبهم است و حقوق‌دانان نتوانسته‌اند دربارۀ ابعاد آن نظر روشنی بیان کنند. بنابراین، لازم است مشروعیت و مفهوم و مصادیق این حق در فقه امامیه بررسی شوند. این پژوهش در پی پاسخ‌گویی به این سؤال است که روش‌های موجه‌سازی حق به شهر در فقه امامیه شامل چه مواردی است؟
در متون حقوقی کشورهای غربی، حق به شهر به‌گونه‌ای معرفی شده است که عناصری مانند مشارکت، عدالت، برخورداری از امکانات و استانداردهای زندگی دارد. هرچند نمی‌توان تعریفی از حق به شهر در فقه امامیه بیان کرد، اما با بررسی متون فقهی می‌توان آثاری از تمایز میان شهر و روستا یا آبادی یافت. مشروعیت حق به شهر در فقه امامیه را می‌توان از طریق بیان شارع و لسان دلیل و با بررسی آیاتی چون 61 و 126 بقره، 35 ابراهیم، 2 بلد و 87 یونس اثبات کرد. در غالب این آیات، بر عامل تخصیص فضا به شهروندان تأکید شده و در برخی روایات نیز مشروعیت حق جمعی به شهر به‌صورت غیر مصرح اثبات شده است.

ژاله عاملی، ساناز لیتکوهی،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده

مسجد در شهرسازی ایران در نقطۀ عطف طراحی شهری قرار داشته و همواره بخشی از ملزومات حیات جاری شهر قلمداد شده است. پایین بودن سطح مراجعۀ افراد به مساجد و همچنین بی‌توجهی به اصول معماری پایدار در راستای بهینه‌سازی مصرف منابع تجدیدناپذیر در طراحی مساجد در سال‌های اخیر، به‌عنوان مسائل اصلی این پژوهش مطرح ‌شده‌اند. بنابراین اهداف این پژوهش دستیابی به مؤلفه‌های جذب قشرهای مختلف جامعه به مسجد و نیز پیدا کردن راهکارهای معماری پایدار قابل‌استفاده در طراحی مساجد از دیدگاه مخاطبان و استفاده‌کنندگان از مسجد است. این پژوهش به روش تحلیلی-توصیفی انجام‌ شده و در آن از مطالعات میدانی (پرسشنامه) استفاده ‌شده است. جامعۀ آماری این پژوهش، اقشار مختلف ساکن در شهر کاشان و نیز دانشجویان و اساتید معماری بوده‌اند. این پژوهش به‌دنبال یافتن پاسخ برای دو سؤال اصلی است که چگونه می‌توان عناصری را که طی قرن‌ها در معماری مساجد شکل‌ گرفته‌اند به‌گونه‌ای نوین ارائه داد و هم‌زمان با حفظ ارزش‌های معماری شهر کاشان، در مسیر معماری پایدار حرکت کرد؟ و آیا می‌توان با ایجاد تنوع در کارکردهای مسجد، به‌نحوی‌ که خللی در انتقال مفاهیم معنوی به مخاطب به وجود نیاید، موجب جذب افراد به حضور بیشتر در مسجد شد؟ مؤلفه‌های تأثیرگذار بر طراحی مسجد در قالب سؤالات پرسشنامه‌ای بین 384 نفر توزیع و سپس داده‌ها مورد بررسی قرار گرفتند. برای تجزیه‌وتحلیل آماری از نرم‌افزار آماری 22SPSS استفاده شد. نتایج تحقیق نشان دادند که مؤلفه‌های پایداری، کالبدی، کارکردی و روانی در جذب حداکثری استفاده‌کنندگان از مسجد با رویکرد معماری پایدار در شهر کاشان بسیار مؤثرند و ارتباط مستقیمی با طراحی مسجد با ویژگی‌های موردنظر در این پژوهش دارند. همچنین مشخص شد که زمینه‌گرایی و توجه به معماری غنی موجود در بناهای قدیمی کاشان از راهکارهای مناسب جهت حرکت در مسیر مسجد پایدار بوده است و تنوع کارکردی مسجد و تلفیق آن با کاربری‌های عمومی، در جذب افراد به مسجد مؤثر است.


کبری فیض اله زاده، فرهنگ مظفر، منصوره کیان ارثی،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده

عالمِ ظاهر و ماده از جهانِ باطن و معنا، اعتبار و کیفیت می‌یابد. پرسشِ از چیستی معنا و چگونگیِ تحقق آن در فضاهای معماری و در نتیجه ارتقاء کیفیتِ فضاهای زیست انسان، از دغدغه‌های مهم در معماری است؛ و هدف اصلی این مقاله، درکِ چگونگی کشف و عینیت‌بخشیِ این معانی در فرایند طراحی معماری است. بدین‌منظور، این پژوهش، یک صورت‌بندی از مسئلۀ «معنا» در طراحی معماری، در قالب ویژگی‌هایی در یک جدول ارائه نموده‌‌است؛ در ادامه خاستگاه معنا در طراحی معماری مورد بحث قرار گرفته‌‌است، سپس به‌ چگونگی کشف و تحقّق معنا و رویکرد‌های روش‌شناختی پرداخته‌‌است؛ و‌ پس از آن به روش‌ها، تکنیک‌ها و ابزارها، هم درجهتِ کشف و هم برای زمینه‌سازیِ تجلّی معانی اشاره‌ شده‌‌‌است. 
یافته‌های مقاله نشان می‌دهد که- بعد از خاستگاه اولیۀ معنا که ذات حق‌تعالی است و در رابطۀ طولی با آن- می‌توان به خاستگاه‌هایی ثانویه برای معنا اشاره‌کرد. دستۀ اول که معانیِ کلیِ مستقل از موقعیتِ طراحی می‌باشند، برخاسته‌ از شناخت و تعاریفِ طراح در حوزه‌های انسان، هستی و ارزش‌ها؛ و هم-چنین چگونگی و نحوۀ اندیشیدن طراح، به‌مثابه یک سامانه است‌(نظام فکری طراح)؛ و دستۀ دوم که معانیِ جزئی و موقعیت‌محور هستند، برخاسته ‌از ویژگی‌های مسئله و زمینۀ طرح‌(موقعیتِ طراحی) می‌باشند. این معانی جزئی نیز در ذیل معانیِ کلی ادراک می‌شوند و در این فرایند معناجویی، این اندیشۀ طراح است که مؤثرترین نقش را ایفا‌می‌کند. «استنطاقِ معنا»، «قاب‌بندی» و «تجلّی» به‌عنوان رویکردهای روش‌شناختی مطرح شده‌‌است. تجلّی معانی دارای مراتب، وجوه، و به‌صورت نسبی است. 
رهیافتِ کلی در انجامِ این پژوهش کیفی است و برای درک ارتباط میان مفاهیم و تحلیل داده‌ها از راهبرد استدلال منطقی استفاده شده‌است. توجه به سطوح مختلف معناجویی و تبیینِ ارتباطاتِ بین این سطوح، مبنایی قوی‌تر را برای حرکت از حوزۀ نظر به عمل ایجادکرد؛ و استنتاج‌های منطقی، امکان شکل‌گیری یک مدل مفهومیِ کل‌نگر و یکپارچه از معناجویی در فرایند طراحی معماری را فراهم‌نمود.

شیرین اسلامی، حمیدرضا آرامی،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده

بارگذاری تراکم بالای جمعیتی در کشور هم‌نوا با رویکردهای نظام سرمایه‌داری در دهه‌های اخیر، منشأ چالش‌های آشکار و نهان متعددی نظیر پیشروی از آستانۀ جمعیتی مطلوب در بسیاری از کلان‌شهرها، عدم کفایت زیرساخت‌های اقتصادی، کارکردی، فرهنگی، معضلات زیست محیطی و غیره شده است. امروزه نسبت و رابطه میان بارگذاری انواع و سطوح تراکم جمعیتی در شهرسازی با پیامدهای مثبت و منفی سبک زندگی افراد در سال‌های گذشته، کانون رصد و نظریه‌پردازی در بسیاری از کشورهای دنیا شده است؛ موضوعی که علی‌الرغم اهمیت در کشور ما کمتر مورد تفحص و مداقه قرار گرفته است. ازاین‌رو، مطالعۀ حاضر در پی پاسخ به پرسش‌ اصلیِ «چیستی آسیب‌های بارگذاری تراکم بالای جمعیتی در ابعاد مختلف نظام شهرسازی» متمرکز است. به‌منظور نیل به هدف تحقیق، مطالعۀ کاربردی حاضر با بهره‌گیری از پارادایم کیفی و روش‌ تحقیق تحلیلی انجام پذیرفته‌ است. در فراتحلیل حاضر، یافته‌اندوزی داده‌ها با بهره از مطالعات کتابخانه‌ای-اسنادی پیرامون ادبیات موضوع و تحلیل و تفسیر داده‌ها با استفاده از فن استخوان ماهی و تحلیل محتوای کیفی استقرایی انجام گرفته است. نتایج مطالعۀ حاضر مؤید آن‌اند که بارگذاری تراکم بالا، مسائل عدیده‌ای بر سکونتگاه‌های انسانی به دنبال داشته است که در هفت بُعد اقتصادی-عملکردی، فضایی-کالبدی، اجتماعی- فرهنگی، سیاسی-نهادی، ادراکی-روانی، منظرین و زیست‌محیطی، 27 عامل اصلی و 111 عامل فرعی، طبقه‌بندی می‌شود. در این میان، بُعد «اجتماعی-فرهنگی»، بیشترین فراوانی عوامل اصلی و فرعی را میان آسیب‌شناسی‌ انجام‌شده در این پژوهش به خود اختصاص داده است. در نتیجه، ارائۀ چهارچوبی بومی با تداعی قابلیلت‌ها و هنجارهای درون‌زا در بارگذاری تراکمی با در نظر گرفتن شرایط مؤثر بر ظرفیت قابل حمل، تنوع الگوهای سکونت، ارزش‌‌های فرهنگی، سازمان اجتماعی هر زمینه و حفاظت از ارزش‌های ملموس و ناملموس سبک زندگی اسلامی-ایرانی ضرورت دارد.

رضا سلیمی گرگری، سید مجید مفیدی شمیرانی، هانیه صنایعیان،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده

با توجه به نقش حیاتی نمای ساختمان به‌عنوان پوسته‌ای محافظ و تأثیر آن بر مصرف انرژی، طراحی صحیح نما در فرآیند طراحی ساختمان‌ها اهمیت بسیاری دارد. با در نظر گرفتن مشکلات و زمان‌بر بودن روش‌های سنتی بهینه‌سازی، ارائۀ روشی مناسب برای استفادۀ طراحان در مراحل اولیۀ طراحی ضروری است. پوشش بیرونی ساختمان که شامل اجزای کدر و شفاف است، از فضای داخلی محافظت می‌کند و شرایط اقلیمی بیرونی را بهبود می‌بخشد. این پژوهش به بررسی پارامترهای مؤثر در نمای ساختمان‌ها بر رفتار حرارتی و مصرف انرژی پرداخته است. ابتدا با مرور سیستماتیک منابع و مطالعات مشابه، پارامترهای کالبدی نما شناسایی و سپس انواع نماهای موجود در منطقۀ ۱۵ بررسی می‌شوند. پس از انجام مطالعات، نقشۀ GIS منطقه به‌طور دقیق تحلیل و انواع نماهای متداول به‌روش میدانی استخراج شده‌اند. سپس میزان تأثیر پارامترهای ساختاری جدارۀ ساختمان شامل لایه‌بندی دیوارها و نماسازی و عایق‌کاری بر میزان مصرف انرژی سرمایشی و گرمایشی بررسی و تجزیه و تحلیل می‌شود. نتایج حاصل از شبیه‌سازی با مطالعات میدانی صحت‌سنجی و  اعتباربخشی می‌شوند.
لایه‌بندی دیوارها بیشترین میزان تأثیر بر مصرف انرژی در ساختمان را بر عهده دارد. با توجه به نتایج به‌دست‌آمده، رابطۀ مستقیمی بین ضریب هدایت حرارتی دیوار و میزان مصرف انرژی وجود دارد و در بهینه‌ترین حالت تا بدترین حالت حدود 38.43 کیلووات ساعت بر مترمربع در انرژی گرمایش و 1.48 کیلووات ساعت بر مترمربع در مصرف انرژی سرمایش اختلاف وجود دارد. با توجه به مصرف الکتریسته برای سرمایش، این میزان بسیار چشمگیر است. 



عبدالحمید نقره‌کار، سلمان نقره‌کار،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده

روش تحقیق مناسب و مطلوب مهم‌ترین عامل هدایت انسان‌ها به ادراک و کشف عالم وجود، حقایق عالم و آدم، ارتباط آن‌ها و زمینه‌ساز سیر و صیرورت متعالی انسان‌ها و ضامن سعادت و جاودانگی آن‌هاست. متأسفانه در قرون اخیر، فرهنگ غربی با جدایی از مکاتب الهی و رویکرد صرفاً مادی به عالم و آدم و حیوان‌پنداری انسان‌ها، روش تحقیق جزءنگر، یعنی حسی، تجربی، غریزی و آماری را در مراکز آموزشی و پژوهشی جهان حاکم نموده است. این روش در شناخت علل مادی و صوری پدیده‌ها در عالم طبیعت موفق است. به همین دلیل نیز توفیق انقلاب صنعتی و تولید قدرت و ثروت را برای کشورهای غربی به‌قیمت غارت و استعمار و برده‌داری سایر کشورها ایجاد نمود، البته با گسترش ازخودبیگانگی و مسخ مردم جهان و ایجاد بحران محیط زیست، تضاد طبقاتی غنی و فقیر، افسردگی، یأس و افزایش خودکشی و غیره. در نقطۀ مقابل، خداوند متعال با ارسال همۀ پیامبران الهی به امتیاز خاص عقلانی و روحانی انسان‌ها نسبت به حیوانات تأکید و با ارائۀ منابع و مبانی خطاناپذیر، یعنی قرآن و سنت معصومین، روشی را در تحقیق ارائه نموده‌اند که به‌خصوص متضمن تبیین سیر و صیرورت متعالی و جاودانۀ انسان‌ها و حیات طیبۀ آن‌هاست و به آن روش تحقیق کل‌نگر و همه‌جانبه‌نگر اسلامی می‌گوییم. در این مقاله ضمن ارزیابی و مقایسه و تبیین جایگاه دو روش فوق، از طریق روش‌های استدلال منطقی و تفسیری مبتنی بر منابع خطاناپذیر اسلامی، یعنی قرآن و احادیث معتبر، مبانی خودمان را اثبات می‌نماییم. اصلاح دروس روش تحقیق در دانشگاه‌ها از مقدمات اصلی و ضروری برای اسلامی کردن دانشگاه‌ها و تحقق راهبرد مقام معظم رهبری در ایجاد تمدن نوین اسلامی با هویت اسلامی-ایرانی و پرهیز از رویکرد ترجمه و تقلید از فرهنگ ناقص، منحرف، ضدانسانی و ضدتکاملی غربی است.

دکتر سعید علی تاجر، مهندس فاطمه محمدعلی نژاد،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده

طرحواره، مفهومی با پیشینه نظری گسترده در حوزه روانشناسی و به معنای ساختارشناختی انسان است. این مفهوم در پژوهش‌های میان‌رشته‌ای نیز مورد توجه پژوهشگران بوده و دستاوردهای ارزنده‌ی را به ارمغان آورده است. در مطالعات نظری معماری بر غنای طرحواره‌های ذهنی معماران برای نقش‌آفرینی در ادراک و خلق آثار معماری تأکید شده است. در برخی از آثار معماری اسلامی، این غنای ذهنی به گونه‌ای در کالبد اثر تجلی یافته که توصیف ماهیت جامع آن بر پایه نظریات روانشناسان، امکان‌پذیر نمی‌باشد. این مسئله، تدقیق ماهیت طرحواره ذهنی طراحان معماری را با اتکا به فلسفه اسلامی ضروری می‌نمایاند. از این رو هدف پژوهش حاضر، ارائه تبیینی نو از ماهیت طرحواره‌های ذهنی معماران بر پایه نظام معرفت‌شناسی در اندیشه فیلسوف مسلمان، صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازی، در نظر گرفته و این سؤالات مطرح شد: کدام بخش از دیدگاه روانشناسان در خصوص طرحواره منطبق با دیدگاه صدرا و کدام بخش متفاوت از آن می‌باشد؟ در نظریه طرحواره، کدامیک از اصول فلسفی و مبانی معرفت‌شناسی صدرا مغفول مانده است؟ تعریف جامع‌تر از طرحواره‌های ذهنی معماران چیست؟ در این پژوهش که از نوع پژوهش‌های بنیادی است، داده‌ها بر پایه مطالعات کتابخآنهای گردآوری و با رویکرد تطبیقی وجوه اشتراک و افتراق میان دو دیدگاه بدست آمد و در گام بعدی با استفاده از روش استدلال منطقی در تبیینی صدرایی از ماهیت طرحواره ذهنی معماران مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت. در نهایت این نتیجه حاصل شد که اشتراکاتی در میان دو دیدگاه وجود دارد نظیر رابطه عین و ذهن، تغییر و گسترش ادراکات و تشکیک در ادارک یک پدیده محسوس. با این حال وجوه افتراقی نیز بدست آمد که از میان آنها سه مورد، بنیادی‌تر است. اولین مورد، اطلاق انتزاعِ صورت ذهنی در مراحل شکل‌گیری طرحواره‌های ذهنی است که همسو با دیدگاه صدرا نمی‌باشد. از نظر ایشان در حرکت جوهری نفس، تأویل رخ می‌دهد و نفس انسان متناسب با هر مرتبه هستی که در آن حضور دارد، می‌تواند به ادراک پدیده در مرتبه‌ متناظر با آن نائل آید. علاوه بر این صدرا در سیر صعودی معرفت، حرکت جوهری نفس را سیری همگرا به سوی مرتبه والای ذات الهی تعریف می‌کند ولی در نظریه طرحواره، غایتی واحد برای نظام سلسله‌مراتبی شناخت تعریف نمی‌شود. تفاوت دیگر، معرفت شهودی در دیدگاه صدرا است که به آن در نظریه طرحواره اشاره نشده است. با توجه به تشابهات و تفاوت‌های بدست آمده بازتعریف طرحواه‌های ذهنی معماران مبتنی بر دیدگاه صدرا ارائه شد.

دکتر نسیم اشرافی،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده

شناخت و نقد یک اثر معماری به‌واسطه شناخت تغییرات معماری در طول زمان ممکن می‌شود؛ به عبارتی بایستی بتوان تغییرات قبل، حال، و آینده یک اثر را مشاهده نمود و سپس جهت رسیدن به وضعیت مطلوب توصیه‌هایی داشت. لذا مطالعه یک موضوع و مفهوم یا معنا در یک اثر معماری و مقایسه تطبیقی آن با آثار دیگر در بین زمان‌های مختلف نیاز به اوصاف مشترک دارد تا میزان تغییرات در اوصاف مشترک، مورد سنجش قرار بگیرد و در نهایت هدایت تغییرات ممکن شود؛ چرا که شناخت و هدایت تغییرات با تکیه بر اوصاف ثابت نسبت به اوصاف متغیر سهل‌تر است. بر این اساس به نظر می‌رسد مفهوم مرکز از جهتی به دلیل عام بودن در آثار معماری و از جهت دیگر  به دلیل ذومراتب بودن در ساختار معنایی و کالبدی، قابلیت تبدیل شدن به یک وصف مشترک در آثار معماری را دارد و تقریباً نظریه‌پردازان مختلفی (آرنهایم، نوربرگ شولتز، کریستوفر الکساندر) علی رغم رویکردهای متفاوت، بر وجود مرکز در همه آثار معماری بدون قید زمانی و مکانی اشاراتی داشتند؛ به عبارتی می‌توان تغییرات آثار معماری را با تکیه بر عملکردهای مختلف یک وصف مشترک (مانند مرکز) شناخت و راه کارهایی را جهت رسیدن به وضعیت مطلوب با تکیه بر همان وصف پیشنهاد نمود که این امر نیاز به رویکرد سیستمی دارد؛ در این راستا دستگاه فلسفه نظام ولایت (ارائه شده توسط فرهنگستان علوم اسلامی قم) روش‌شناسی تکاملی - سیستمی را برای شناخت و کنترل تغییرات ارائه نموده است و پژوهش حاضر سعی داشته است با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد سیستمی و مدل‌سازی تکاملی به بررسی اطوار مفهوم مرکز پرداخته و شناخت و هدایت تغییرات آثار معماری در طول زمان را با معرفی اوصاف نظام فاعلیت مراکز ممکن سازد.

حامد حیاتی، مرضیه الزهرا نصیرپور،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده

هندسه و تناسبات از اصول بنیادین معماری ایرانی محسوب می‌شوند و در سازماندهی فضایی خانه‌های تاریخی قم، به‌ویژه در دوره‌های قاجار، اواخر قاجار و پهلوی، نقش مهمی داشته‌اند. این پژوهش باهدف تحلیل تطبیقی تناسبات فضایی در ۲۳ خانه تاریخی قم، نسبت‌های ابعادی فضاهای اصلی (حیاط، اتاق، سه‌دری و پنج‌دری) را استخراج کرده و میزان تطابق آن‌ها را با سه نظام تناسب شناخته‌شده (تناسبات طلایی ۱.۶۱۸، مستطیل زرین ایرانی ۱.۷۳ و گز و پیمون ۱.۰۶۶) مورد بررسی قرار داده است. روش پژوهش از نوع تحلیلی - تطبیقی بوده و داده‌ها با اندازه‌گیری میدانی و بررسی نقشه‌های دقیق گردآوری شده است. سپس با استفاده از آزمون‌های آماری آنالیز واریانس و تی تک نمونه‌ای در نرم‌افزار R تحلیل شد. یافته‌ها نشان می‌دهد اصول کلی تناسبات در سه دوره از ثبات نسبی برخوردار بوده است؛ اما فضاهای مختلف هریک انطباق متفاوتی با نظام‌های تناسبی بررسی‌شده داشته‌اند. در دوره قاجار، اتاق‌ها بیشترین هماهنگی را با هر سه نظام تناسبی داشته‌اند؛ درحالی‌که در اواخر قاجار، پذیرایی‌ها عمدتاً با تناسب طلایی انطباق بیشتری پیدا کرده‌اند. در دوره پهلوی نیز حیاط‌ها مجدداً گرایش به گز و پیمون نشان می‌دهند که احتمالاً به ملاحظات استانداردسازی در این دوران بازمی‌گردد. از سوی دیگر، عدم تبعیت حیاط‌ها در دوره‌های قاجار و اواخر قاجار از نظام‌های تناسبی بررسی‌شده، برخلاف فضاهای داخلی، می‌تواند ناشی از محدودیت‌های زمین، تغییر نیازهای زیستی و تحولات اجتماعی - اقتصادی آن دوران باشد. این پژوهش بر اهمیت بازشناسی اصول هندسی سنتی در معماری معاصر تأکید دارد و پیشنهاد می‌کند برای تداوم هویت بومی در اقلیم گرم و خشک قم، از دستاوردهای این الگوهای تناسبی استفاده شود.

دکتر مهدی حمزه نژاد، دکتر علی محمد رنجبر کرمانی، خانم مهدیه امیرآبادی فراهانی،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده

مسکن راه‌حل پناه انسان از شرایط ناسازگار طبیعی و تأمین آسایش و سلامت انسان است و در هر منطقه این الگو با حساسیت خاصی شکل می‌گیرد. عوامل مؤثر در طراحی مسکن کنونی، نیازهای انسان را به جنبه‌های کمّی و اقتصادی و شماری عامل‌های زیستی فروکاسته است. حال آن که از شرایط اولیه مسکن مطلوب، تأمین آسایش و ایجاد محیطی سالم برای انسان است و چنان به نظر می‌رسد که امروزه معماران این وظیفه را به پزشکان محول کرده‌اند. این در حالی است که در سامانه سنتی، با رویکردی کل‌نگر به مسائل، معماران از توصیه‌های طبی و دینی برای ساخت مسکن بهره می‌بردند و با آگاهی از عوامل محیطی و انسانی مؤثر بر سلامت جسم و به تبع آن سلامت روح و روان انسان، رعایت این موضوع از بدیهیات طراحی‌هایشان محسوب می‌شد. با توجه به بحران‌های گوناگون سلامت بازنگری آن الگوهای تجربه شده اولویت دارد. مسئله اصلی پژوهش یافتن الگوهای طراحی مسکن سلامت‌بخش در حالت ایده‌آل و اصلاح وضع موجود در اقلیم گرم و خشک است. هدف اصلی کشف ریشه‌های پزشکی فرم و الگوهای سلامت کالبد خانه است تا پس از امکان‌سنجی، تداوم این الگوها در کالبد مسکن مورد بررسی قرار گیرد. این پژوهش از گونه پژوهش کیفی با راهبرد تحلیلی و استدلال منطقی می‌باشد. شاخصه‌ها با رویکرد طب سنتی حاصل مطالعات تطبیقی و تفسیری طب و معماری با استناد به پژوهش‌های اخیر و مراجعه به پژوهشگران طب و معماری برای صحت‌سنجی بوده است. الگوها بر پایه نمونه‌پژوهی با بررسی طیفی از خانه‌های سنتی و معاصر کاشان و گزینش جنبه‌های سلامت‌بخش آنها طراحی شده‌اند. اقلیم گرم و خشک به دلیل فراگیری بخش اعظم کشور انتخاب شده است. نتایج پژوهش الگوهای سلامت بخش مسکن را در مقیاس شهری با دو متغیر الگوهای سویابی بلوک مسکونی و ساختار عرصه و اعیان برای حالت وضع بهینه شامل هفت الگو و اصلاح وضع موجود شامل نه الگو نشان می‌دهد. در مقیاس معماری عرصه‌بندی فضاهای مسکن شامل هشت الگوی بهینه و اصلاحی بر اساس عوامل محیطی حفظ سلامت -هوا، خواب و بیداری، حرکت و سکون نفسانی و جسمانی- انجام شده است. طراحی جزءفضاهای خانه برای دو حالت بهینه و اصلاحی در راستای الگوهای ارائه شده برای مقیاس شهری و معماری صورت گرفته است. این فضاها شامل الگوی فضای باز برای حیاط و بام، الگوی فضای سرپوشیده برای ایوان و تراس، الگوی فضای بسته برای اتاق نشیمن، اتاق خواب، آشپزخانه، حمام، آبریزگاه و پلکان می‌باشد.

دکتر عباس جهانبخش، دکتر محمدصالح شکوهی بیدهندی،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده

برنامه‌های آمایش سرزمین، تلاش می‌کنند که توزیع مناسب و متوازن جمعیت و فعالیت‌هایی نظیر صنایع و کشاورزی را پیشنهاد کنند. برخی از این برنامه‌ها در ایران، این توزیع مناسب را از طریق ایجاد شهرهای جدید (عمدتا مسکونی) و شهرک‌های صنعتی و مشخص کردن محدوده‌ی زمین‌های کشاورزی مشخص می‌کنند. برنامه‌های شهری (نظیر طرح‌های جامع و تفصیلی و یا هادی) هم می‌کوشند که از طریق تعریف خط محدوده، مانع تداخل عرصه‌های سکونت با محدوده‌های دیگر به ویژه اراضی کشاورزی شوند. با این حال، مقاله‌ی حاضر سعی دارد نشان دهد که این تفکیک (منطقه‌بندی یا زونینگ) کاربری‌ها، تنها رویکرد ممکن و مطلوب نیست. پیشنهاد پژوهش حاضر، ترکیب کاربری‌ها در مقیاس خانه و محله است. پیش از این از اختلاط کاربری‌ها به معنای استقرار کاربری‌های مختلف در قطعات همجوار هم سخن گفته شده است. اما در این مقاله، از ترکیب کاربری‌ها دفاع می‌شود که به معنای فعالیت همزمان سکونت، کشاورزی و صنعت در یک قطعه زمین است. به عبارت دیگر این مقاله نشان می‌دهد که اگر کاربری مسکونی، با فضاهای کارگاهی و کشاورزی ترکیب می‌شود، می‌تواند الگوی مناسب‌تری از لحاظ اقتصادی و فرهنگی ایجاد نماید. روش تحقیق در پژوهش حاضر به صورت تطبیقی و با استناد به ترازیابی با روش Best Practice بوده است. بدین منظور، نمونه‌هایی از تجارب جهانی موفق تلفیق مسکن و کشاورزی و نیز تلفیق سکونت و صنعت بررسی خواهد شد و ضمن بررسی آموزه‌ها برای ایران، برخی پیش‌فرض‌های حاکم بر سیاست‌گذاری شهری و منطقه‌ای در شرایط کنونی مورد نقد قرار خواهد گرفت. یافته‌ها نشان می‌دهد که پیش‌فرض‌هایی مثل آسیب‌دیدن امنیت غذایی در صورت ترکیب مسکن و کشاورزی، صرفه‌جویی ناشی از مقیاس در اثر ایجاد مزارع و صنایع بزرگ، ضرورت ایجاد تمایز مشخص میان اراضی داخل محدوده‌های شهری و اراضی اطراف (از نظر تراکم و کاربری و طبقات) احکامی مطلق و جهان شمول نیستند. در مقابل، ایجاد خانه‌ی مولد، به معنی فضایی که امکان سکونت و کسب و کارهای خرد و خانوادگی را در کنار هم فراهم می‌سازد می‌تواند به افزایش عدالت اجتماعی و جلوگیری از انحصار امکانات سرزمینی به بنگاه‌های صاحب سرمایه، کاهش فقر، افزایش تولید، توسعه‌ی شهرهای کوچک و روستاها و در نهایت توازن در آمایش سرزمین کمک نماید.

کارن فتاحی، شیوا شادیه،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده

اثربخشی محیط‌های آموزشی به تعامل هماهنگ بین فرایندهای آموزشی و محیط داخلی بستگی دارد. بااین‌حال، عدم وجود آسایش حرارتی، می‌تواند باعث ایجاد اختلال در این دینامیک پیچیده شود. قرارگرفتن طولانی‌مدت در معرض شرایط حرارتی نامطلوب می‌تواند منجر به کاهش بهره‌وری و رضایت کلی از محیط یادگیری شود. بسیاری از کلاس‌های دانشجویان پس از اذان ظهر قرار دارند و نوع ارتباط افراد با آب در فرهنگ اسلامی به واسطه وضوگرفتن و شستشوی دست و صورت است که موجب تعدیل دمای سطح پوست بدن و در نتیجه بهبود وضعیت آسایش حرارتی افراد می‌شود. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی میزان وسعت آسایش حرارتی دانشجویان بعد از وضو در مقایسه با دانشجویان بدون وضو در سطوح زمانی 30، 60، 90، و 120 دقیقه در محیط‌های آموزشی است. این پژوهش با شبیه‌سازی آموزشی در یک اتاقک اقلیمی با دماهای از قبل تنظیم شده در محدوده (17، 21، 25، 29) درجه سانتیگراد مورد آزمایش قرار گرفتند. شرکت‌کنندگان شامل 20 مرد در 4 گروه به صورت تصادفی در دو شرایط آزمایشی یک روز با وضو و روز بعد بدون وضو در سطوح زمانی 30، 60، 90، و 120 دقیقه مورد آزمایش قرار گرفتند. روش بکاررفته در این پژوهش از نوع مطالعات آزمایشگاهی و با استفاده از تحلیل آماری درون موردی با نرم‌افزار spss27 انجام شده است. نتایج نشان داد وضو گرفتن افراد قبل از حضور در اتاقک اقلیمی می‌تواند دامنه آسایش حرارتی افراد را به میزان 5/1 ساعت بیشتر از افرادی که فاقد وضو هستند بهبود بخشد.

دکتر عیسی حجت، دکتر سید یحیی اسلامی، دکتر سید علی سیدیان، خانم سارا متولّی،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده

معماری بومی را برآیند تعاملِ خودبخودی انسان با بومِ پیرامونش می‌دانند. بومی که مجموعه‌ای از مؤلفه‌های جغرافیایی و انسانی آن را شکل داده است؛ و قابلیت‌های نهفته در آن، در تعامل با انسان‌های هر زمان و هر مکان، به فعلیت می‌رسد. معماری حاصل از این تعامل دوسویه میان انسان و بوم، در طولِ دوره‌های تاریخی به پیش‌ می‌رفت تا آنجا که با گذار از سنت به مدرنیته رو به افول نمود و به‌ تدریج، وضعیت بحرانی امروز معماری را پدید آورد. تأمل در مفهوم معماری بومی می‌تواند به شناسایی نحوۀ بهینۀ تعاملات میان انسان و بوم، و استخراج مؤلفه‌های مؤثر رهنمون شود تا زمینه‌ساز دستیابی معماران به ارزش‌های پایدار و لایه‌های عمیق معماری بومی شود که می‌تواند در دوره‌های مختلف تسری یافته و به‌روز گردد. 
از این رو، این پژوهش با رویکرد کیفی بنیادی در پی آن است تا با بازخوانی مسیرِ پیدایش معماری بومی به شیوۀ تاریخی-تحلیلی، از زمانِ نخستین نمونه‌های مصنوعِ کالبدی تا وضعیتِ کنونی معماری، تأملی بر تحولات مفهوم معماری بومی از منظر پیدایشی و تکاملی داشته باشد. به همین منظور، با مرور نظام‌مند ادبیات موضوع در این حوزه، فراترکیب یا متاسنتزی در خصوص پیدایش معماری بومی انجام گرفته و معیارها و زیرمعیارهای مؤثر بر آن بومی شناسایی شده است. با استفاده از نرم‌افزار Gephi و تحلیل وابستگی این زیرمعیارها با نگاه شبکه‌ای، اثرگذاری و اثرپذیری آنها در نتیجۀ مقایسۀ زوجی، استنتاج و با بهره‌گیری از روش استدلالِ منطقی، ابرماتریس تبیین مؤلفه‌های مؤثر بر مفهوم معماری بومی تدوین گردیده است.
نتایج پژوهش، حکایت از آن دارد که معماری بومی یک مفهوم سیال و پویا است و در طول زمان‌ها و در گسترۀ مکان‌ها، جاری و ساری است. از این رو، معماری بومی را نمی‌توان صرفاً مقید به دورانِ گذشته دانست؛ بلکه در هر دوره بر اثر تعامل دو خوشه کلان از مؤلفه‌های انسانی و مؤلفه‌های جغرافیایی پیدایش می‌یابد. معیارهای خوشۀ جغرافیایی، عبارتند از آب و هوا، عوارض طبیعی، منابع طبیعی، گونه‏های گیاهی، و گونه‏های جانوری که مجموع این 5 معیار، منجر به پیدایش 22 زیرمعیار از جمله بارش و رطوبت، تابش و دما، وزش باد و تهویه، و... می‌شود. معیارهای خوشۀ انسانی هفت مورد به شرح جسمانی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، معنوی-دینی، هنری-ادبی، و فنی-مهندسی هستند که 21 زیرمعیار را پدید می‌آورند و معیشت، عادات و هنجارها، خوراک، و پوشاک، و... را در بر می‌گیرند. تعاملات این دو خوشه، به پیدایش 43 زیرمعیار مؤثر بر معماری بومی منتج می‌شود. این زیرمعیارها، مفاهیمی ثابت، فرامکان، و فرازمان هستند که در هر دوره وابسته به زمان و مکان، مشخصه‌های کالبدی متنوعی پیدا می‌کند.

خانم فرنوش غفاری، دکتر حافظه پوردهقان، دکتر اسماعیل شیعه، دکتر سید حسین نصر، دکتر مهدی خاکزند،
دوره 13، شماره 2 - ( 3-1404 )
چکیده

مفهوم تقدس فراتر از مفهوم مقدساتی است که به رسمیت شناخته شده‌­اند. بسیاری از فضاهای مقدس صرفا برای عبادت مورد استفاده قرار نمی­‌گیرند، از این‌رو نیاز به درک تنوع در فضاهای مقدس، از جمله از نظر نحوه استفاده از آن‌ها وجود دارد. از دیدگاه بسیاری از ادیان و آیین­‌های سنتی از جمله اسلام هیچ تفاوت ذاتی در محیط برساخته از جهت امر قدسی و غیر قدسی وجود نداردمفهوم تقدس فراتر از مفهوم مقدساتی است که به رسمیت شناخته شده­اند. بسیاری از فضاهای مقدس صرفا برای عبادت مورد استفاده قرار نمی­گیرند، از اینرو نیاز به درک تنوع در فضاهای مقدس، از جمله از نظر نحوه استفاده از آنها وجود دارد. از دیدگاه بسیاری از ادیان و آیین­های سنتی از جمله اسلام هیچ تفاوت ذاتی در محیط برساخته از جهت امر قدسی و غیر قدسی وجود ندارد؛ بدین سبب خانه می­تواند مفهومی باشد که به مانند فضایی مقدس عمل کند. از سویی تمرکز مشترک فضای مقدس و فضای معنوی بر امر متعالی سبب گردیده، در برخی از مفاهیم ادبی این دو عبارت در کنار یا به جای یکدیگر به کار روند. این در حالی است که فضای مقدس و فضای معنوی شامل برخی مفاهیم متمایز از یکدیگر می­باشند که این امر ما را ملزم می­دارد در درک مفهوم تقدس در فضای خانه، جایگاه معنایی هر یک از این دو عبارت و نسبت میان آنها مورد بررسی قرار گیرد. از اینرو در این مقاله برای روشن شدن مفهوم «فضای مقدس» در خانه­های مسلمانان به دو مساله پرداخته می­شود، اول آنکه، اگرچه از منظر اسلام فضای مقدس مفهومی است که تنها متعلق به اماکن مذهبی نمی­باشد اما، چه تفاوتی­هایی می­تواند در مفهوم فضای مقدس در اماکن مقدس مذهبی با مفهوم فضای مقدس در خانه وجود داشته باشد؟ و دوم هر چند «فضای مقدس» و «فضای معنوی» دو عبارتی است که مکمل یکدیگرند اما دارای مفاهیمی متمایز می­باشند، لذا این سوال مطرح است که، چه نسبت مفهومی میان فضای مقدس و فضای معنوی در خانه­های مسلمانان برقرار است؟ این مقاله دارای رویکردی کیفی و بر پایه روش تفسیری-تاریخی می­باشد. داده­ها مبتنی بر مستندات، بحث­های تقسیری و مصداقی و فیش برداری، گردآوری و با استفاده از استدلال استقرایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته­اند. همچنین شواهدی در ارتباط با موضوع، مورد بررسی قرار گرفته و پس از تفسیر، نتایج تفسیرها استدلال، و در نهایت خروجی مشخصی ارائه می‌شود. نتایج این مقاله نشان می­دهد فضای مقدس در خانه و اماکن مقدس مذهبی از مفاهیم و قوانین متفاوتی پیروی می­کنند که بخشی از این تفاوت­ها  در «ثابت و مشروط بودن فضای مقدس»،  «نسبت میان فضای مقدس و رفتار»، و «نسبت میان فضای مقدس و فضای معنوی» قابل مشاهده است. از سویی فضای مقدس و فضای معنوی در خانه دارای نوعی رابطه علی با یکدیگر می­باشند، که در این رابطه فضای معنوی پیش زمینه فضای مقدس و فضای مقدس معلول رفتاری است که در نتیجه معنویت درون فردی تجلی می­یابد. ؛ بدین سبب خانه می‌­تواند مفهومی باشد که به مانند فضایی مقدس عمل کند. از سویی تمرکز مشترک فضای مقدس و فضای معنوی بر امر متعالی سبب گردیده، در برخی از مفاهیم ادبی این دو عبارت در کنار یا به جای یکدیگر به کار روند. این در حالی است که فضای مقدس و فضای معنوی شامل برخی مفاهیم متمایز از یکدیگر می­‌باشند که این امر ما را ملزم می­‌دارد در درک مفهوم تقدس در فضای خانه، جایگاه معنایی هر یک از این دو عبارت و نسبت میان آن‌ها مورد بررسی قرار گیرد. از این‌رو در این مقاله برای روشن شدن مفهوم «فضای مقدس» در خانه­‌های مسلمانان به دو مساله پرداخته می‌شود، اول آنکه، اگرچه از منظر اسلام فضای مقدس مفهومی است که تنها متعلق به اماکن مذهبی نمی­‌باشد اما، چه تفاوت‌هایی می­‌تواند در مفهوم فضای مقدس در اماکن مقدس مذهبی با مفهوم فضای مقدس در خانه وجود داشته باشد؟ و دوم هر چند «فضای مقدس» و «فضای معنوی» دو عبارتی است که مکمل یکدیگرند اما دارای مفاهیمی متمایز می­باشند، لذا این سوال مطرح است که، چه نسبت مفهومی میان فضای مقدس و فضای معنوی در خانه­‌های مسلمانان برقرار است؟ این مقاله دارای رویکردی کیفی و بر پایه روش تفسیری-تاریخی می‌­باشد. داده‌­ها مبتنی بر مستندات، بحث­‌های تقسیری و مصداقی و فیش برداری، گردآوری و با استفاده از استدلال استقرایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته‌­اند. هم‌چنین شواهدی در ارتباط با موضوع، مورد بررسی قرار گرفته و پس از تفسیر، نتایج تفسیرها استدلال، و در نهایت خروجی مشخصی ارائه می‌شود. نتایج این مقاله نشان می‌­دهد فضای مقدس در خانه و اماکن مقدس مذهبی از مفاهیم و قوانین متفاوتی پیروی می‌­کنند که بخشی از این تفاوت­‌ها  در «ثابت و مشروط بودن فضای مقدس»،  «نسبت میان فضای مقدس و رفتار»، و «نسبت میان فضای مقدس و فضای معنوی» قابل مشاهده است. از سویی فضای مقدس و فضای معنوی در خانه دارای نوعی رابطه علی با یکدیگر می‌­باشند، که در این رابطه فضای معنوی پیش زمینه فضای مقدس و فضای مقدس معلول رفتاری است که در نتیجه معنویت درون فردی تجلی می­یابد.

خانم نرگس لقمانی،
دوره 13، شماره 2 - ( 3-1404 )
چکیده

در معماری مدارس ایران، گستره‌­ی فرم و عملکرد عرصه­‌ای است برای دسته‌­بندی ویژگی­‌های فضاهای باز و نیمه‌­باز که شباهت­‌ها و تفاوت­‌های آن را آشکار می­‌سازد. این گستره، تاکنون برای یک مطالعه­‌ی مقایسه­‌ای جهت دسته­‌بندی ویژگی­‌های فضاهای باز و نیمه­‌باز در معماری مدارس ایران به کار بسته نشده‌­است. هدف این پژوهش پاسخ به دو سوال است. الگوی چینش فضاهای باز و نیمه­‌باز در مدارس تاریخی مناطق کویری  و مرکزی ایران چگونه است؟ و چه عواملی بیشترین تأثیر را در ایجاد تفاوت­‌ها و شباهت­‌ها در فرم مدارس این مناطق داشته‌­است؟ در این راستا از میان مدارس تاریخی پابرجای این مناطق، نه نمونه­ به صورت هدفمند گزینش شدند. در آخر الگوهای رایج در طراحی فضاهای باز و نیمه‌­باز بر اساس روش تحقیق مقایسه­‌ای و به صورت تحلیلی-توصیفی بازشناسی شدند. داده­‌های این پژوهش، به شیوه میدانی، مطالعات کتابخانه‌­ای و اسناد میراث فرهنگی بدست آمده­‌اند. نتایج نشان داد در برخی شهرها همچون یزد و کاشان به علت استفاده از گودال­‌باغچه الگوها شباهت بیشتری دارند. همچنین مسئله‌­ی کارکرد و اضافه شدن کاربری­‌های جدید به مدارس، فضاهای باز به صورت متعدد ظاهر شدند. در نهایت مسئله‌­ی کارکرد، بیشترین سهم را در ایجاد تفاوت­‌ها داشته­‌است در مقابل، اقلیم و هندسه به ویژه در بخش تناسبات(نسبت­‌های زرین ایرانی)، در ایجاد شباهت­‌ها تأثیرگذار بوده‌­اند

ماریا حسین پورنادر،
دوره 13، شماره 2 - ( 3-1404 )
چکیده

معماری دوره‌­های گذشته ایران، همیشه بر اساس به­‌کارگیری قوانین و اصول هندسی انجام می­‌شده است و همین امر، عامل اصلی غنی بودن ترسیمات و دقت در ساخت بناها به­‌شمار می­‌رود. به‌عبارت دیگر آگاهی از قواعد ریاضی و ترسیمات هندسی بر پایه ریاضیات همواره از وظایف اصلی معماران گذشته به­‌حساب می­‌آمده است. موضوعی که در معماری امروز ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته و اصول و مفاهیم سنتی معماری از جمله قوانین هندسی و تناسبات به فراموشی سپرده شده و حضور آن در بناهای معاصر کشور به­‌صورت چشم‌گیری کمتر شده است. در میان گونه­ه‌ای متعدد معماری ایران، گرمابه‌ها یکی از بناهای مهم شهری محسوب می­‌شدند که همواره در طراحی و ساخت آن­ها ازنظر ایستائی، تنظیم شرایط محیطی، زیبائی و کارآئی توجه ویژه­ای صورت می­‌گرفته است. باتوجه به تعدد گرمابه­‌ها در دوره قاجار در شهر قزوین و نیز تنوعی که در ساختار آن­ها وجود دارد، سوالات اصلی در این زمینه مطرح می­‌گردد که از نظر شکلی، کدام­یک از اشکال هندسی غالب در معماری ایرانی جهت طراحی اجزای اصلی کالبدی این گرمابه­‌ها استفاده شده است؟ و نیز در طراحی اجزای اصلی کالبدی گرمابه­‌های مذکور، از نظر ابعاد و اندازه، تناسبات خاصی رعایت گشته است؟ هدف کلی از این پژوهش، کشف نظام هندسی حاکم بر طراحی دو جزء اصلی کالبدی این بناها است. به­عبارت دیگر اهداف این پژوهش بررسی اجزای اصلی کالبدی نمونه­های منتخب از نظر شکل و فرم آن­ها و همچنین دسته­بندی­شان از نظر الگوی ساختاری و نیز استخراج نظام هندسی، شکلی و ابعادی در اجزای نام‌برده در این گرمابه­‌هاست. این پژوهش از نوع کمی و کیفی بوده و بر پایه روش‌­های تفسیری-تاریخی، پیمایشی و استدلال منطقی به تحلیل نظام‌­های معماری و تناسبات ابعادی در سربینه و گرم‌خانه، به‌­عنوان دو جزء اصلی این بناها در نُه گرمابه دوره قاجار شهر قزوین پرداخته است. یافته­‌های این پژوهش نشان می­‌دهند که در طراحی و ساخت دو جزء اصلی گرمابه­‌های مذکور از نظام­‌های معماری و تناسبات هندسی مختلفی با فراوانی­‌های متفاوت استفاده شده است. از این یافته­‌ها می­‌توان نتیجه گرفت تناسب 3 با کمترین فراوانی، تنها در نسبت طول به عرض پلان گرمخانه یک گرمابه رعایت شده است و الگوی تناسباتی غالب با بیشترین فراوانی، در طراحی و ساخت این اجزا، تناسب مربع یعنی وجود نسبت 1، بین طول و عرض فضاهای مذکور بوده است.

احمد اخلاصی، حمید مظفر، سمانه تقدیر،
دوره 13، شماره 2 - ( 3-1404 )
چکیده

 «مراکز اسلامی» یکی از مهم‌ترین نمادهای حضور مسلمانان در کشورهای غیر مسلمان هستند و اهمیت زیادی از جنبه هویتی دارند همچنین از طرفی دیگر، این مراکز نماینده فرهنگی جامعه مسلمان در افکار عمومی جامعه میزبان محسوب میشوند. لذا چگونگی طراحی آن‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. هدف این پژوهش دستیابی به اصولی برای طراحی مراکز اسلامی است که منجر به حفظ و تقویت هویت فرهنگ اسلامی و بهبود همزیستی با جوامع میزبان شود. این پژوهش ابتدا با بررسی مطالعات پیشین به شناسایی ابعاد مسئله پرداخت و مشخص شد، دو مفهوم «هویت» و «هم‌زیستی» مسئله اصلی در این پژوهش است. سپس مفاهیم «هویت» و «هم‌زیستی» در معماری مراکز اسلامی را بر اساس مدل اجزای مکان در سه محور «معنا»، «فرم فیزیکی» و «فعالیت» مورد بررسی قرارداد. تمرکز این پژوهش بر بررسی مسئله «هویت» و «هم‌زیستی»، از نگاه کاربران مسلمان است؛ لذا برای دستیابی به دیدگاهی جامع تر و دقیق‌تر، از ابزار پرسشنامه استفاده شد. به دلیل اینکه در پی این تحقیق، پژوهشگران درصدد طراحی یک مرکز اسلامی در کشور بریتانیا بودند، پرسشنامه در میان مسلمانان ساکن در انگلستان صورت پذیرفت. این پرسشنامه شامل پرسش‌های بسته و باز است و با هدف شناسایی و بررسی نیازها، دیدگاه‌ها و ترجیحات بصری جامعه مسلمان، انجام گرفت. علاوه بر این مرور جامعی بر نظریات و دیدگاه های صاحب نظران در مورد ویژگی ها و المان های مراکز اسلامی و مساجد صورت گرفت. سپس نتجه گیری این تحقیق بر اساس تحلیل تطبیقی نتایج پرسشنامه و نظریات محققین این حوزه بدست آمد. دستاورد تحقیق در قالب یک مدل راهبردی در سه محور «معنا»، «فرم فیزیکی» و «فعالیت» ارایه شده است، که اصولی را در هر بخش ارایه می کند که کاربست آن در طراحی میتواند به «بهبود هم‌زیستی مراکز اسلامی با جامعه میزبان» و «حفظ هویت اسلامی» مراکز اسلامی کمک کند. نتایج این تحقیق حاکی از آن است که استفاده از نماد ها  ارزش های اسلامی در طراحی با ایجاد فرصت ابراز هویت، احساس محرومیت را کم و حس پذیرش در جامعه را در اقلیت مسلمان را بیشتر میکند و سبب کاهش تنش های فرهنگی و افزایش حس تعلق و نزدیکی بیشتر با فرهنگ ملی کشور میزبان میشود. از طرف دیگر، تلاش برای استفاده از المان ها بصری و ارزش های مشترک موجب کاهش حساسیت های جامعه میزبان و و ارتباط بهتر با جمعیت مسلمان خواهد شد. با بکاربردن یک رویکرد هم‌گرایانه، مراکز اسلامی می‌تواند هم به عنوان یک مرکز دینی برای مسلمانان و هم به عنوان یک مرکز فرهنگی برای کل جامعه ایفای نقش کنند. این امر خود میتواند منجر به تقویت فرهنگ اسلامی و جذابیت و بهبود چهره فرهنگ اسلامی و جامعه مسلمان در افکار عمومی جامعه میزبان شود. در نتیجه «هویت» و «هم‌زیستی» دو مفهوم مستقل از یکدیگر نیستند لذا برای دستیابی به «هم‌زیستی فرهنگی پایدار با جامعه میزبان» در عین «حفظ هویت اسلامی»، در طراحی مراکز اسلامی می‌بایست هر دو جنبه را در نظر داشت.

حامد حیاتی، احسان قربانی،
دوره 13، شماره 2 - ( 3-1404 )
چکیده

سالمندان و حس سرزندگی آن‌ها در محلات مسکونی و مسکن، به‌عنوان تأمین‌کننده نیازهای متنوع انسانی و یکی از انسانی‌ترین موضوعات معماری، زمینه‌ساز سلامت، آرامش، پرورش و خودشکوفایی افراد هستند. مسکن به‌واسطه ارتباط مستقیم و طولانی‌مدت با سالمندان، در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم، به یکی از اصلی‌ترین مفاهیم مطرح در معماری و شهرسازی تبدیل شده است. این موضوع ساختار اصلی پژوهش حاضر را شکل داده است که به کاهش حس سرزندگی سالمندان در الگوی کالبدی بافت مسکونی محلات شهرهای معاصر ایران می‌پردازد. در این راستا، پژوهش حاضر تلاش کرده است به پرسش اصلی تحقیق، یعنی «چه ارتباطی میان ساختار کالبدی بافت‌های مسکونی و حس سرزندگی سالمندان وجود دارد؟» پاسخ دهد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و شیوه گردآوری داده‌ها، توصیفی-تحلیلی بوده و با ترکیبی از روش‌های کمی و کیفی انجام شده است. برای تحلیل روابط بین متغیرها، از رویکرد تحقیق همبستگی با استفاده از نرم‌افزار SPSS بهره گرفته شده است. داده‌ها به دو روش کتابخانه‌ای و میدانی (پرسشنامه) جمع‌آوری شده‌اند. پرسشنامه‌ها میان ۲۹۰ سالمند در دو منطقه مسکونی شهر قم توزیع شده است؛ یکی از این مناطق دارای بافت ویلایی و دیگری دارای بافت آپارتمانی می‌باشد. همچنین، در انتخاب نمونه‌ها تلاش شده است تا حد امکان متغیرهای مستقل ساختار کالبدی کنترل شوند و دیگر عوامل تأثیرگذار بر حس سرزندگی سالمندان، مانند وضعیت جسمانی، روانی و مدت سکونت آن‌ها در محله، نیز در نظر گرفته شده است. بر اساس نتایج ضریب همبستگی، میزان همبستگی بین ساختار کالبدی و حس سرزندگی سالمندان در بافت ویلایی ۰.۷۲۸ به‌دست آمده است که نشان‌دهنده‌ی رابطه‌ای مستقیم و معنادار میان حس سرزندگی سالمندان و کالبد مسکونی است. از سوی دیگر، ضریب همبستگی در بافت آپارتمانی ۰.۴۳۲- محاسبه شده است که بیانگر رابطه‌ای معکوس و غیرمستقیم بین حس سرزندگی سالمندان و زندگی در آپارتمان می‌باشد. همچنین، یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که میزان حس سرزندگی سالمندان در محله‌ی انسجام ۱.۹۳ و در محله‌ی دانیال نبی ۲.۰۲ است که بیانگر تفاوت معنادار میان حس سرزندگی سالمندان در این دو محله می‌باشد. بر این مبنا میان ساختار کالبدی بافت مسکونی در دو منطقه مورد مطالعه و حس سرزندگی سالمندان رابطه معناداری وجود دارد.

محمدامین حسن زاده، امین عبدمجیری،
دوره 13، شماره 2 - ( 3-1404 )
چکیده

معماری مسجد، می‌تواند تحت‌تأثیر عوامل مختلفی مانند فرهنگ، تاریخ، مذهب، جغرافیا، زیست‌بوم، سیاست و اقتصاد باشد؛ لذا، مسجد نمی‌تواند به‌صورت یک ساختمان یکنواخت و انتزاعی در نظر گرفته شود، بلکه باید به‌صورت یک پدیده‌شناختی و تفسیری که حاصل تعامل بین معمار، کاربران و محیط است، مورد بررسی قرار گیرد. ازاین‌رو بررسی و شناخت گزاره‌های مسجد به‌عنوان یکی از مهم‌ترین نمادهای معماری، فرهنگی و هویتی مسلمانان در زمینه بررسی و تبیین لایه‌های شناختی حاکم بر آنها ضرورت پیدا می‌کند. این پژوهش؛ از منظر هدف بنیادی و دارای رویکرد ترکیبی و بین‌رشته‌ای است. جامعه آماری این پژوهش، از منابع در دسترس پایگاه‌های اطلاعاتی علمی معتبر در بازه زمانی 2024-1998 در حوزه معماری مسجد بر مبنای نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و جمع‌آوری شدند. برای این منظور، ابتدا نظام معرفتی و مفاهیم متنوع را باتکیه‌بر منابع فلسفی و عرفانی تبیین، سپس با مطالعه و تحلیل گزاره‌های شناختی مسجد مقوله‌ها و عناصری را شناسایی که می‌توانند برای تبیین مضمون معماری مسجد مبتنی بر نظام معرفتی مفید باشند. در این مسیر اطلاعات موردنظر با استفاده از تحلیل مضمون موضوعی آترید استرلینگ جمع‌آوری. پس از تأیید اعتبار کدگذاری‌ها ، مدلی کیفی تدوین شد. در گام دوم در راستای  اعتبارسنجی مدل کیفی و ارائه مدل نهایی پژوهش از روش حداقل مربعات جزئی و برای بررسی فرضیات به وجود آمده با بهره گیری از رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری، پرسشنامه در اختیار 395 نفر از متخصصان و معماران با تجربه بر مبنای نمونه‌گیری تصادفی ساده ، قرار گرفت. از این تعداد، 389 پرسشنامه مورد تحلیل واقع شد. نتایج حاصل از تحلیل‌های آماری نشان می‌دهد که تمامی روابط و مسیرهای ترسیم شده در مدل مفهومی از لحاظ آماری معنادار هستند. لذا می‌توان به این نتیجه رسید که چگونگی تأثیر نظام معرفتی بر معماری مسجد و چگونگی تجلی این تأثیرات در عناصر مختلف حاصل تعامل چندجانبه در لایه‌های مختلف شناختی و درک صحیح آن نیازمند توجه به تمامی این لایه‌ها است. به عبارتی دیگر معماری مسجد فراتر از یک مکان صرفاً عبادی و اجتماعی بلکه به‌عنوان یک پدیده شناختی و تفسیری عمل می‌کند و با استفاده از روش‌های تحلیلی و تطبیقی می‌توان یک الگو یا چارچوبی را برای ارزیابی و طراحی مسجد بر مبنای لایه‌های شناختی ارائه داد.

نازنین مالمیر، سحر خراسانی، مهران کاراحمدی، میثم حبیبیان،
دوره 13، شماره 2 - ( 3-1404 )
چکیده

معماری دوره صفویه در ایران، به‌ویژه در اصفهان، با استفاده از الگوهای هندسی پیچیده و تناسبات طلایی، هارمونی و تعادل را در طراحی فضاهای معماری ایجاد کرده است. فضاهای نیمه‌باز در مدارس این دوره، به‌عنوان بخش‌های انتقالی میان فضاهای باز و بسته، نقش مؤثری در ایجاد ارتباط بصری و عملکردی ایفا می‌کنند. هدف این پژوهش، تحلیل نحوه استفاده از تناسبات طلایی و هندسی در فضاهای نیمه‌باز مدارس دوره صفویه است. در این راستا، پرسش اصلی تحقیق بررسی نحوه به‌کارگیری تناسبات طلایی و هندسی در این فضاها و شناسایی تناسبات برجسته‌تر در طراحی این مدارس است. روش تحقیق ترکیبی از تحلیل کمی و کیفی است که در آن پلان‌های مدارس منتخب استخراج و ابعاد و تناسبات هندسی ایوان‌ها و ایوانچه‌ها به‌طور دقیق اندازه‌گیری و تحلیل شده‌اند. نتایج نشان می‌دهد که فضاهای نیمه‌باز مدارس صفویه عمدتاً بر اساس نسبت‌های هندسی خاصی مانند تقاطع شش‌ضلعی منتظم، تناسبات 2√ و 3√ و مستطیل طلایی طراحی شده‌اند. تنها در ایوان مدرسه‌ی جده‌ی کوچک، به دلیل ویژگی‌های خاص فضایی و عملکردی، این تناسبات رعایت نشده‌اند که نشان‌دهنده‌ی تأثیر عملکرد فضا بر انتخاب اصول هندسی است. این فضا از تناسب ۱:۰.۹ پیروی می‌کند. یافته‌ها نشان می‌دهند که تناسبات هندسی نه‌تنها نقش مؤثری در ایجاد تعادل بصری و عملکردی ایفا کرده‌اند، بلکه به‌طور مؤثر ارتباط میان فضای باز و بسته را در طراحی مدارس برقرار کرده‌اند. این نتایج می‌تواند به‌عنوان الگویی برای طراحی فضاهای نیمه‌باز در معماری معاصر مورد استفاده قرار گیرد و به احیای میراث فرهنگی و استفاده از اصول هندسی در معماری معاصر کمک کند.


صفحه 17 از 17    
...
17
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb