340 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
جانا عرب زاده، حسن بلخاری قهی، سید مجید مفیدی شمیرانی، ایرج اعتصام، آزاده شاهچراغی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
بیان مسئله: طبیعت نخستین مامن و آغازگر حیات انسان میباشد. عَرَض و جوهر ارکان نظریه حرکت جوهری صدرالمتالهین است که به بیان حرکت از صورت به معنا میپردازد و اصل انتفاع و سودمندی تحقق پیدا میکند. موارد یاد شده با عالم علمی کنونی در ظاهر متناقض میباشد درصورتی که غایت هر دو عالم یکی است. طراحی زیستدوست در پی ایجاد شرایط همزیستی با طبیعت در سکونتگاههای کنونی انسان میباشد. تحقق شکلگیری معماری زنده بر بنیاد نظریه حرکت جوهری صدرالمتألهین، امکان ایجاد شرایطی جهت ارتقای کیفیت زندگی را ایجاد می نماید.
سوال و هدف پژوهش: هدف از انجام این پژوهش دستیابی به مقوله معماری زنده جهت ارتقای کیفیت زندگی و توجه به معنویت در معماری برای آرامش روح است. این پژوهش جهت دستیابی به هدف ذکر شده یعنی نسبت حرکت جوهری ملاصدرا با معماری زیستدوست، قابل تبیین و تحقیق است.
روش پژوهش: پژوهش انجام شده به روش کیفی (نظریه زمینهای) با راهبرد تحلیل داده، کدگذاری توسط نرمافزار MaxQDA با روش سیستماتیک اشتراوس و کوربین انجام شده است. دادههای پژوهش به صورت متنی و معنایی و از طریق مصاحبه عمیق بدست آمدهاند؛ سپس با منطق استقرایی و به صورت تحلیل تفسیری مورد بررسی قرار گرفتهاند.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای پژوهش، تبدل جوهری در هر رکنی از ارکان هستی صورت میپذیرد و معماری زیستدوست با در نظر گرفتن عناصر زنده، امکان تداعی حیاتمندی هستی همراه با تحول جوهری آدمی را یادآور میشود. مقولاتی چون کمالگرایی، بالندگی، همبستگی روح و جسم، لازمان بودن مفاهیم، در انسان و عناصر هستی وجود دارد. امکان تبدل جوهری در معماری هدفمند با در نظر گرفتن موارد ذکر شده و توجه بیشتر به مقولاتی چون ارتباطات، هماندیشی نوین، و حقیقتجویی میسر خواهد شد؛ نتایج آن آفرینش زیبایی و دستیابی به معماری زنده میباشد.
مهسا نوروزی، میترا غفوریان، زهرا برزگر،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
الگوی مسکن مبتنی بر دین اسلام در جهت ایجاد سکونت و کسب آرامش برای خانواده، وابسته به پاسخگویی نیازهای ثابت و متغیر آنها است. با توجه به اینکه کالبد مسکن ظرفی است که اجتماع خانواده در آن شکل میگیرد، نیاز به انطباقپذیری مسکن با رشد خانواده بهعنوان نیازهای متغیر و پاسخگویی به آن در طول زمان در جهت رسیدن به پایداری اجتماع خانواده حائز اهمیت است. در این بین، قابلیت توسعهپذیری با ایجاد سازگاری و یا تغییر در اجزای مسکن، متناسب با تغییر نیازهای ساکنان، میتواند علاوه بر پایداری اجتماعی، در پایداری اقلیمی نیز موثر واقع شود. با توجه به مصرف بالای انرژیهای فسیلی، طراحی و ساخت ساختمانهای مسکونی همساز با اقلیم در راستای کاهش مصرف انرژی ضروری است. در واقع استفاده از حیاطهای خصوصی در طبقات واحدهای مسکونی، علاوه بر ایجاد بستر توسعه جدارههای ساختمان، به تأمین نور فضاهای داخلی و کنترل شرایط اقلیمی کمک میکند. هدف از پژوهش حاضر شناسایی الگوی بهینه مسکن توسعهپذیر اجتماعی-اقلیمی متناسب با رشد خانواده میباشد. بدین ترتیب، سوال تحقیق در جستجوی الگوی مسکنی که علاوه بر توسعهپذیری اجزای مسکن در حیاط آپارتمان، بهرهوری اقلیمی را نیز تأمین کند، شکل گرفت. مقاله حاضر به موضوع پایداری اجتماعی در مسکن بهواسطه بررسی توسعه اجزای آن در حیاط آپارتمان پرداختهاست و به موضوع پایداری اقلیمی با سنجش میزان تابش دریافتی دیوارهای قابل گسترش آن در حیاط، توجه کردهاست. استفاده از دو روش کیفی و کمی برای شناسایی الگوی مسکن توسعهپذیر اجتماعی-اقلیمی، در مرحله اول منجر به ارائه الگوهای توسعهپذیر A، B، و C در حیاط آپارتمان مسکونی شده است. سپس بر اساس روش کمی با شبیهسازی الگوها در نرمافزار انرژیپلاس، الگوی بهینه شناسایی شد. نتیجه پژوهش با مقایسه توامان میزان تابش دریافتی بدنههای جنوبی، شرقی، و غربی واحدهای همجهت در ماههای سرد، معتدل و گرم، بهترین واحدها را در جهت جنوبغربی متعلق به ساختمان B، در جهت شمالشرقی، و شمالغربی متعلق به ساختمان C و در جهت جنوب شرقی متعلق به ساختمان A و C بصورت مشترک معرفی میکند.
خانم مهندس فاطمه امامی پور مطلقیان، آقای دکتر دکتر سید عباس یزدانفر، دکتر ندا سادات صحراگرد منفرد،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
معضلات بافتهای فرسوده شهری که عمدتاً کاهش ارزشهای سکونتی، افزایش تقاضا به منظور خروج از این مناطق، و نوسازی آنها با دید سودجویانه و بدون نظارت کافی است، ضرورت بازآفرینی آنها را به موضوعی محوری تبدیل کرده است. از سوی دیگر توسعه مختلط کاربریها بهعنوان یک جزء کلیدی در رشد هوشمند و شهرسازی نوین مطرح میباشد. لذا هدف این مقاله شناسایی و ارزیابی مولفههای اختلاط کاربری موثر بر بازآفرینی بافتهای فرسوده است. این تحقیق به دنبال پاسخ به این سوال است: راهبردهای طراحی برای بازآفرینی بافت محله سیروس با تأکید بر اختلاط کاربری چیست؟ روش تحقیق این پژوهش ترکیبی (کمی و کیفی) میباشد. در ابتدا با روش توصیفی- تحلیلی و تحلیل محتوا، مولفههای موثر بر اختلاط کاربری و بازآفرینی بافت فرسوده و فراوانی آنها استخراج شد. پس از آن ارتباط میان مولفههای اختلاط کاربری موثر بر احیای بافت فرسوده در ساختاری نظاممند ترسیم شده و پرسشنامه محققساخت بر این مبنا تهیه شد. از آنجا که این عوامل وابسته به زمینهاند، محله سیروس بهعنوان نمونه مطالعاتی انتخاب شد و پرسشنامه توسط 120 نفر از ساکنین محله به ارزیابی گذاشته شد. لذا با استفاده از روش موردپژوهی آن دسته از مولفههای اختلاط کاربری که در بازآفرینی بافت فرسوده محله سیروس موثرترند شناسایی شد. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که مؤلفههای تنوع گونهبندی مسکن، پیاده-دوچرخهمحوری، و عمودی یا افقی بودن عملکرد در اختلاط کاربری به ترتیب بیشترین تأثیر را در بازآفرینی بافتهای فرسوده محله سیروس دارند. سپس با استفاده از روش همبستگی میزان ارتباط بین مولفههای اختلاط کاربری با هم که در بازآفرینی بافت فرسوده نقش دارند شناسایی شده و چرایی ارتباط آن تحلیل شد. راهبردهای طراحی برای محله سیروس با توجه به تحلیل نتایج همبستگی، ایجاد تنوع گونهبندی مسکن برای جذب اقشار مختلف درآمدی، استقرار مراکز عرضهکننده کالا و خدمات اساسی در فاصله مناسب از بافت مسکونی برای پیادهمحور شدن، و ایجاد پارکها و استفاده از عناصر سبز در جدارهها و کفسازی مسیر میباشد.
دکتر نسیم اشرافی، خانم مریم عرفانی شریفیان،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
روند رو به رشد جمعیت کشور در چند دهه اخیر و التقاط فرهنگی و عدم رجوع به توصیههای دینی از طرف دیگر، سبب شده است که مفهوم خانه در طراحی فضای زندگی انسان از معنای جوهری خود فاصله گیرد. در حالی که با تکیه بر قواعد و مفاهیم مستخرج از آیات و روایات، میتوان به یک حقیقت سامانهای در طراحی کیفیت فضای خانه دست یافت طوری که بتوان انتظارات یک خانه طیب را به صورت شبکهای از اصول مرتبط به هم فراهم نمود. لذا پژوهش حاضر سعی مینماید به روش توصیفی-تحلیلی با تکیه بر الگوی شبکهای، مدل مفهومی برای خانه طیب متناسب با سامانه نیازهای فطری، روانی و جسمانی معرفی نماید. در این راستا دو مفهوم کلان حب و خلاقیت در حوزه نیاز فطری انسان عامل هدایت سایر نیازهای انسان در ارتباط با فضای زندگی است که در صورت بالفعل شدن این دو گرایش در مسیر صحیح فطرت همواره گرایش به کمال و در نتیجه توحید در فضای زندگی انسان تحقق پیدا مینماید که منتج به وعده الهی یا همان حیات طیبه میگردد.
1 احمد الموسوی، 3 مهران علی الحسابی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
انسانها به طور ذاتی به توسعه و مدیریت شهرهایی که در آنها زندگی و کار میکنند و چیزی را فرامیگیرند، اهمیت زیادی میدهند. این امر به آنها امکان میدهد تا وجود، اقتدار و شخصیت خود را بیان کنند. شهرها محورهایی برای انجام فعالیتهای مختلف انسانی و اجتماعی هستند. رابطۀ تنگاتنگ بین دین و شهرها نیز قابلتوجه است. دین بیانگر پیامدهای زندگی اجتماعی از طریق رفتارها و آدابورسوم مذهبی است که در شهرهای مذهب محور برگزار میشود و برای این منظور ساخته شدهاند. رویدادهای اجتماعی- فرهنگی گاهی بهعنوان ابزاری برای ارتقای مکانهای خاص که به نفع ساکنان یا بازدیدکنندگان بالقوه است، تجزیهوتحلیل میشوند. رویداد اربعین، بهعنوان یک عامل دینی و روند شهری، تأثیر مستقیمی در پایداری منطقه دارد. هدف اصلی این مقاله، بررسی و شناخت سازوکارهای دستیابی به پایداری اجتماعی- فرهنگی از طریق راهبُردهای مربوطه است که به مدیریت مناطق شهری کمک میکند. این روش از نظر روششناسی ترکیبی و به لحاظ شیوۀ توصیفی- تحلیلی است. دادههای موردنیاز بر مبنای شاخصهایی از ادبیات علمی موضوع و با استفاده از ابزار پرسشنامه با مصاحبه و مشاهده در محور نجف به کربلا (یا حسین) جمعآوری شدند. دو عامل اصلی عامل اجتماعی و عامل مذهبی بهعنوان عوامل پایداری اجتماعی- فرهنگی در مدیریت مسیر رویداد اربعین شناسایی شدند. این تحقیق نشان داد که مشارکت جامعه (مهمان و میزبان) در رویداد اربعین از طریق سازوکارهای عامل دینی (اعتقادات) و تأثیر مادی و معنوی آن در منطقه مدیریت میشود.
دکتر محمود رضایی،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
از مسائل ضروری فراگیری در ایران دریافت و اعمال پیوند معنادار میان یادگیریهای طراحیمحور مانند معماری و شهرسازی که دارای دروس کارگاهی و آتلیه هستند -بهویژه در دانشگاه- با رویکردهای اسلامیسازی از جمله «حکمی»، «بومی» و «بهروز»سازی مصوبه شورای تحول انقلاب فرهنگی است. هدف این مقاله یافتن معنای حکمیسازی موثر در دروس این دانشکدهها است که میان علوم دقیقه و انسانی فعالیت دارند. روش پژوهش فراترکیب با مصاحبه عمیق و اشباع نظری است. ابتدا متون مرتبط با «نهادینگی دانش» همچنین «تجارب آموزش این رشتهها» از دهه پنجاه میلادی در جهان بررسی و راهبردهایی در کشورهای مختلف پیشرفته استخراج شدهاست. مطابق با سه هدف شورای مذکور، مطالب کدبندی و با مشارکت استادان و دانشجویان به اشباع نظری رسیدهاست. مشخص شده که در جهان رویکردهای مشابه گسترش یافته است. برای نیل به آنها، «نهادینگی دانش» حیاتی است که به کمک «آتلیه» در این دست مدارس تسریع میشود. پیوند میان دروس، دروس با حرفه، جامعه و علم جهانی، در بازنگری سرفصل از اولویتهاست. همچنین نسبت این سه چنین معین میشود که پیوند «حکمیسازی» با نقش اجتماعی طراح، «بومیگرایی» با تلفیق آتلیه با جامعه، «روزآمدی» با همکاری بین طراحان و سایر حرفهها، استفاده از فناوری روز، نشر متون، و تأسیس مراکز پژوهشی بیشتر است. حکمیسازی موثر، مفهومی است که اهداف بومی و بهروزسازی را دربرمیگیرد. در مقاله، ایده نهادینگی دانش در قالب نظام آتلیهای، نشستهای برنامهریزی شده، بهرهگیری از مکتوبات اساتید، رویکردهای مهارتی دروس در قالب سرفصل پیشنهاد شدهاست. از یافتههای پژوهش این است که هدف از سه رویکرد حکمی، بومی، و بهروزسازی در امر آموزش باید مرجعیت یا «نهادینگی دانش» یعنی تولید، نشر، تبادل دانش باشد به شرطی که سبب تغییر و بهبود سیاستهای اجتماع و شرایط موجود شود. همچنین «نهادینگی دانش» در مدارس معماری و شهرسازی با نظام آتلیه مشارکتی، به طور موثرتری به انجام خواهد رسید.
مهندس زهرا عزتی کرعلیا، دکتر ازیتا بلالی اسکویی، مهندس یحیی جمالی، دکتر عارف منادی،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
حیاط از جمله فضاهای اصلی خانهها به خصوص در معماری سنتی ایران بوده است که نقش بسزایی در شکلگیری نظام فضایی خانهها داشته است. سوال اصلی پژوهش این است که چه ارتباطی میان سازماندهی فضایی خانههای تاریخی تکحیاطه و دوحیاطه با تعداد حیاطها برقرار است؛ و هدف پژوهش، کشف ارتباط میان تعداد حیاطها با سازمان فضایی خانههای تاریخی است. به این منظور، مولفههای تأثیرگذار بر سازمان فضایی خانههای تاریخی مورد مطالعه قرار گرفته و با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد کیفی، به تجزیه و تحلیل مولفهها در نمونههای موردی پرداخته شده است. جامعهی آماری، خانههای قاجاری تکحیاطه و دوحیاطه شهر تبریز میباشد. بر اساس یافتههای پژوهش، در خانههای تکحیاطه و دوحیاطه عوامل مختلفی نظیر هندسه چیدمان فضایی (الگوی چیدمان مرکزی و شعاعی و الگوی هندسی فضای پیرامون حیاطها)، محوربندی (محورهای حرکتی داخلی و خارجی، محور بصری و محور تقارن) و سلسلهمراتب فضایی و دسترسی (کشیدگی حیاطها، عمق فضاها نسبت به ورودی و نفوذپذیری) در مجموع نشانگر نوع خاصی از سازمان فضایی مرتبط با هر یک از دو گونهی مذکور است. بررسی هندسه چیدمان فضایی نشانگر تفاوت در نوع قرارگیری فضاها نسبت به حیاط، تفاوت در تودهگذاری و تعداد جبهههای ساخته شده پیرامون حیاط، میزان درونگرایی نسبت به نوع حیاط، و غیره است. بررسی محوربندی نشانگر تفاوتهای موجود در مسیرهای حرکتی و ارتباطات درون فضایی، تفاوت در جهت محورهای بصری و در نحوهی رعایت تقارن، و غیره است. بررسی سلسلهمراتب نشانگر تفاوت در تقسیم عرصههای خانه، تفاوت در قرارگیری فضاها در عمقهای مختلف نسبت به ورودی با توجه به کاربری آنها، و غیره است.
رامین خورسند، بهزاد عمران زاده، رضا مطهر،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
بلندمرتبهسازی از مسائل مورد مناقشه در حیطه نظر و عمل شهرسازی بوده و هست. موافقتها و مخالفتهایی که برای آن وجود دارد و لزوم موضعگیری صحیح در اینباره، ضرورت تحلیل و آسیبشناسی این مسئله را مشخص مینماید. آنچه که مسئله را در کشوری مانند ایران حساستر میکند، مناسبات مربوط به هویت، فرهنگ و سبک زندگی اسلامی- ایرانی و باورهای اعتقادی و نسبت آنها با بلندمرتبهسازی است. مصوبه شورایعالی شهرسازی و معماری ایران پیرامون مکانیابی و ضوابط و مقررات ساخت بناهای بلندمرتبه در محدوده شهر تهران (۱۴۰۰) و محتوای آن ضرورت پرداختن به این امر را دوچندان مینماید. لذا این سؤالات مطرح میشود که: بلندمرتبهسازی چه پیامدهایی را در ابعاد مختلف فیزیولوژیکی، اجتماعی، اقتصادی، حمل و نقلی و ترافیکی، زیستمحیطی، کالبدی، و بصری در پی داشته و از منظر جهانبینی اسلامی، فرهنگ و فقه اسلامی چگونه ارزیابی میشود؟ مصوبه شورایعالی شهرسازی و معماری ایران چگونه به نتایج پژوهشهای مختلف و ارزشها و بایستههای جهانبینی اسلامی، فرهنگ اسلامی-ایرانی و فقه اسلامی در ارتباط با بلندمرتبهسازی توجه نموده است؟ چه راهبردها و راهکارهایی برای اجتناب از آسیبهای بلندمرتبهسازی در کشور قابل پیگیری است؟ هدف پژوهش حاضر آن است تا ضمن بررسی تاریخچه بلندمرتبهسازی، با مراجعه به پژوهشهای مختلف صورت گرفته در ارزیابی بلندمرتبهها، با نگاهی هویتی و فرهنگی، تحلیل و تبیینی از پیامدهای بلندمرتبهسازی در کشور را ارائه نماید و از این رهگذار به نقد و بررسی مصوبه شورایعالی شهرسازی و معماری ایران بپردازد و در نهایت الزامات و راهبردهای مناسب در این زمینه را ارائه کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بلندمرتبهسازی در درازمدت بر ضد اهداف اولیه خود عمل میکند و آثار منفی مختلفی در ابعاد گوناگون بر شهر و شهروندان تحمیل میکند. بررسی معیارها، اصول و ارزشهای جهانبینی اسلامی، فرهنگ و سبک زندگی اسلامی-ایرانی و آرای فقهی نیز گویای آن است که بلندمرتبهسازی از جوانب مختلف در تعارض با آنها قرار دارد و همین امر لطمات گستردهای را در تعاملات اجتماعی، سبکزندگی، کیفیت زیستی افراد، و به خصوص بنیان خانواده برجای نهاده است. لذا توسعه و ترویج بلندمرتبهسازی منطقی نیست و علاوه بر آنکه سبب ارتقای کیفیات سکونت در شهر میشود؛ سبب تنزل آن نیز میگردد. بنابراین اقدام شورایعالی شهرسازی و معماری در تصویب مجوز بلندمرتبهسازی در تهران مثبت ارزیابی نمیشود و میتواند منشأ مشکلات بعدی باشد. مصوبه اخیر این شورا از باب رویکردهای نظری، ضرورت و اهداف، تحققپذیری و ضمانت اجرا و محتوا محل اشکال است.
خانم مطهره اسلامی محمودآبادی، آقا یعقوب پیوسته گر، آقا علی اکبر حیدری،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
مسکن بهعنوان فضایی برای سکنی گزیدن و زندگی، همواره از ابتدای تاریخ تاکنون یکی از اولین فضاهایی بوده که انسان با آن سروکار داشته و ویژگیهای این بنا و به خصوص فضای داخلی آن به سبب ارتباط مستقیمی که در ساعات طولانی از روز با انسان دارد، از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. آرامش یکی از نیازهای روحی و روانی هر فرد است که بایستی در خانه تأمین شود و این موضوع، تأمین آرامش را به یکی از مهمترین کارکردهای خانه تبدیل میکند.
تأمین آرامش در ارتباط با خانههای معاصر که ساکنین آن به خاطر مشکلات متعدد زندگی شهرنشینی، خانه را بیش از همیشه بهعنوان مکانی برای استراحت و آرامش قلمداد میکنند، از اهمیت ویژهتری برخوردار است؛ و این در حالی است که چگونگی حصول این معنا در خانه، کمتر در متون تخصصی به ویژه در حوزه معماری مورد بررسی قرار گرفته است. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف استخراج عوامل ایجادکننده آرامش در خانه و کارکرد ویژگیهای فضایی خانه در تأمین این عوامل در دو الگوی رایج خانههای معاصر شامل خانههای آپارتمانی و خانههای مستقل حیاطدار شکل گرفت و چگونگی نمودپذیری آرامش در خانه را مورد بررسی قرار داد. در این مطالعه از روش «ساختار معانی» بهعنوان رویکردی از پژوهش کیفی با تکنیکهای عکسبرداری، مشاهده میدانی، پرسشنامه، و مصاحبههای نیمهساختاریافته نردبانی استفاده شد. چارچوب مفهومی پژوهش تحت مدل سطوح معانی راپاپورت (1988)، پیامدها و معانی حاکم بر خصوصیات را در قالب گزارههای «خصوصیت، کارکرد آشکار، و کارکرد پنهان» تشریح مینماید.
برای اطمینان از دریافت اطلاعات لازم، مفهوم اشباع نظری تعیینکننده تعداد نمونهها، مصاحبهها، و دریافت دادهها بود.
بر اساس نمودار ساختار زنجیرهای ارزش، نمودپذیری مفهوم آرامش به طور عمده تحت تأثیر قابلیتهای محیطی «ارتباط با فضای باز» قراردارند. قابلیتهای دیگری همچون «قدمت بنا»، «الگوی آشپزخانه»، «مالکیت»، «ابعاد فضایی»، و«تعداد اتاقها» ایجاد آرامش در خانه را مهیا میکند. نتایج پژوهش علاوه بر ارائه یک چارچوب ساختاریافته برای مطالعه تطابق بین ایجاد مفهوم آرامش و ویژگیهای فضایی خانه، بر ارزشهای اساسی ساکنان و معانی پنهان در رابطه با این خصوصیات تأکید دارد.
آقای محمدباقر ولی زاده اوغانی، دکتر پریسا هاشم پور، دکتر مینو قره بگلو،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
عبرتپذیری به معنای پرهیز از تکرار تجربیات و عملکردهای منفی، و پند و درس گرفتن از تجربیات مثبت گذشتگان است. آثار معماری در طول تاریخ، بر اساس انباشتهای از تجربیات انسانی پدید آمده و پیوسته با آزمون و خطا در تدام و استمرار بودهاند. عبرتپذیری به سبب کارکرد تربیتی آن، میتواند در معماری بهعنوان روشی برای نقد و آموزش و بهرهمندی از تجربیات مثبت و منفی آثار معماری گذشته، عمل کند. بر این اساس هدف پژوهش، تبیین کارکرد عبرت در وجوه مختلف آثار معماری است. رویکرد پژوهش کیفی است و با تکیه بر روش استدلال منطقی به دنبال تبیین مقوله عبرتپذیری در معماری در سه حوزه عبرتگیرنده، موضوع عبرت، و فرآیند عبرت میباشد. مقوله عبرتگیرنده در معماری، شامل معماران بهعنوان خالقین اثر معماری، و مردم بهعنوان خالقین زیربنای فرهنگی معماری است. موضوع عبرت وجوه مختلف معنایی و کالبدی معماری بوده و میتواند در فرآیندی خودآگاه یا ناخودآگاه به عبرتپذیر منتقل شود. از منظر عبرتپذیری، عبرت از تجربیات منفی و پند و درس از تجربیات مثبت در اثر معماری چه در وجه کالبدی و چه در وجه محتوایی آن و چه آگاهانه و چه غیرآگاهانه در هر زمان ضروری بوده و آنچه در وجوه معماری دارای خیر و حسن است، قابلیت عبرت و پند برای آیندگان دارد.
نگاه عبرت به اثر معماری و بهرهگیری از ابزار عبرت (عقلی با تدبیر، چشمی بینا، گوشی شنوا، زبانی گویا، و دلی پاک و فراگیر) میتواند عبرتگیرنده را با مشاهده ظاهر و تأمل در باطن آثار معماری در تجزیه و تحلیل، نقد و شناخت و همچنین پند و عبرت از عملکردها و نقاط مثبت و منفی آثار معماری یاری رساند. عبرتپذیری از اثر معماری در فرآیندی خودآگاه و متکی بر ابزار عبرت و یا ناخودآگاه و با تکیه بر انباشتههای ذهنی، قابل انجام است. فرآیند عبرت و نحوه انتقال درس و پند در معماری برای اهل فن و تخصص (معماران) بیشتر به صورت خودآگاه و برای عوام (مخاطبین معماری) بیشتر به صورت ناخودآگاه رخ میدهد. میتوان با آموزش و آشنا کردن مخاطبان با ارزشهای معماری گذشته دور و نزدیک، آنها را به سمت عبرت آگاهانه از آثار معماری سوق داد.
ایمان قلندریان، زینب قانع هنرور،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
محله از ادوار گذشته بهعنوان سکونتگاهی اجتماعی محل استقرار و سکونت شهرنشینان بوده است. این واحد اجتماعی که رکن اصلی جامعه ایرانی-اسلامی محسوب میشد، ساختار کالبدی شهرهای ایران باستان را در قالبی متفاوت عرضه نمود. عوامل متعدد سیاسی، اداری، اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی باعث شکلگیری فضای کالبدی محله در شهر شده که از این میان، عوامل اجتماعی و فرهنگی از اهمیت خاصی برخوردارند. امروزه تعدادی از محلات تاریخی و قدیمی شهرها به واسطه برخی کاستیها در ارائه خدمات، مورد مداخله توسط مدیریت شهری قرار گرفته است. چنانچه این مداخلات بدون توجه به خاطرات و تعلقات شهروندان و نیازهای آنها صورت گیرد، منجر به توسعههایی شتابان در بافتهای تاریخی شده و خاطرهزدایی و نابودی هویت شهرها را به همراه دارد. یکی از بسترهای تغییر شکل این محلات، طرحهای توسعه شهری هستند. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی تغییرات شاخصههای کالبدی- هویتی محله سرشور بر اساس طرحهای جامع و تفصیلی و تغییر خصلتهای محله میپردازد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت کیفی مبتنی بر روش تحلیل مضمون (تحلیل تماتیک) است. استراتژی مورد استفاده در این پژوهش استقرا میباشد. گردآوری اطلاعات با استفاده از روش کتابخانهای و میدانی انجام شده است. دستاوردهای این پژوهش حاکی از آن است که با مداخلات طرحهای توسعه شهری در سالهای مختلف در این محله سه خصلت سکونتی، اقامتی، و بازاری تغییر یافته و از حالت تعادل خارج شده است. خصلت سکونتی محله تحت تأثیر خروج افراد بومی از محله و کاهش حس تعلق، افزایش قیمت زمین و اجناس، ترافیک زیاد سواره، و افزایش کاربریهای اقامتی به شدت تضعیف شده است.
منا متولی حقیقی، سید محمد خسرو صحاف، طاهره کمالی زاده،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
حرکت در فضا، لازمهی ادراک معمارانه است. فلسفه نیز عامل حرکت را مبنایی برای ادراک جهان مادی میداند. به گونهای که فلاسفهی اسلامی نیز از دیرباز بر این مهم تاکید داشتهاند و حرکت را دارای کمال و غایت میدانستند. ملاصدرا بنیانگذار حکمت متعالیه با بیان نظریهی حرکت جوهری خود معتقد است که وجود مادی با حرکت دائمی خود به سوی وجود عقلانی و مجرد، با طی مراتب و گذر از عوالم سهگانه (محسوس، خیال، و معقول) به ادراک حقایق جهان نایل خواهد شد. در این ارتباط مسئله حرکت جوهری و ادراک فضا در معماری موضوع اصلی این پژوهش خواهد بود. حال سوال پژوهش اینگونه خواهد بود که چگونه میتوان به ادراک فضای معماری _بالاخص مورد پژوهش حاضر یعنی رواق اللهوردیخان در حرم مطهر امام رضا(ع)_ با نظر به حرکت جوهری ملاصدرا نائل آمد و تفسیری جدید از این ادراکات ارائه نمود؟ هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی مراتب ادراک فضا در رواق اللهوردیخان با نگاهی به مفهوم حرکت جوهری ملاصدرا میباشد. بدین منظور، در این مقاله ابتدا به بررسی مفهوم حرکت جوهری ملاصدرا پرداخته و سپس به بررسی مراتب ادراک فضا در رواق اللهوردیخان پرداخته شده است. پژوهش پیشرو از نوع کیفی تحلیلی-توصیفی بوده و راهبرد آن پرداختن به مطالعات موردی با رویکرد تفسیری میباشد. این مقاله با تحلیل تجربهی ادراکی ناظر در رواق الله وردیخان، مقارنهی حرکت و ادراک در فلسفه و معماری را مورد بررسی قرار میدهد. نتایج مطالعات نشان داده است که سلسلهمراتب فضایی در رواق اللهوردیخان، عدم تنوع مصالح در فضای داخلی این رواق و مواجههی انسان از ورودی تا مرکز آن مبتنی بر دیدگاه تجربه فضایی است که منجر به بهبود ادراکات حسی و تجربه فضایی زائران از رواق و فضامندی آن شده است. ضمن اینکه بستری برای کشف و شهود درونی ناظر فراهم میسازد، با توجه به تجربهی ادراکی از نازل به سوی کاملترین آن هدایت خواهد شد. همچنین با توجه به نوع فضاها و حرکت زائر در فضای رواق میبایست بیان نمود که تجربه فضایی به گونهای چندحسی بوده و کالبد این رواق به نحوی ساخته و پرداخته شده که حواس پنجگانه زائران را درگیر خودش مینماید.
دکتر مظفر عباس زاده، آقای رضا کریمی،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
بافتهای تاریخی را میتوان نماد اصالت و هویت شهرها قلمداد نمود، که واجد ارزشهای والایی میباشند. این بافتها بهعنوان میراث معماری و شهرسازی از گذشتگان به یادگار مانده و بخشهای کلیدی شهر را دربر گرفته است. امروزه مهمترین بخش از وظایف کارشناسان حوزه شهری در قبال این میراث گرانبها، شناخت ارزشهای مستتر در آن و همچنین حفظ و اعتلای آن میباشد. اما آنچنان که باید، ارزشهای این بافتها در فرآیند مطالعاتی طرحهای توسعه شهری جایگاه مناسبی ندارد. با ورود مدرنیسم به ایران و تحمیل آرایش فضایی جدید منتج از آن به بافتهای تاریخی شهرهای کهن، پاسخگویی به نیازهای اجتماعی و فرهنگی ساکنان به فراموشی سپرده شده است. تعدد رویهها و مقطعی بودن آنها و تأثیرپذیری سیاستهای مربوطه از تصمیمات مقطعی بدون پشتوانه فلسفی و نظری، تنگنایی است که در حال حاضر کشورهای در حال توسعه با آن مواجه هستند. بنابراین، میراث شهری را نمیتوان بهعنوان یک پدیده مجزا، محدوده محصوری که بهواسطه طرحها و ضوابط از نیروهای بیرونی تغییر در امان مانده، تصور نمود. فرآیند کار بدین صورت بوده که ابتدا ارزشهای میراث معماری و شهرسازی معرفی و یک دستهبندی قابل استحصال از آن ارائه گردیده و سپس به بررسی تطبیقی تحقق این ارزشها در شرح خدمات مطالعاتی طرحهای جامع، تفصیلی، شرح خدمات ویژه و غیرهمسان اقدام و در مرحله بعد با اعمال آسیبشناسی، دلایل عدم تحقق آن در این طرحها مطالعه شده است. در این راستا جهت بررسی دقیق موضوع، طرحهای توسعه چند شهر در منطقه شمالغرب کشور مورد مداقه قرار گرفته است. نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهد که طرحهای توسعه شهری بهعنوان مهمترین اسناد برنامهریزی شهری در زمینه توجه به ارزشهای میراث معماری و شهرسازی و کاربست آن در جهت حفاظت این میراث، ضعیف عمل کرده و جایگاه صحیحی برای آن در نظر گرفته نشده است در همین ارتباط طرحهای ویژه حفاظت و احیای محدوده تاریخی در بحث توجه به ارزشهای متعدد بافتهای تاریخی موفق عمل کرده و بسیاری از خلأهای موجود را پوشش داده است؛ اما همچنان دارای معایبی است. در ادامه بر اساس نتایج بدست آمده راهکارهایی با هدف رفع این نقایص و احصا و کاربست مناسب ارزشها در طرحهای توسعه شهری پیشنهاد شده بهطوری که مطالعه، بررسی و ارائه طرح مناسب بهصورت یکپارچه برای کلیت شهر با لحاظ تفاوتها و ویژگیهای منحصر هر بخش از شهر میتواند بسیاری از مسائل میراث شهری را مرتفع کند.
مونا برجیان بروجنی، سید عباسآقا یزدانفر، نداسادات صحراگرد منفرد،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
کودکی مهمترین دوران زندگی انسان است و رشد هر جامعه در گرو افزایش سلامت کودکان آن است. از آنجا که کودکان بیشترین زمان خود را در خانه سپری میکنند، طراحی محیطهای مسکونی به شدت روی آنها و به ویژه سلامتیشان تاثیرگذار است. متاسفانه امروزه طراحی محیطهای مسکونی، اغلب تنها براساس خواستههای بزرگسالان بوده و عادات روزمره کودکان را در مسیر تغییرات نگرانکنندهای قرار دادهاست. این تغییرات از قبیل افسردگی، چاقی، رفتار پرخاشگرانه، و آسم، سلامت کودکان را تهدید میکند. لذا پژوهش پیشرو با هدف «اولویتبندی مولفههای طراحی در یک مجموعه مسکونی که بر سلامت کودکان موثرتر واقع میشوند» انجام گرفته است. به این منظور، ابتدا با مرور منابع به روش توصیفی-تحلیلی، مولفه های محیط مسکونی موثر بر سلامت کودک استخراج شد. سپس به کمک روش پیمایشی، پرسشنامهای بر اساس مولفه ها تدوین شد. جامعه آماری متشکل از 4 گروه معماران کودک، روانشناسان کودک، والدین کودکان، و در نهایت مربیان کودک، و در مجموع 100 نفر تعریف شد. در ادامه، با تحلیل پاسخنامهها به کمک آزمون فریدمن و آنتروپی شانون، مهمترین مولفههای محیطی سلامت کودکان در مجموعههای مسکونی از نگاه هر یک از این 4 گروه بدست آمده و در مقایسه با هم قرار گرفت. نتایج حاصل شده حاکی از آن بود که مهمترین اشتراک بین 4 گروه بحث ایمنی و امنیت است که بدیهیترین مولفهای است که تأمین آن در ساختار فضای متناسب با کودک باید تأمین شود. بعد از این اصل میتوان بیان داشت که در حالی که معماران فضای بازی را به عنوان یک فضا با کارکرد آموزشی-اجتماعی-روانی- فرهنگی میبینند، برای والدین نور کافی و راحتی خیال آنها از رشد مادی کودک در شرایط بهینه مطرح است. روانشناسان با نگاه خود به دنبال گسترش پیوند کودک با همنوعان و تقویت تعاملات برای دستیابی به مهارتهای اولیه زندگی برای رسیدن به استقلال کودک هستند و آن را اولویت میدانند و مربیان نیز به نوعی با والدین دغدغه تأمین نور کافی برای رشد اولیه کودک را مد نظر دارند.
دکتر حسین اسمعیلی سنگری، خانم راحله پروین،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
معماری مساجد ایرانی از تداوم اندیشه طی ادوار تاریخی، علاوه بر اینکه نمایانگر وحدت و تمایز میباشد؛ گواهی از تقلا در راستای صیانت و ارتقای هویت فرهنگی و مذهبی است. از دیدگاه اندیشمندان نیز عملکرد معماری در مساجد با عناصر و اجزا به گونهای ادغام گشتهاند که وحدت را به نمایش میگذارند و این در حالیست که مساجد یحتمل از نگرش کالبدی دارای تناقضاتی میباشند. مسجد کبود تبریز و شیخ لطفالله اصفهان به عنوان شاهکار معماری مذهبی علیرغم تفاوتهای ظاهری دارای ایده زیربنایی مشترک میباشند. از اینرو پژوهش حاضر با مفروض انگاشتن تفکر دینی به مثابه زبان مشترک معماری مذهبی و با هدف پاسخ به پرسش اصلی «تمثال اندیشه در زبان مشترک معماری مساجد کبود تبریز و شیخ لطفالله اصفهان از دیدگاه اندیشمندان به چه میزان است؟» و با علم بر تضاد مبانی فکری اندیشمندانی همچونالگ گرابار و تیتوس بورکهارت در معماری مساجد، به تفحص در معماری مساجد کبود تبریز و شیخ لطفالله اصفهان در شکلگیری زبان مشترک پرداخته است. روش پژوهش به گونه پژوهشهای کیفی و به صورت تحلیلی- توصیفی با روایی مضامین مقالات علمی با تأکید بر اندیشههای تیتوس بورکهارت و الگ گرابار طی سالیان 1402-1385 و استنتاج استقرایی مبتنی به روش فراترکیب، تعداد 9 از 53 مقاله با بهرهگیری از متدولوژی کسپ (CASP)، همچنین مصاحبه با 10 نفر از کارشناسان، استادان، و مطلعین در مقوله اندیشه معماری مذهبی انتخاب و فیلتر شد. تعداد 231 کد به وسیله نرمافزار مکس-کیو-دی-ای (MAXQDA) ارجاعی شناسایی شد که ذیل 17 مضمون سازماندهنده و 2 مضمون فراگیر زبان مشترک اندیشه در زمره معماری مذهبی بودهاند. نتایج حاکی از آن است که معماری مساجد در ادوار، متاثر از اندیشهای والایی است که در کالبد و فرم تجلی یافته و ماندگار میشود. بدین لحاظ زبان مشترک معماری در مساجد با احصای مضامین موردپژوهی به سبب حضور اندیشه دینی مشترک در پس عوامل بنیادین معماری علیرغم تناقضات ظاهری، متأثر از انفصال و گذر از عالم مادی و انتقال به عالم معنوی در تلاقی مقام ساختن و مقام خواندن در صورت تجلی میکند.
خانم مریم سخاوت، آقای بهزاد وثیق،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
محدودۀ پیرِ رودبند در شهر دزفول از گذشته محل تجمع هرسالۀ مردم دزفول در برگزاری آیینهای محرم بوده و به لحاظ کالبدی و طبیعی از مؤلفههای خاطرهانگیز و هویتبخش دزفول است. مسیرهای این سنت دیرینه در بافت قدیم در حال حاضر جوابگوی حرکت دستههای عزاداری نبوده و در بعضی نقاط فضاهایی به این مسیرها افزودهشده ولی بازهم جوابگوی شرایط فعلی نگردیده و شهر را به لحاظ اجتماعی، فرهنگی و عبور و مرور دچارِ مشکلات و تنگناهایی ساخته است. هدف کلی این تحقیق بررسیِ معیارهای خاطرهانگیز و هویتبخش در راستای بازآفرینی این میدان بهعنوان نقطۀ عطف مهمی در جهتِ پاسخگویی به نیازهای امروزین زندگی و فعالیت در سطح مجموعه، بافت پیرامون و شهر دزفول است. سوال اصلی تحقیق این است که میدان رودبند دارای چه زمینههای خاطرهای-آئینی مشترکی بین مردم است؟ و در جهت کیفیت و هویتبخشی این میدان چه راهکارهای کالبدی اولویت دارد؟ تا با شفافسازی چارچوب نظری و کالبدی این کیفیت، بتوان به طراحان شهری در جهت بهبود ارتباط شهروندان با این فضای شهری یاری رساند. این پژوهش از نوع کاربردی و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر آمار استنباطی است، در این پژوهش در مرحلۀ اول با مطالعۀ متون مرتبط با هدف پژوهش ابعاد و معیارهای عمومی حفظ هویت و خاطرۀ جمعی در محیطهای شهری استخراج گردیده و نظرات کاربران در خصوص عوامل محیطی مؤثر بر خاطرهانگیزی در قالب پرسشنامه جمعآوری و با استفاده از نرمافزار SPSS تحلیل گردیده است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که حوزۀ معنا بهعنوان مهمترین حوزۀ هویتبخش و خاطرهساز از نظر کاربران فضا شناساییشده و حوزههای فعالیت و کالبد در درجۀ بعدی اهمیت قرار گرفتهاند. همین طور در جهت تبیین راهکارهای کالبدی ارتقای هویت و خاطرۀ جمعی محدودۀ پیر رودبند و کیفیت فضاها از طریق اقدامات آینده، چهار دسته راهکار طراحی شهری و معماری، بهبود تسهیلات و مبلمان شهری، برنامهریزی کاربری زمین و اقدامات ترافیکی تعریف شدند که پیشنهادهای کاربران فضا به ترتیب اهمیت، راهکارهای ترافیکی بیشترین میزان اهمیت و سپس به ترتیب راهکارهای معماری و طراحی شهری، بهبود تسهیلات و مبلمان شهری، برنامهریزی کاربری زمین قرارگرفتهاند.
آقای ابوذر ایزدپور، دکتر مهدی حمزهنژاد، دکتر طاهره نصر، دکتر محمدعلی اخگر،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
بساطت وجودیِ معماری میتواند تلائم و هماهنگی بین عرصهی محیط زندگی انسان (معماری)، عرصهی درون و نفس انسان (عرصه انسانشناختی و خودشناسی) و عرصهی هستی و واقعیت (عرصهی هستیشناختی) را برقرارسازد؛ و این مهم در بستر حکمتمتعالیه، خصوصا قاعدهی «بسیطالحقیقه» ساری و جاری است. اینمقاله بهطورخاص در زمینهی دانش فرآیند طراحی معماری انجام گردیده و در پی بررسیِ نحوهی تأثیر این حکمت بر فرآیند طراحی معماری است و با استفاده از متدولوژی استدلال منطقی و تحلیل محتوای کیفی و مطالعهی اسناد کتابخانهای و نیز با هدف حصول روشی معرفتشناسانه و هستیشناسانه، در ابتدا مروری بر فرآیندهای طراحی معماری موجود و استخراج مؤلفههای مربوطه دارد؛ پس از آن با بررسی مبانی حکمتمتعالیه، جهت شناختشناسی صدرایی گام بر میدارد و اقدام به تطبیق مؤلفههای بدستآمده با مؤلفههای متناظر در مدلهای فرآیند طراحی معماری کرده و سپس چگونگی تأثیر مبانی اخذشده از حکمتمتعالیه بر روی فرآیندهای طراحی را بیان میدارد. نتیجه آنکه بساطت نفس نسبتبه قوای مادونش، محاط در بساطت «واجبالوجود» نسبتبه کل نظام هستی است و ازآنجا که معماری نیز فعلِ قوای نفس ازجمله قوهی خیال میباشد؛ محاط در بساطت نفس مطرح میگردد و این مهم در بستر قاعدهی «بسیطالحقیقهی» ملاصدرا رخ میدهد و پیامد آن فرآیند طراحی صدرایی است؛ لذا میتوان گفت؛ آنچه تاکنون، در فرآیندهای طراحی رایج مسکوتمانده؛ بحث نفس و نحوهی تأثیر آن بر مدلهای موجوداست که میتواند بهروندِ افقی مدلهای فرآیندطراحیِ موجود، سیری عمودی از عالم ماده به خیال و عقل ببخشد.
آقای بهزاد عمران زاده،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
شهر اسلامی، شهری است که حاصل عینیت اصول و ارزشهای اسلامی باشد تا بتواند بستر و شرایط تحقق سبک زندگی اسلامی را فراهم نماید، عینیتی که در مناطق و اقلیمهای مختلف صورتهای مختلفی را به نمایش میگذارد. در همین ارتباط اصلیترین اصل و ارزش اسلامی که شایسته است در زندگی اجتماعی مسلمانان و در بستر شهر محقق شود، اصل عدالت است.
هدف اصلی پژوهش حاضر با رویکرد تولید علم بومی و اسلامی در زمینه مدیریت و برنامهریزیشهری و روش نظریهپردازی دادهبنیاد (گراندد تئوری)، دستیابی به نظریه علمی از منابع دین اسلام در خصوص عدالت اجتماعی و فضایی به عنوان یکی از ارکان شهر اسلامی یا شهر آرمانی اسلام میباشد؛ تا در نهایت گامی باشد، هر چند کوچک در تدوین مبانی نظری شهر اسلامی-ایرانی در مسیر دستیابی به الگوی اسلامی-ایرانی از پیشرفت.
نتیجه پژوهش حاضر، نشاندهنده دستیابی به مبانی قابل توجهی است که ضمن ارائه تعریف دقیقی از عدالت اجتماعی و فضایی و تشریح ابعاد این مفهوم اعم از اصول، معیارها و پیامدها و...، در قالب مدل مفهومی ارائه شده، تبیین خوبی از وضعیت بی عدالتی و فرایند تحقق عدالت اجتماعی و فضایی در جامعه ارائه میکند.
خانم صدیقه معین مهر،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
چیستی و چگونگی طراحی خانه در آموزههای اسلامی، محمل و منشأ مباحث گسترده و دنبالهداری است که نیازمند تعمق در منابع ارائهکننده این آموزههاست. قرآن کریم و روایات ائمه معصومین(علیهمالسلام) از جمله منابع اصیل و بنیادین در تشریح رویکرد اسلام به ویژگیهای خانه مطلوب ساست. این پژوهش با رویکرد اسلامی و مبتنی بر منابع عقل و نقل با روش استدلال منطقی و تفسیری- تحلیلی است. در این راستا، طراحی معماری 7 نمونه از خانههای معاصر در ایران که جایزه معمار را در سالهای مختلف کسب کردهاند، بررسی شده و میزان توجه طراحان به ویژگیهای یک خانه مطلوب از دیدگاه اسلام ارزیابی خواهد شد. اصول برخاسته از مبانی این پژوهش و قابل مشاهده در ساختار خانه مطلوب که بازتاب آن در نمونههای موردی بررسی خواهد شد به قرار زیر است: 1. اصل ایجاد آرامش، سکون و امنیت در خانه در برابر سایر فضاهای شهری، 2. اصل حفظ همگونی ظاهری و عدالت اجتماعی و عدم ظهور اختلاف طبقاتی، 3. اصل لزوم توجه به حقوق همسایگی، 4. اصل پاسخگویی به نیازهای ساکنین با توجه به ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی با رعایت عدالت، 5. اصل رعایت حریم و کنترل دید در طراحی خانه، 6. اصل توجه به هویت ایرانی-اسلامی، 7. اصل اولویتبندی و ارزشگذاری فضاها، 8. اصل استفاده از مواهب طبیعی و همساز با اقلیم و ارتباط با طبیعت. در نهایت نتایج به دست آمده نشان از آن دارد که، هر کجا در محتوا و کالبد توجه به آموزههای اسلامی متناسب با مقتضیات زمانی و مکانی صورت گرفته، اثری با هویت اصیل، کارآمد و ماندگار بر جای مانده است.
فاطمه بوجاری، عبدالله ابراهیمی، مهدی حمزه نژاد، محمود تیموری،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده
اصالت معنایی در آثاری معمارانه همچون یادمانهای شهیدان دفاع مقدس، علاوه بر پیوند تاریخی میان ادوار مختلف، منجر به زنده نگه داشتن یاد شهدای جنگ تحمیلی برای آیندگان نیز میشود و هویت و تاریخ و فرهنگ ایران را به نمایش میگذارد. بر این اساس، یادمانهای شهدا دارای نشانههایی حامل معنا هستند. هدف پژوهش تبیین نشانههای نهفته در یادمانهای شهدا مبتنی بر اصالت معنایی آنها در معماری ایرانی است. سؤال پژوهش این است که از منظر نشانهشناسی، اصالت معنا در معماری یادمانهای شهدای دانشگاه امام حسین علیهاسلام و دانشگاه علوم تحقیقات پونک چگونه است؟ پژوهش حاضر از روش تحقیق روش نشانهشناسی تحلیلی با شیوۀ جمعآوری اطلاعات بهشیوۀ کتابخانهای از اسناد مطروحه استفاده کرده است و برای مدون نمودن تحلیلهای انجامشده، کلیات و ساختار یادمانهای یادمان شهدای گمنام در دانشگاه امام حسین علیهالسلام و دانشگاه علوم تحقیقات پونک در پنج نظام محیطی، ساخت، دسترسی، کالبدی- عملکردی و منظر انجام گرفته است و مفاهیم نشانههای بهکاررفته استخراج شدند. سپس با دستهبندی اولیه، مفاهیم نهفته در سطوح معنای صریح و ضمنی و نمادین بیان شدند. نتایج نشان داد که در یادمانهای امام حسین علیهالسلام و دانشگاه علوم تحقیقات پونک، نشانهشناسی و اصالت معنا در نظامها و سطوح مطرحشده، مبتنی بر دیدگاه و فرهنگ و اعتقادات و باورهای معمار این دو یادمان بوده است تا ذات شهیدان و اصالت و پایداری آنها در دفاع از میهن را از طریق عوامل ساختاری و کالبدی به هویت و فرهنگی ایرانی پیوند عمیق بزند و این پیوند و اسطوره بودن شهدای ایران زمین را همراه با وجه جاودانگی آنها در نظامهای نشانهشناسی، از دسترسی که ورود به یادمان است و سپس با ورود به منظر و محیط پیرامون و در انتها حجم اصلی یادمان و کالبدش نشان دهد. بهطورکلی، معماری یادمانهای بررسیشده مبتنی بر وجوه معمارانه که در کالبد و فرم ساختاری آنها بر اساس اصول معماری ایرانی- اسلامی نهفته است، موجب پیوستار معانی ضمنی از طریق مؤلفههای عینی شدهاند و ازاینرو، میتوانند نمادی از جعبۀ سفید معمارانهای باشند که از عرفان و معنویت و پیوستار عمیق میان این دو مهم حکایت میکنند.