جستجو در مقالات منتشر شده


8 نتیجه برای حمزه‌نژاد

مهدی حمزه‌نژاد، ساناز رهروی پوده،
دوره 4، شماره 2 - ( تابستان-95 1395 )
چکیده

در همه‌ی ادیان، پرستش‌گاه‌ها، این بناهایِ معناگرا، نقش قابل‌توجهی داشته و با سایرِ بناها تفاوتی بنیادین و ماهوی دارند. هم‌نشینی آن‌ها در شهرهای گذشته ناگزیر، با توجه جدی به تمایزات هویتی صورت ‌گرفته است. امروزه با گسترش روابط مجازی، توجه به تمایزات هویتی پرستش‌گاه‌ها اهمیت چشمگیری یافته است. پژوهش حاضر در ‌پی گونه‌شناسی پرستش‌گاه‌های سه دین ابراهیمی در پایتخت ایران- اسلامی عصر صفوی است تا با توجه به مقایسه‌ی تطبیقی مفاهیم عرفانی آن‌ها، به معماران و طراحان معاصر پرستش‌گاه‌ها کمک کند. این تمایزات مفهومی حاکم را، در طراحی‌ بناهای مذهبی و به‌ویژه مساجد مورد استفاده قرار دهند. پرسش این پژوهش آن است که تمایزات هویتی این عبادتگاه‌ها چیست و این تمایزات تا چه حد ریشه در مبانی عرفانی متفاوت آن‌ها دارد؟ فرضیه‌ی این پژوهش آن است که تفاوت در صفات قدسی پایه‌، مورد تأکید در هر دین باعث تفاوت کالبدی پرستشگاه‌ها گشته است. این صفات قدسی پایه، سبب تفاوت جدی در شخصیت محتوایی ادیان مورد بررسی است و در بسیاری از مظاهر این ادیان قابل ‌مشاهده است. این مقاله با استفاده از دو مفهوم قدسی (شباهت‌نمایی، زیبایی‌خواهی) و سهم هر دین از هر دو مفهوم، مصادیق ساخته ‌شده در اصفهان را در دودسته‌ی «شباهت‌گرا و جمال‌طلب»، «شباهت‌گریز و جلال‌طلب» گونه‌شناسی نموده؛ سپس به بررسی ویژگی کالبدی پرستشگاه‌ها، در ارتباط با هرکدام از این مفاهیم پرداخته‌ است. این پژوهش با استفاده از روش مقایسه‌ی تطبیقی و تاریخ‌پژوهی و مصداق‌پژوهی همراه با استدلال منطقی و بررسی‌های مشاهده‌ای و اسنادی انجام‌شده است. نتایج، بیانگر آن است که کلیساها در گونه (تشبیهی-جمالی)، با ویژگی‌های دلالتگری نشانه و نمادپردازی، طبیعت‌گرایی چشمگیر، دارای تناسبات بزرگ‌مقیاس، دعوت‌کنندگی، تزئینات فاخر، تنوع فضایی و سلسله‌مراتب حرکتی تقسیم‌شده و نمونه‌ی آن (کلیسای وانک) است؛ در مقابل، کنیسا‌ها دارای خصلت (تنزیهی -جلالی)، با دلالتگری حداقلی آیه‌ای، ارتباط کم با طبیعت، تناسبات انسانی، فاقد تزئینات فاخر، حداقل تنوع فضایی بوده و نمود آن، کنیسای موشه‌حیا و کنیسای ملا نیسان است. از این حیث مساجد در حالت بینابین قرارگرفته و دارای خصلت (تشبیهی -جمالی و تنزیهی -جلالی) هستند و نمود آن (مسجد جامع عباسی) است. اقلیت بودن این دو دین در اصفهان سبب حساسیت مضاعف بر روی مبانی و تأکید بر تمایز هویتشان شده است و ازاین‌رو می‌توان این تقابل را معنا نمود.


مهدی حمزه‌نژاد، زهرا ثروتی،
دوره 5، شماره 4 - ( زمستان 96 1396 )
چکیده

سازگاری معماری و محیط در سنت گذشته، آسایش و آرامش را در زندگی مردم به همراه داشت و امروزه، وابستگی به فن‌آوری سبب ناسازگاری کالبد با بوم و عدم تأمین آسایش و آرامش زمینه‌گرا، گردیده است. به نظر میرسد که حکمت نظری و عملی کهن از طریق مزاج‌شناسی، برای هر منطقه‌، کالبد جسمی و ویژگی‌های خاصی را به عنوان الگو معرفی می‌نمود. قواعد و اصولی که پیش‌تر در سنت پیشینیان، مطرح شده است برای هماهنگی معماری و مکان یابی شهر با زمینه و بستر طبیعی آن بوده است . امروزه برای احیاء این امر ، لازم است اصول و الگوهای آن، شناسایی؛ و برای کاربرد طراحانه، تنظیم و معرفی گردند. به همین جهت با رویکرد میان‌دانشی و روش استدلالی-استنتاجی، به بررسی مبانی طبی سلامت انسان در چهار وضعیت اقلیمی و شیوه‌های تأمین آن در محیط و در هر یک از این چهار اقلیم توجه شده است. این تحقیق، سعی دارد با تنظیم آن‌ها در یک نظام یکپارچه، تعریف جامعی از معماری و شهرسازی بوم‌گرا و زمینه‌گرا، ارائه دهد. این نظام با بیان مبانی مزاجی وابسته به هر منطقه، دستوراتی در حوزه‌ی آسایش جسمی، عرضه می‌دارد. آسایش جسمی با بیان قواعد بهره‌مندی و پرهیز از باد، آب، آفتاب و خاک در مزاج‌ها و شرایط محیطی متفاوت، شکل می‌گیرد. در نهایت با طراحی جدول سنجش کیفیت بومی مناطق شهری بر اساس خصوصیات جغرافیایی منطقه با عنوان بیست عامل، کارنامه‌ای از دوبعد بهره‌مندی از پتانسیل‌های بومی و گریز از ناشایستگی‌های بومی ارزیابی و تحلیل گردد؛ ارائه شده است. نوآوری اصلی این تحقیق، طرح کارنامه‌ی کاربردی بوم‌سنجی شهری بر اساس مبانی طبی و ارائه‌ی شواهدی از کاربرد آن در زمینه‌های تاریخی شهرسازی و معماری است.
فرهنگ مظفر، عبدالحمید نقره‌کار، مهدی حمزه‌نژاد، صدیقه معین‌مهر،
دوره 7، شماره 2 - ( تابستان 1398 1398 )
چکیده

برنامه­ریزی شهری به دنبال ارتقای کیفیت زندگی ساکنان شهر و ساختن شهر و محله‌ای مناسب برای زندگی است. راه دستیابی به این مهم از طریق شناخت ابعاد حیات بخشیِ به محلات و عوامل مؤثر بر آن امکان­پذیر است. از دیگر سو، سرزندگی محیط از جمله حلقه‌های مفقوده در زندگی شهری است. از دیدگاه غرب، پایداری سه بُعد اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی دارد. این پژوهش بُعد مهم معنایی را عامل چهارم پایداری از زاویه دینی معرفی می‌کند. چرا که کمال زندگی در نگاه دینی رسیدن به حیات طیبه است و برای این هدف باید به ابعاد معنوی و روحانی حیات نیز در جهت بسترسازی کمال انسان و رشد وی توجه شود که این موضوع در پرتو زندگی در محیط و محله مطلوب و سرزنده امکان‌پذیر است. علاوه بر این تلاشی در جهت ارائه یک رویکرد جامع از معماری پایدار مبتنی بر آموزه‌های اسلامی تاکنون صورت نگرفته است که از عمق و جامعیت لازم برای ابعاد عملکردی محیط و محله مطلوب برخوردار باشد. به همین جهت این پژوهش قصد دارد با افزودن بعُد معنایی به ابعاد سه‌گانه پایداری، تصویری جامع از معماری پایدارِ سازگار با آموزه‌های اسلامی در جهت حیات و سرزندگی محلات ارائه نماید.
روش این پژوهش روش تحقیق ترکیبی (کمّی و کیفی) است. برای استخراج ابعاد حیاتِ پایدار از مطالعات اسنادی بهره گرفته شده است. در مرحله بعد با نظر­سنجی از خبرگان و متخصصان معماری و شهرسازی، میزان اهمیت معیارهای مدل تعیین گردیده که منجر به پرسشنامه‌ای محقق‌ساخت شده است. در انتها، داده‌های جمع آوری شده از طریق آماری توصیفی تجزیه و تحلیل می شود. در این پژوهش برای شناسایی ابعاد و ویژگی‌های محله اسلامی، متون اصیل اسلامی (قرآن و روایات ائمه معصومین(ع)) مورد بررسی قرار گرفته است. یافته‌ها نشان می‌دهد که از میان چهار بُعد حیات پایدار، بُعد اجتماعی در واحد همسایگی و فضای عبادی بیشترین اهمیت را در سرزندگی و حیات محله دارد. پس از آن بُعد معنایی در فضای عبادی و واحد همسایگی بیشترین اهمیت را دارد. در مرتبه سوم، بُعد زیست‌محیطی در واحد همسایگی و فضای آموزشی و در مرتبه آخر بُعد اقتصادی در واحد همسایگی و فضای تجاری در سرزندگی محله نقش دارد. در انتها راهکارهای حیات پایدار با توجه به اولویت‌ها در طراحی محله برای ایجاد محله‌ای منطبق با جهان‌بینی اسلام تدوین می‌گردد.
فاطمه برادران هروی، مهدی حمزه‌نژاد،
دوره 7، شماره 4 - ( زمستان 1398 1398 )
چکیده

تعارض زیبایی-والایی از موضوعات پرتنش در اندیشه و مظاهر زندگی انسان، از جمله در ساخت معابد در طول تاریخ بوده است. در دوره مدرن، دو جریان فرم­گرا و کارکردگرا معماری مدرن در پاسخ به مکتب نظری امانوئل کانت فیلسوف آلمانی ظهور کرد. بعدها معماران دیکانستراکتیویستی همچون آیزنمن ریشه ناهنجارگرایی خود را در فرمول اکتشافی خود برای ترکیب این دو، عنوان کردند. این جریان­های فکری در دنیای اسلام، و خصوصاً ساخت مساجد رسوخ کرد؛ و کمتر به الگوهای مفهومی  منحصر به فرد اسلامی در جمع بین زیبایی-والایی و تلاش برای احیای آن در عصر جدید فکر شد. در نگاه اسلامی جامعیتی از جمال-جلال توصیه شده است که اسلام مدعی، در ادیان قبلی نبوده است و با ظهور اسلام این تعادل رخ نموده است. با تمام اهمیت این تعادل، بر اساس نیاز می­تواند در هر نمونه تا حدودی به سمت یکی از طرفین طیف سوق پیدا کند. در این پژوهش اصول فلسفی و معیارهای معماری برخاسته از هر دو وجه، با رویکرد توصیفی-تحلیلی، به گونهشناسی مفهومی  مساجد تاریخی پرداخته شد و در نهایت دو نمونه از مساجد طراحی شده با الگوی جامعیت غربی و سنتی در بروز تقابل والا-زیبا، مبنا قرار گرفت.  شاخص‌­بندی­هایی برای بررسی هر اثر معاصر بر میزان جمال-جلال اسلامی و یا زیبایی-والایی غربی صورت گرفت. نتیجه پژوهش حاکی از تکامل معماری مساجد چهار دوره ایران، سیری از والاگرایی یا زیبایی‌گرایی محض به سوی حالات فراگیر والایی-زیبایی (حالت جامع­گرایانه) داشته است؛ و در مقایسه، مساجد معاصر با الگوی غربی گاه به سمت زیبایی و والایی مادی و غیراصیل پیش رفتند. البته در موارد الگوبرداری از گذشته نیز در عین ارزش‌های دنبال‌شده، گاه برداشت­ها سطحی و روبنایی است. جریان­های زیبایی‌گرایی، اصالت را به فرم ظاهری- و در مقابل، والایی­گرایی، اصالت را به فضا داده‌اند و در الگوی غیرقدسی هر دو بعد تحریف تاریخ و صرفاً، به جذابیت و کارکرد تنزل یافته‌اند؛ در حالیکه نگاه جامع­گرای قدسی نگاهی توأمان و البته با اصالت به روح و رشد روحانی دارد.
مهدی حمزه‌نژاد، علی اکبری، شبنم انصاری،
دوره 8، شماره 2 - ( تابستان 1399 1399 )
چکیده

فهم تبلور صور خیال و جنبه‌های شاعرانه و خیال‌انگیز آثار معماری ایران در بستر ایمانی و عرفانی ساکنان حق‌جوی این سرزمین، یکی از مهم‌ترین مداخل به ادراک ماهیت معماری گذشته ایران است. در این پژوهش، نخست با پرسش از مفهوم خیال و صور خیالین، بر اساس مبانی فلسفی پساساختارگرایی و رویکرد کیفی به تحقیق، با بهره‌گیری از طرح تحقیق‌های تحلیل گفتمان در مرحله مطالعه مبانی نظری و مرور ادبیات موضوع از راه گردآوری داده‌های کتابخانه‌ای و سپس مبتنی بر طرح تحقیق توصیفیتحلیلی و با بازدید از مجموعه، به تبیین نمونه موردمطالعه پرداخته شده است. در مرحله تحلیل یافته‌ها، از روش استدلال منطقی بهره برده شده است. استدلال مبتنی بر دو قضیه تجربی، یکی معطوف به مکانیت خیالین موقعیت هر دو بنا و نسبت آن دو با زمان  و دیگری معطوف به تبلور ساحات خیال مادی در کالبد دو بنا؛ یک قضیه تحلیلی معطوف به اطوار هندسه و استعاره‌های نور و یک قضیه متافیزیکی معطوف به تباین خیال‌انگیزی گنبد در دو بنا است. در مرحله اشاعه و تشریح نتایج بحث، از طرح تحقیق پدیدارشناسی بهره گرفته شده است. نتایج تحلیل‌ها نشان می‌دهد که دو بنایی که مبتنی بر مفهوم نظمی ازلی-ابدی در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند، ضمن ساخت کلیتی یکپارچه و جاودانه، مظهر اسفار اربعه عرفانی‌اند. مسجد مظهر اسفار رو به تاریکی و آرامگاه، مظهر اسفار رو به نور است. یکی با حالتی پرهیزگارانه و زاهدانه در دل زمین فرو رفته و با ظهوری کم رنگ در شهر و درونگرایی، و تزئینات کم، هیچ تظاهر بیرونی ندارد. اما  دیگری تظاهری برونگرایانه و خیال‌انگیز داشته و با گنبد و سردر رنگین و تزئینات منحصر به فرد، حرکت از کثرت به وحدت را به نمایش گذاشته است. در نتیجه‌گیری بحث از چهار جنبه نسبت زمین و آسمان، ماده و معنا، نور و ظلمت و کثرت و وحدت تباین و توافق دو بنا تحلیل شده است.
مهدی حمزه‌نژاد، مرضیه اصلانی،
دوره 8، شماره 4 - ( زمستان 1399 1399 )
چکیده

نظام جمهوری اسلامی مانند سایر نظام­‌های سیاسی در تلاش برای یافتن الگویی مناسب برای محیط است تا از طریق آن تحقق مقاصد سیاسی خود را امکان­‌پذیر ­سازد. از آنجا که مقاصد سیاسی هر نظام متأثر از بینش آن دربارۀ اصالت فرد یا اجتماع است، نقش این موضوع در الگوی محیطی مناسب برای جمهوری اسلامی نیازمند تعمق و بررسی است. به این منظور این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که آزادی و کنترل محیط در جمهوری اسلامی متأثر از چه عواملی است و باید از چه الگویی تبعیت ­کند؟  لذا این پژوهش با هدف بررسی مفاهیم اصالت فردی و اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی و معرفی الگوی محیطی مناسب برای تحقق مقاصد آن به انجام رسیده است. روش این پژوهش مطالعۀ تطبیقی است که با ابزار استدلال منطقی به بررسی انواع نظام­‌های حاکمیتی و حالت­‌های گوناگون محیط در آن پرداخته است و دست آخر به معرفی الگوی محیطی مناسب برای نظام جمهوری اسلامی پرداخته است. در گام اول، به بررسی انواع محیط در نظام‌­های لیبرال و سوسیال بر اساس نحوۀ اصالت­‌بخشی آنها به فرد یا اجتماع پرداخته شده است. در گام دوم، اصالت فرد یا اجتماع در اندیشۀ جمهوری اسلامی مورد بررسی قرار گرفته و نقش این باور در پیدایش محیط معرفی شده است. در گام سوم، محیط­‌های چندسرشتی به عنوان الگویی کارآمد برای بیان ویژگی­‌های محیط آزاد مطالعه شده در جمهوری اسلامی معرفی شده­‌اند.
در بررسی­‌های انجام شده محیط در جمهوری اسلامی، متأثر از باورهای دینی از آزادی­‌های فردی و ضرورت­‌های اجتماعی پیروی می­‌کند که در بستر فرهنگ تحقق پیدا خواهد کرد؛ در نتیجه، مقاصد نظام جمهوری اسلامی در تحولات محیطی از طریق بستر فرهنگی جامعۀ دینی محقق خواهد شد. از این رو دیدگاه­‌های محیطی که بیانگر ایجاد خصلت­‌هایی چند سرشتی در محیط هستند برای نظریه‌­پردازی در زمینۀ کیفیت پیدایش و تحولات محیط در جمهوری اسلامی الگو قرار داده شد. در نهایت این نتیجه به دست آمد که محیط­ آزاد مطالعه شده الگوی محیطی مناسب برای تحقق هر دو نوع اصالت­‌های فردی و اجتماعی در جمهوری اسلامی است که از طریق منطقه­‌بندی­‌های هویتی در محیط و بر اساس فرهنگ و الگوهای معماری اصیل هر منطقه محقق می‌­شود. در این حالت محیط آزاد مطالعه شده همزمان پاسخگوی ضرورت­‌های حاکمیت، سلیقه و خواست فردی مردم و شرایط زمانی و مکانی محیط است. 

آقای ابوذر ایزدپور، دکتر مهدی حمزه‌نژاد، دکتر طاهره نصر، دکتر محمدعلی اخگر،
دوره 11، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده

در سه دهه‌ی اخیر مطالعات گسترده‌ای در فرآیند طراحی صورت گرفته است و در برخی از آن‌ها، مطالعات میان رشته‌ای با نگاهی روان‌شناسانه یا فلسفی به این فرآیند دیده می‌شود. در ایران هم نمونه‌های اندکی از نگاه فلسفی به فرآیند طراحی وجود دارد. یکی از نگرش‌های مهم در نگرش‌های جهانی و ایرانی که ریشه‌ی فلسفی قوی نیز در اندیشه‌ی غربی دارد؛ نگرش دوگانه‌گرا و فرآیند تکامل طرح از طریق نوسان دوگانه‌هاست. این تحقیق با مبنا قراردادن فلسفه‌ی صدرایی سعی دارد تأثیر این فلسفه را در تعریف این فرآیند روشن نماید. هدف این تحقیق کاربردی است و قصد دارد نتایجی سازگار با مبانی فلسفی؛ و امیدبخش برای بهره‌ی بیش‌ترْ طراحانه؛ در اختیار طراحان قرار دهد. روش تحقیق استدلالی- تحلیلی بر مبنای قواعد فلسفی است که ابتدا مروری بر فرآیندهای طراحی معماری موجود و استخراج مؤلفه‌های مربوطه داشته و بعد از آن طی بررسی و قیاس‌های بدست آمده از فرآیندهای موجود، دوگانه‌های نهفته در دل نظریات مختلف نیز استخراج گشته‌اند که عبارتند از: «شناخت‌ضمنی- شناخت‌علمی»؛ «ناخودآگاهی- خودآگاهی»؛ «واگرایی- همگرایی»؛ «جعبه‌سیاه- جعبه‌شفاف»؛ و «نظریه‌های هنجاری- اثباتی»؛ که هرکدام نقش مهمی در ایجاد میدان لازم جهت شکل‌گیری فرآیند طراحی دارند. این دوگانه‌ها تحت نظریه‌های فلسفی ساختارگرایی یا ساختارشکنی و با ریشه‌ی کهن‌ترِ دیالکتیک هگلی شکل گرفته‌اند و گاه نگاه‌های روان‌شناسانه‌ی عمیق همچون «خودآگاه» و «ناخودآگاه» هم در آن نقش دارند. پژوهش حاضر همه‌ی دوگانه‌ها را تحت لوای دو مؤلفه‌ی عام‌تر، با تعبیرِ زایش توأمِ «جزء و کل» از درون یکدیگر برخواسته از قاعده‌‌ی بسیط‌الحقیقه‌ی صدرایی، تعریف می‌کند. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که این دوگانه ماحصل تجارب نسل اول و سوم فرآیند طراحی‌اند و هر شقِّ آن در مقطعی از مقاطع مختلف طراحی کاربرد داشته و لذا می‌توان از هر دو توأمان در فرآیند طراحی و شکل‌گیری طرح بهره برد. بر این اساس، هر مؤلفه‌ی معماری در هر بخش از مراحل طراحی، از دو جنبه‌ی متفاوت قابل بررسی و شناخت می‌شود و در راستای هدف این پژوهش می‌تواند بر فرآیندهای طراحی معماری کنونی مؤثر باشد: ۱. از آن جنبه که جزء بوده، به خود نگریسته، تَعَیُّن یافته و در کثرت است؛ ۲. از آن جنبه که کل بوده، به بسیط خود (ورای خود) نظر افکنده و به وحدت می‌گراید. نوآوری این تحقیق، مسیریابیِ تعریفِ «کل از دل جزء» و «جزء از دل کل» است که به‌‌نظر می‌رسد می‌تواند مسیرهای لازم و ارزشمندی برای فرآیند طراحی ایجاد نماید که نویدبخش نگاه جامع بین سه نسل قبل از فرآیند طراحی معماری؛ و تعریف‌گر نسل چهارم باشد.

آقای ابوذر ایزدپور، دکتر مهدی حمزه‌نژاد، دکتر طاهره نصر، دکتر محمدعلی اخگر،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده

بساطت وجودیِ معماری می‌تواند تلائم و هماهنگی بین عرصه‌ی محیط زندگی انسان (معماری)، عرصه‌ی درون و نفس انسان (عرصه انسان‌شناختی و خودشناسی) و عرصه‌ی هستی و واقعیت (عرصه‌ی هستی‌شناختی) را برقرارسازد؛ و این مهم در بستر حکمت‌متعالیه، خصوصا قاعده‌ی «بسیط‌الحقیقه» ساری و جاری است. این‌مقاله به‌طورخاص در زمینه‌ی دانش فرآیند طراحی ‌معماری انجام ‌گردیده و در پی بررسیِ نحوه‌ی تأثیر این حکمت بر فرآیند طراحی ‌معماری است و با استفاده از متدولوژی استدلال منطقی و تحلیل محتوای کیفی و مطالعه‌ی اسناد کتابخانه‌ای و نیز با هدف حصول روشی معرفت‌شناسانه و هستی‌شناسانه، در ابتدا مروری بر فرآیندهای ‌طراحی‌ معماری موجود و استخراج مؤلفه‌های مربوطه دارد؛ پس ‌از آن با بررسی مبانی حکمت‌متعالیه، جهت شناخت‌شناسی صدرایی گام بر می‌دارد و اقدام ‌به تطبیق مؤلفه‎‌‌های بدست‌آمده با مؤلفه‌های متناظر در مدل‌های فرآیند طراحی‌ معماری کرده و سپس چگونگی تأثیر مبانی اخذشده از حکمت‌متعالیه بر روی فرآیندهای ‌طراحی را بیان‌ می‌دارد. نتیجه‌ آنکه بساطت نفس نسبت‌به قوای مادونش، محاط در بساطت «واجب‌الوجود» نسبت‌به کل نظام هستی است و ازآنجا که معماری نیز فعلِ قوای نفس ازجمله قوه‌ی خیال می‌باشد؛ محاط در بساطت نفس مطرح ‌می‌گردد و این مهم در بستر قاعده‌ی «بسیط‌الحقیقه‌ی» ملاصدرا رخ‌ می‌دهد و پیامد آن فرآیند طراحی ‌صدرایی است؛ لذا می‌توان ‌گفت؛ ‌آنچه تاکنون، در فرآیندهای طراحی رایج مسکوت‌مانده؛ بحث نفس و نحوه‌ی تأثیر آن بر مدل‌های موجوداست که می‌تواند به‌روندِ افقی مدل‌های فرآیندطراحیِ موجود، سیری عمودی از عالم ماده به خیال و عقل ببخشد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb