جستجو در مقالات منتشر شده



محمد جواد مهدوی‌نژاد، محمد مشایخی، منیره بهرامی،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده

در دوران معاصر، نگاه معماری مدرن و در امتداد آن معماران آکادمیک نسل جدید بر روی طراحی بناهای جدید، از جمله مساجد، تأثیرهای فراوانی داشته است. یکی از مهمترین این تأثیرات تغییرات شکلی و فضایی مساجد در دوران معاصر است به نحوی که امروزه مساجد نوگرا به عنوان خوانش جدیدی از مسجد در فضای معماری و جامعه مطرح شده‌اند. در این میان تنوع گونه‌ها و الگوهای ایده‌پردازانه در طراحی بسیار زیاد هستند و بر خلاف گذشته که سنت‌های خاصی در هر دوره بر ساخت مسجد حاکم بود؛ نمی‌توان مساجد را واجد هیچ خصوصیت شکلی مشخصی دانست. علاوه بر تحولات وسیعی که در زمینه طراحی و ساخت بناهای معاصر وجود دارد؛ این مقاله درصدد است به بازشناسی گرایش‎های طراحی مسجد در دوران معاصر به طور خاص بپردازد و با شناسایی شاخص‎های این تحولات به طبقه‌بندی آنها پرداخته و به نوعی جریان‎های تأثیرگذار بر دوران تحول را در معماری مساجد بشناسد. پرسش‌های پژوهش عبارت اند از: آیا می‎توان گرایش‎هایی را در طراحی مساجد معاصر ایران در مقایسه با جهان اسلام پیشنهاد نمود؟ چه معیارهایی برای این مهم می‎توان در نظر گرفت؟ چه گرایش‎هایی در طراحی مساجد معاصر وجود دارند؟ و هر یک دارای چه مشخصاتی هستند؟ فرآیند استنتاج از سه مرحله تشکیل شده است: انتخاب مساجد و شاخصه‌ها؛ طبقه‌بندی داده‎های کمی و تحلیل؛ و نتیجه گیری. بر اساس مبانی تحقیق، روش تحقیق نمونه‌ی موردی با استفاده از راهکارهای ترکیبی برای انجام تحقیق انتخاب شده است. رویکرد پژوهش «ساخت نظریه» است. روش گردآوری اطلاعات ترکیبی از مطالعات کتابخانه و مراجعه به میدانی است. برای رسیدن به پرسش‌های پژوهش با استفاده از یک روش کمی-کیفی به بررسی خصوصیات منتخبی از انواع گونه‌های مساجد نوگرای معاصر پرداخته شده است و سپس بنابر نتایج بدست آمده، الگوهای طراحی آنها شناسایی و تبیین شده است. بر اساس بررسی انجام شده بخشی از مساجد معاصر که گونه‌شناسی بر روی آنها انجام شد؛ مساجدی هستند که در جامعه‌ی اسلامی شاخص و یا مساجدی که از نظر کالبدی معنای مسجد را در کالبدی جدید معرفی کرده اند؛ این مساجد بر اساس گونه‌شناسی شکلی، خود به چهار دسته تقسیم شده اند. این زیرگروه‎ها عبارتند از: مساجد نوگرای سفید، مساجد ناب‌گرا، مساجد فرم‌گرا و مساجد نوگرای التقاطی.
هادی صفایی‌پور، غلامحسین معماریان، محمدرضا بمانیان،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده

گنبد به عنوان پوشش یکی از مهم‌ترین فضاها در مساجد ایرانی از جایگاه مهمی در نظام معنایی مسجد برخوردار است. این موضوع در پژوهش‌های پیشین با استفاده از روش‌های «عرفانی-تفسیری» و «اثباتی-استنادی» بررسی شده و دو گروه از فرضیه‌ها را شکل داده است. اندیشمندان سنت‌گرا در گروه نخست، معانی کلی چون وحدت، آسمان، بهشت یا عرش را به همه گنبدهای معماری دوران اسلامی اختصاص داده‌اند. از سوی دیگر اثبات‌گرایان و تاریخ‌گریان در گروه دوم، در مورد پیوند قطعی معانی مشخص به گنبدها تشکیک کرده و آن را امری دشوار و گاه غیرممکن دانسته‌اند. مقاله حاضر، با روشی «استنادی-تفسیری» به معناشناسی گنبدهای شاخص صفوی می‌پردازد. در این روش، طی فرآیندی دوسویه و چرخه‌ای، معنای گنبدهای مورد نظر هم در میان اسناد عینی موجود در بنا مطالعه می‌شود و هم از بین متون سازنده فضای فرهنگی عصر صفوی بررسی خواهد شد. براین اساس، فرضیه این مقاله آن است که مفهوم شیعی «درخت طوبی»، اصلی‌ترین مفهوم مؤثر در شکل‌گیری گنبدهای شاخص صفوی است. این فرضیه از طریق پاسخ به دو پرسش بررسی می‌شود. نخست آنکه معنای درخت طوبی در منابع فکری شیعه چیست؟ این پرسش پیشتر در مقاله‌ مستقلی از نگارندگان بررسی شده‌ و نتایج آن در این مقاله به عنوان فرضیه پذیرفته می‌شود. پرسش دیگر آنست که چه ارتباطی میان مفهوم طوبی و گنبدهای شاخص شیعیان در عصر صفوی وجود دارد؟ در این مقاله با مراجعه به دو نمونه از گنبدهای شاخص صفوی (مسجد جامع عباسی و مدرسه چهارباغ عباسی)، پرسش دوم در سه لایه فضایی شهر، بنا و گنبدخانه ارزیابی می‌گردد و در هر نمونه شکل، ساختار، آرایه‌ها، محتوای کتیبه‌ها و کیفیت فضایی این بکار رفته بررسی می‌گردد. در نهایت، یافته‌های گردآمده مرتبط با دو پرسش، با رویکردی کیفی و از طریق مقایسه و تحلیل محتوا بررسی و فرضیه مقاله در سه سطح سازگاری، صدق و تمامیت سنجیده می‌شود. بر این اساس، در مرحله اول این مقاله نشان می‌دهد که میان مفاهیم ذکر شده برای درخت طوبی با محتوای نقوش و کتیبه‌ها سازگاری کامل وجود دارد. در سطح بعدی یافته‌های این مقاله نشان‌دهنده صدق فرضیه ارائه شده نسبت به فرضیه‌های رقیب است. در سطح آخر، نمی‌توان بر تمامیت شواهد موجود بر دلالت قطعی فرضیه حکم داد. بدین ترتیب این مقاله فرضیه «نقش اساسی مفهوم درخت شیعی طوبی در شکل‌گیری دو گنبد مسجد جامع عباسی و مدرسه چهارباغ اصفهان» را به عنوان صحیح‌ترین تبیین ارائه می‌نماید.
مهناز پیروی، محمدباقر کبیرصابر، محمدرضا پاکدل فرد، عادل فردوسی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده

در طی چند دهۀ اخیر، جوامع غربی با بهره‌­گیری خلاقانه از فناوری معماری در امر حفاظت معماری، پروژه‌­های موفقی را به ثمر رسانده‌­اند؛ که از جمله می‌­توان به موزۀ هنر کلومبا، موزۀ جدید آکروپلیس و ده‌­ها پروژۀ دیگر در این راستا اشاره نمود. این در حالی است که در ایران تا کنون از آنچه که از پیشرفت­‌های فناورانه در دست است در اقدامات حفاظت معماری به نحو خلاقانه بهره برده نشده است. بر این اساس، هدف از پژوهش حاضر، بررسی علت و ریشۀ توسعه‌نیافتگی ایران در این زمینه بوده و پرسشی که بر اساس این هدف مطرح می‌­­شود آن است که چرا امروزه جوامع غربی در بهره‌­گیری از فناوری معماری رایج در حفاظت معماری دارای عملکرد بسیار موفق‌­تری نسبت به ایران است؟ جهت پاسخگویی به این پرسش، با رویکردی کیفی و روش پژوهش تاریخی و تحلیل مقایسه­‌ای از زیر مجموعه‌­های این رویکرد، چگونگی ارتباط دو حوزۀ فناوری معماری و حفاظت معماری در دوره‌­های سنت، گذر از سنت به صنعت، پس از گذر از سنت به صنعت و مقطع کنونی، در جوامع غربی و ایران بررسی تطبیقی شده است. یافته‌­های پژوهش حاکی از آن است که در جوامع غربی به تبع تحول فناوری معماری از سنتی به صنعتی و همچنین تحول حفاظت معماری از سنتی به علمی که حدود شش قرن به طول انجامید، ارتباطی نامطلوب بین این دو حوزه شکل گرفت. اما این ارتباط به عنوان محصول تکامل­‌نیافتۀ دورۀ گذر از سنت به صنعت، با تکامل و تقرب به الگوی فرهنگ­‌گرا نهایتاً به ارتباطی مطلوب تبدیل شد. اما در ایران ابتدائاً در اوایل قرن حاضر با مطرح شدن فناوری معماری صنعتی و حفاظت علمی به عنوان محصول دورۀ گذر جوامع غربی، به علت فاصلۀ علمی به طول چندین قرن با جوامع مذکور، مشکلاتی فراتر از دورۀ پس از گذر در غرب گریبانگیر کشور در این زمینه شد. متعاقباً عدم اهتمام در جبران این فاصله، با غفلت از الگوی فرهنگ­‌گرا در هر دو حوزۀ فناوری معماری و حفاظت معماری منجر بدان شد که تخصص­‌های مهندسی و معماری ـ تخصص­های تفکیک شدۀ حوزۀ فناوری معماری ـ و حفاظت معماری با یکدیگر و با جامعه منسجم نشوند. لذا کماکان ایران در بهره‌­گیری از فناوری معماری صنعتی در حفاظت علمی، به مرحلۀ توسعه‌­یافتگی نرسیده است.
مهدی محمدزاده، هیرو فرکیش،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1400 )
چکیده

با توجه به روند ساخت و ساز و ظهور فناوری‌های نوین در صنعت ساختمان استفاده از الگوهای معماری بومی در بناهای امروز کمتر دیده می‌شود. این در حالی است که نیاز به شناخت ویژگی‌های معماری بومی جهت باز زنده سازی و حفظ هویت دارای اهمیت بسیاری است. زنده‌سازی بناهای بومی یک منطقه نیازمند شناخت، تحلیل، ارائه الگوی مناسب یک منطقه، بافت محات و گونه‌های ساختمانی آن می باشد. از اهداف عمده در این پژوهش بازشناخت معماری بناها، الگوی بافت بومی و سنتی در حال تخریب محله ماشه از جزیره کیش به جهت احیای هویت بومی منطقه می باشد. این پژوهش ابتدا با نگاهی توصیفی تحلیلی، مروری بر مباحث کلیدی مطرح و مرتبط با معماری بومی، بافت شهری و گونه‌شناسی در معماری دارد. سپس ضمن تحلیل و تشریح، از روش تحقیق مورد پژوهی جهت شناخت و ارزیابی محله ماشه بهره گرفته شده است. در نهایت با توجه به یافته‌ها و نتایج به دست آمده از تحلیل کالبدی و مطالعات گونه شناسی خانه‌های بومی، موثرترین فاکتورهای بومی این محله شناسایی شد. فاکتورهای کالبدی موثر شامل شبکه معابر، نظام توده و فضا، دانه‌بندی و قطعه بندی، سازماندهی فضایی، ارتفاع و هندسه بودند. نتایج تحقیق بر اساس گونه شناسی، بافت محله ماشه را در چهار دسته کلی مورد بررسی قرار داده است که می‌تواند توسط معماران و شهرسازان در ساخت و سازهای مبتنی بر هویت بومی منطقه مورد توجه قرار گیرد.
حامد حیاتی، مهسا بهداروند،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

با ورود اسلام به ایران، دانش‌­اندوزی -که این بار با دین پیوندی مستحکم داشت- در این سرزمین به شکوفایی می­‌رسد. با اینکه در دوره­های بعد، مدارس مستقل از مساجد به وجود آمدند؛ اما پیوند میان مسجد و مدرسه به دلیل تعلیمات مذهبی در مدارس دوباره شکل گرفت و به مسجد- مدرسه در معماری اسلامی منتصب شد. ادغام دو عملکرد مسجد و مدرسه به شکل‌گیری نوآوری­‌ها و خلاقیت‌­های فضایی در معماری این بناها ختم شد. از این رو معماری آن­ها در میان معماری اسلامی اهمیت فوق­العاده­‌ای داشته است. این نوشتار با این فرضیه که کالبد مدارس ایرانی در دوره سلجوقی تا دوره قاجار، سیری تحولی داشته است؛ در جستجوی یافتن ویژگی­‌های کالبدی مدارس ایرانی در هر دوره تاریخی و نیز روند تحول سازماندهی فضایی آن­ها از طریق بررسی نمونه‌­ها می­باشد. همچنین جهت درک بهتر و تحلیل دقیق‌­تر تحولات سازماندهی فضایی، گونه‌­شناسی نظام ارتباط و نظام کالبدی مدارس سنتی چهار دوره تاریخی صورت گرفت. این گونه‌­شناسی شامل موضوعاتی ازجمله نظام کالبدی، سازمان­دهی فضایی، ارتباطات کالبدی، نحوه ارتباط فضای آموزشی و نیایشی، شیوه‌­های تعریف فضا (بسته، باز و پوشیده) می­‌باشد. روش گردآوری اطلاعات پژوهش، به لحاظ نوع نتایج توصیفی-تحلیلی و به لحاظ رهیافت تاریخی-تفسیری است که به شیوه تحلیل گونه­‌شناختی و با شیوه گردآوری داده کتابخانه‌­ای (اسنادی) و با ابزار نقشه­‌خوانی، سندخوانی و فیش­‌برداری انجام شده است. یافته‌­های پژوهش نشان می­‌دهد که مدارس در هر دورۀ تاریخی، خصوصیات کالبدی ویژه­ای پیدا کردند و همین امر سبب ایجاد تحولات فضایی از جمله فضاهای اقامتی، آموزشی و نیایشی مطلوب در جهت نیازهای طلاب بوده است. به‌عنوان مثال، ایوان­‌های مدارس سنتی در ابتدا کارکرد آموزشی داشتند و طلاب جهت امر مباحثه در ایوان­‌ها گردهم می­‌آمدند. همچنین در برخی موارد کارکرد نیایشی نیز داشتند. در نتیجه با توجه به پژوهش حاضر و بررسی نمونه­‌های موردی، کالبد مدارس سنتی از لحاظ ویژگی­‌های اجزای اصلی شامل (ایوان، حجره، مدرس، و...) و سازماندهی فضایی، تحولات تکاملی را در طی دوره‌­های سلجوقی، تیموری، صفوی، قاجار طی کرده­‌اند.
آمنه گلستان،
دوره 10، شماره 3 - ( 1-1401 )
چکیده

مجموعه حرم حضرت ­عبدالعظیم­‌­(ع) در شهرری، یکی از گنجینه­های ارزشمند آثار معماری و هنرهای وابسته به آن است که شالوده­اش در نیمه دوم قرن سوم ﻫ.ق گذاشته شده و تا عصر حاضر توسعه و تکامل یافته است. از شاخص­ترین تزئینات این مجموعه، هنر کتیبه­نگاری «محمدابراهیم ­طهرانی مشهور به میرزاعمو» است که به دو شیوه خوشنویسانه بر روی کاغذ و معمارانه بر روی کاشی هفت­رنگ به قلم ­نستعلیق کتابت و اجرا شده­ است. از آنجا که تألیفات حوزه خوشنویسی در قلم ­نستعلیق عموماً بر شناخت تحولات شکلی قطعات و نسخ­خطی استوار است؛ کتیبه­نگاری و تحولات شکلی آن به ویژه در اماکن مذهبی، و هم­چنین چگونگی انطباق ویژگی­های شکلی این قلم با ویژگی­ها و اقتضائات کتیبه­نویسی کمتر مورد توجه پژوهشگران بوده است. هدف این پژوهش بنیادی، شناخت وجوه افتراق این دو شیوه از کتیبه­نگاری و تغییرات شکلی حروف و کلمات قلم­ نستعلیق در انتقال خط بر روی کاشی بود که با استفاده از منابع کتابخانه‌ای- میدانی و روش مشاهده­ای- تطبیقی و تحلیلی به آن پرداخته شد. برای رسیدن به هدف پژوهش، پاسخ به این پرسش­­ها ضروری است که 1. تفاوت­های شکلی در نحوه کتابت و ترکیب­بندی کتیبه­های کاغذی در موزه حرم حضرت عبدالعظیم(ع) و کتیبه­های کاشی هفت­رنگِ ایوان امام­زاده طاهر(ع) به قلم ­نستعلیق محمدابراهیم ­طهرانی کدام است؟ 2. بر اساس کدام مولفه­ها می­توان این کتیبه­ها را طبقه‌بندی نمود؟ نتایج بررسی­ها در هر دو نوع کتیبه­نگاری، اختلافات جزئی نظیر اجرایِ کوچک­تر، ضخیم­تر و اغلب با میزان کشیدگیِ کمتر در حروف و کلمات، عدم پیوستگی مفرداتی نظیر ر، و به حرف ه، زاویه نقطه­گذاری 36 تا 50 درجه، و نیز تعداد کرسی کمتر و یک نوع تشدیدگذاری در ترکیب­بندی کتیبه­های کاشی را نشان داد. علاوه بر تبحر کاشیکار، نظارت مستقیم خوشنویس و تسلط وی در کتابت بر روی انواع بوم،­ سبب کمترین تغییرات شکلی در انتقال خط بر روی کاشی شده است. هم­چنین کتیبه­های کاغذی این مجموعه به تاریخ 1291 ﻫ.ق و رقم محمدابراهیم طهرانی، به صورت متن سیاه بر زمینه نخودی رنگ در قالب دو نوع قاب­بندی منحنی و زاویه­دار طبقه­بندی شدند. حال آن­که کتیبه­های کاشی به تاریخ 1301 ﻫ.ق و رقم محمدابراهیم مشهور به میرزاعمو، به صورت متن سفید بر زمینه لاجوردی در قالب یک نوع قاب­­بندی منحنی قابل بررسی بودند.

دکتر پرستو عشرتی، آقای محمد مهدی رحمتی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

آلودگی بصری یکی از مسائل سیمای شهری است که تأثیر منفی بر کیفیت زندگی شهروندان دارد. طرح‌های پیرایش شهری گاه به صورت اقدامی مجزا، و گاه به‌عنوان استراتژی یک برنامه کلان‌تر، به هدف بهبود سیمای شهری و کاهش اغتشاشات بصری در نماهای شهری به ویژه در بافت‌های تاریخی به انجام می‌رسد. اگرچه در دهه اخیر در برخی شهرهای ایران از جمله تهران طرح‌های پیرایش شهری اجرا شده است؛ با این حال هنوز شناخت جامعی از موضوع و اهدافی که چنین طرح‌هایی باید پیگیری نمایند؛ به دست نیامده‌است. هدف این پژوهش توسعه چارچوب نظری پیرایش شهری و ارزیابی «پیرایش شهری و حذف زوائد بصری خیابان انقلاب» مبتنی بر آن است. راهبرد اصلی حاکم بر این تحقیق، راهبرد کیفی است. این پژوهش دو گام اصلی دارد که در هر گام از یک روش تحقیق بهره برده شد: در گام نخست از روش تحلیل محتوا و پنل خبرگان برای استخراج وجوه پیرایش شهری بهره برده‌شد و با روش استدلال منطقی چارچوب نظری پژوهش ارائه گردید؛ در گام دوم به هدف ارزیابی طرح پیرایش شهری خیابان انقلاب برای هر یک از وجوه ارائه شده در چارچوب نظری پرسش‌هایی طرح و نظرات دو گروه کسبه و عابران با ابزار مصاحبه نیمه‌ساختاریافته جمع‌آوری شد. سپس مصاحبه‌ها با استفاده از روش تحلیل کیفی استراوس و کوربین کدگذاری شد. یافته‌ها نشان می‌دهد که طرح «پیرایش شهری و حذف زوائد بصری خیابان انقلاب» به ترتیب در دو وجه «ادراکی» و «کالبدی» به نسبت سایر وجوه موفق‌تر بوده است. «افزایش خوانایی»، «افزایش نظم بصری»، و «کاهش آلودگی بصری و نوری» نیز به ترتیب مهم‌ترین اثرات آن می‌باشد. اما در وجه «اجتماعی» به ویژه تعامل با کسبه موفقیت کمتری به دست آورده است. نتایج این مقاله آشکار می‌سازد که موفقیت طرح‌های پیرایش شهری منوط به توجه به هر یک از وجوه شش‌گانه تاریخی، هویتی، کالبدی، ادراکی، اجتماعی، و اقتصادی است. همچنین نتایج این مقاله نشان می‌دهد که گاه پایین بودن سطح آشنایی عموم مردم از وجوه تاریخی و هویتی شهر، می‌تواند به ایجاد تعارض میان دیدگاه شهروندان با اهداف پیرایش شهری در زمینه حفاظت و ارتقای ارزش‌های تاریخی و هویتی منجر ‌گردد. از این رو، بهره‌گیری از نگاه کارشناسی در برنامه‌ریزی و طراحی دو وجه «تاریخی» و «هویتی» از اولویت بالایی برخوردار است.

دکتر امید رهایی، خانم آیه رضایی زاده،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

نقوش سنتی به کار رفته در معماری و تزئینات، ریشه در هویت و فرهنگ هر منطقه دارند و خصوصیات خاص فرهنگی و هویتی آن را به نمایش می‌گذارند. در شهرستان دزفول، نقوش هندسی آجری که با نام خوون‌چینی شناخته می‌شوند؛ یکی از شاخصه‌های هویت فرهنگی شهر می‌باشند. با توجه به اقلیم گرم دزفول، معماران از دیوارهای مجوف با الگوهای مذکور در جهت سایهاندازی با اهداف اقلیمی استفاده می‌کردند؛ درحالیکه امروزه در معماری معاصر دزفول، این الگوها چندان مورد استفاده نبوده و کاربرد آنها صرفا جنبه تزئیناتی دارد و از اهداف اقلیمی بدور مانده است. حال سوالی که در اینجا مطرح است اینست که تفاوت عملکرد اقلیمی و رفتار حرارتی الگوهای مختلف خوون‌چینی در دیواره‌های دوجداره چیست و کدام الگوها عملکرد اقلیمی موثرتری دارند؟
براین اساس این پژوهش تلاش دارد تا در راستای احیای هویت فرهنگی منطقه با استفاده از الگوهای هندسی سنتی نظیر خوون‌چینی، راهکاری جهت بهبود رفتار حرارتی دیوارهای مجوف سایه‌انداز ارائه نماید و با بررسی رفتار حرارتی این نقوش، الگوی بهینه‌ای پیشنهاد دهد که ضمن احیای هویت فرهنگی شهر، به لحاظ اقلیمی عملکرد مناسبی داشته باشد.
روش تحقیق این پژوهش، یک روش ترکیبی است که با توجه به ماهیت خود، روش‌های مختلف تجربی و شبیه‌سازی و پژوهش موردی را درگیر می‌نماید و از روش تحقیق تفسیری و تاریخی نیز بهره‌مند می‌شود. ابتدا به کمک مطالعات کتابخانه‌ای و میدانی، نقوش هندسی و الگوهای بومی بررسی، طبقه‌بندی و تفسیر شدند و مشاهدات تجربی در این زمینه به ثبت رسید. سپس رفتار حرارتی این الگوها برروی جداره خارجی دیوار دوجداره به کمک شبیه‌سازی تحلیل گردید. در این پژوهش شبیه‌سازی‌ها با نرم‌افزار انرژی‌پلاس پس از اثبات روایی و پایایی آن انجام شد.
نتایج نشان داد که استفاده از الگوهای سنتی در راستای احیای هویت فرهنگی در قالب نقوش هندسی نما، عملکرد اقلیمی بسیار مناسبی داشته و باعث کاهش چند درجه‌ای دمای هوای داخل در ماه‌های گرم سال می‌شوند. بر اساس نوع الگوی هندسی بکار رفته در جداره خارجی، عملکرد اقلیمی دیوارها متفاوت می‌شود و هر نقش عملکرد بخصوصی را ایجاب می‌نماید. بر این اساس الگوهای چلیپایی عملکرد بهتری در کاهش دمای هوای داخل داشته است.

آذین عطایی، جمال‌الدین سهیلی، مریم ارمغان، علی‌اکبر حیدری،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

در فرایندهای برنامه‌ریزی شهری، لزوم توجه به ارتقای کیفی محیط در راستای تأمین رضایتمندی شهروندان، از اصول بنیادی امر توسعه به شمار می‌رود. ماهیت محیط‌، ماحصلی از فعالیت‌ها، مفاهیم و خصوصیات فیزیکی است؛ بنابراین ادراک کاربر، رویکردی تحلیلی از قضاوت فضایی را ارائه می‌دهد. اهمیت پاسخ­گویی سطوح ادراکی متفاوت فرد توسط عوامل مختلف محیطی، ضرورت بررسی کیفیت محیطی از منظر تجربه ادراکی را نشان می‌دهد؛ زیرا بحران گسترش محیط­های فاقد مطلوبیت تجربی حاصل از برخوردهای عملکردگرا، موجب ناکارآمدی در تأمین نیازها شده و ضمن آسیب‌ به مکانیسم‌های رفتاری، حیات شهری را نیز دچار مخاطره کرده است. این پژوهش با هدف تبیین اثرگذاری کیفیت محیطی بر تلقی تجربی ساکنان دو باغ‌شهر در استان البرز انجام ‌شده است و با فرض وجود ارتباط میان کیفیت محیط در فضاهای همگانی با ادراک مخاطبان و جهت پاسخگویی به چگونگی این ارتباط اقدام شده است. دهکده با تردد کنترل‌شده، دارای خدمات محدود و بدنه‌های محصور و منفک از بافت شهری، اما مهرشهر با خدمات محله‌ای مجهز و بدون محدودیت پیرامونی و کنترل عبور و مرور است که ضمن دوره ساخت مشترک، چیدمان فضایی آن­ها حفظ‌شده است؛ با توجه به تأثیرات ویژگی‌های زمینه‌ای متفاوت بر تجربه کاربران، در راستای هدف، میزان رضایتمندی نسبت به مؤلفه‌های زیبایی‌شناسی و کالبدی- فضایی دو باغ­شهر مقایسه شده ­است. پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی انجام‌شده و رویکرد روش‌شناسی آن آمیخته است. مطالعه پیمایشی با توزیع تصادفی پرسشنامه میان ساکنان انجام شده و تحلیل متغیرها با spss و آزمون فرضیه با آماره (t) صورت­گرفته است. یافته­ها نشان می­دهند حصار پیرامونی و ساختار شطرنجی دهکده با ایجاد باهمستان‌ها به­وسیله مرزبندی گیاهی، موجب تأمین محصوریت شده و با بهره از کریدورهای دید به فضاهای باز، نبود دیوارهای همسایگی و همه‌شمولی معابر موجب افزایش پیوستگی شده است. در مهرشهر، تنوع فرمیک خانه­ها، طراحی منحنی‌وار با تغییر زاویه دید ارتقای تباین فضایی را منتج شده و هماهنگی حجم، نما و کاربری بناها، تناسبات بصری و پیاده­محوری موجب رضایتمندی معیار مقیاس شده است. در هر دو مجموعه وجود باغ­های شخصی، چشم­اندازهای طبیعی و تنوع بصری- حرکتی معیار کیفی زیبایی­شناسی برابری را به­وجود آورده است. در نهایت اصلی­ترین عوامل موفقیت تجربه ادراکی، دعوت­کنندگی افراد خسته از کسالت زندگی پرتلاطم شهری، پیوستگی سبزینگی در جداره بیرونی و اعتلای زیبایی بصری منظر بافت­های شهری هم­جوار در دهکده و تأکید بر نظم و طرح‌واره هندسی در مهرشهر بوده است.

1 احمد الموسوی، 3 مهران علی الحسابی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

انسان‌ها به طور ذاتی به توسعه و مدیریت شهرهایی که در آن‌ها زندگی و کار می‌کنند و چیزی را فرامی‌گیرند، اهمیت زیادی می‌دهند. این امر به آن‌ها امکان می‌دهد تا وجود، اقتدار و شخصیت خود را بیان کنند. شهرها محورهایی برای انجام فعالیت‌های مختلف انسانی و اجتماعی هستند. رابطۀ تنگاتنگ بین دین و شهرها نیز قابل‌توجه است. دین بیانگر پیامدهای زندگی اجتماعی از طریق رفتارها و آداب‌ورسوم مذهبی است که در شهرهای مذهب محور برگزار می‌شود و برای این منظور ساخته شده‌اند. رویدادهای اجتماعی- فرهنگی گاهی به‌عنوان ابزاری برای ارتقای مکان‌های خاص که به نفع ساکنان یا بازدیدکنندگان بالقوه است، تجزیه‌وتحلیل می‌شوند. رویداد اربعین، به‌عنوان یک عامل دینی و روند شهری، تأثیر مستقیمی در پایداری منطقه دارد. هدف اصلی این مقاله، بررسی و شناخت سازوکار‌های دستیابی به پایداری اجتماعی- فرهنگی از طریق راهبُردهای مربوطه است که به مدیریت مناطق شهری کمک می‌کند. این روش از نظر روش‌شناسی ترکیبی و به لحاظ شیوۀ توصیفی- تحلیلی است. داده‌های موردنیاز بر مبنای شاخص‌هایی از ادبیات علمی موضوع و با استفاده از ابزار پرسش‌نامه با مصاحبه و مشاهده در محور نجف به کربلا (یا حسین) جمع‌آوری شدند. دو عامل اصلی عامل اجتماعی و عامل مذهبی به‌عنوان عوامل پایداری اجتماعی- فرهنگی در مدیریت مسیر رویداد اربعین شناسایی شدند. این تحقیق نشان داد که مشارکت جامعه (مهمان و میزبان) در رویداد اربعین از طریق سازوکارهای عامل دینی (اعتقادات)  و تأثیر مادی  و معنوی آن در منطقه مدیریت می‌شود.

دکتر مظفر عباس زاده، آقای رضا کریمی،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده

بافت‌های تاریخی را می‌توان نماد اصالت و هویت شهرها قلمداد نمود، که واجد ارزش‌های والایی می‌باشند. این بافت‌ها به‌عنوان میراث معماری و شهرسازی از گذشتگان به یادگار مانده و بخش‌های کلیدی شهر را در‌بر گرفته است. امروزه مهم‌ترین بخش از وظایف کارشناسان حوزه شهری در قبال این میراث گران‌بها، شناخت ارزش‌های مستتر در آن و هم‌چنین حفظ و اعتلای آن می‌باشد. اما آن‌چنان که باید، ارزش‌های این بافت‌ها در فرآیند مطالعاتی طرح‌های توسعه شهری جایگاه مناسبی ندارد. با ورود مدرنیسم به ایران و تحمیل آرایش فضایی جدید منتج از آن به بافت‌های تاریخی شهرهای کهن، پاسخ‌گویی به نیازهای اجتماعی و فرهنگی ساکنان به فراموشی سپرده شده است. تعدد رویه‌ها و مقطعی بودن آن‌ها و تأثیرپذیری سیاست‌های مربوطه از تصمیمات مقطعی بدون پشتوانه فلسفی و نظری، تنگنایی است که در حال حاضر کشورهای در حال توسعه  با آن مواجه هستند. بنابراین، میراث شهری را نمی‌توان به‌عنوان یک پدیده مجزا، محدوده محصوری که به‌واسطه طرح‌ها و ضوابط از نیروهای بیرونی تغییر در امان مانده، تصور نمود. فرآیند کار بدین صورت بوده که ابتدا ارزش‌های میراث معماری و شهرسازی معرفی و یک دسته‌بندی قابل استحصال از آن ارائه گردیده و سپس به بررسی تطبیقی تحقق این ارزش‌ها در شرح خدمات مطالعاتی طرح‌های جامع، تفصیلی، شرح خدمات ویژه و غیرهمسان اقدام و در مرحله بعد با اعمال آسیب‌شناسی، دلایل عدم تحقق آن در این طرح‌ها مطالعه شده است. در این راستا جهت بررسی دقیق موضوع، طرح‌های توسعه چند شهر در منطقه شمال‌غرب کشور مورد مداقه قرار گرفته است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می‌دهد که طرح‌های توسعه شهری به‌عنوان مهم‌ترین اسناد برنامه‌ریزی شهری در زمینه توجه به ارزش‌های میراث معماری و شهرسازی و کاربست آن در جهت حفاظت این میراث، ضعیف عمل کرده و جایگاه صحیحی برای آن در نظر گرفته نشده است در همین ارتباط طرح‌های ویژه حفاظت و احیای محدوده تاریخی در بحث توجه به ارزش‌های متعدد بافت‌های تاریخی موفق عمل کرده و بسیاری از خلأهای موجود را پوشش داده است؛ اما هم‌چنان دارای معایبی است. در ادامه بر اساس نتایج بدست آمده راهکارهایی با هدف رفع این نقایص و احصا و کاربست مناسب ارزش‌ها در طرح‌های توسعه شهری پیشنهاد شده به‌طوری که مطالعه، بررسی و ارائه طرح مناسب به‌صورت یکپارچه برای کلیت شهر با لحاظ تفاوت‌ها و ویژگی‌های منحصر هر بخش از شهر می‌تواند بسیاری از مسائل میراث شهری را مرتفع کند.

مونا برجیان بروجنی، سید عباس‌آقا یزدانفر، نداسادات صحراگرد منفرد،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده

کودکی مهم‌ترین دوران زندگی انسان است و رشد هر جامعه در گرو افزایش سلامت کودکان آن است. از آنجا که کودکان بیشترین زمان خود را در خانه سپری می‌کنند، طراحی محیط‌های مسکونی به شدت روی آنها و به ویژه سلامتیشان تاثیرگذار است. متاسفانه امروزه طراحی محیط‌های مسکونی، اغلب تنها براساس خواسته‌های بزرگسالان بوده و عادات روزمره کودکان را در مسیر تغییرات نگران‌کننده‌ای قرار داده‌است. این تغییرات از قبیل افسردگی، چاقی، رفتار پرخاشگرانه، و آسم، سلامت کودکان را تهدید می‌کند. لذا پژوهش پیش‌رو با هدف «اولویت‌بندی مولفه‌های طراحی در یک مجموعه مسکونی که بر سلامت کودکان موثرتر واقع می‌شوند» انجام گرفته است. به این منظور، ابتدا با مرور منابع به روش توصیفی-تحلیلی، مولفه های محیط مسکونی موثر بر سلامت کودک استخراج شد. سپس به کمک روش پیمایشی، پرسشنامه‌ای بر اساس مولفه ها تدوین شد. جامعه آماری متشکل از 4 گروه معماران کودک، روانشناسان کودک، والدین کودکان، و در نهایت مربیان کودک، و در مجموع 100 نفر تعریف شد. در ادامه، با تحلیل پاسخنامه‌ها به کمک آزمون‌ فریدمن و آنتروپی شانون، مهم‌ترین مولفه‌های محیطی سلامت کودکان در مجموعه‌های مسکونی از نگاه هر یک از این 4 گروه بدست آمده و در مقایسه با هم قرار گرفت. نتایج حاصل شده حاکی از آن بود که مهمترین اشتراک بین 4 گروه بحث ایمنی و امنیت است که بدیهی‌ترین مولفه‌ای است که تأمین آن در ساختار فضای متناسب با کودک باید تأمین شود. بعد از این اصل می‌توان بیان داشت که در حالی که معماران فضای بازی را به عنوان یک فضا با کارکرد آموزشی-اجتماعی-روانی- فرهنگی می‌بینند، برای والدین نور کافی و راحتی خیال آنها از رشد مادی کودک در شرایط بهینه مطرح است. روانشناسان با نگاه خود به دنبال گسترش پیوند کودک با همنوعان و تقویت تعاملات برای دستیابی به مهارت‌های اولیه زندگی برای رسیدن به استقلال کودک هستند و آن را اولویت می‌دانند و مربیان نیز به نوعی با والدین دغدغه تأمین نور کافی برای رشد اولیه کودک را مد نظر دارند.

خانم مریم سخاوت، آقای بهزاد وثیق،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده

محدودۀ پیرِ رودبند در شهر دزفول از گذشته محل تجمع هرسالۀ مردم دزفول در برگزاری آیین‌های محرم بوده و به لحاظ کالبدی و طبیعی از مؤلفه‌های خاطره‌انگیز و هویت‌بخش دزفول است. مسیرهای این سنت دیرینه در بافت قدیم در حال حاضر جوابگوی حرکت دسته‌های عزاداری نبوده و در بعضی نقاط فضاهایی به این مسیرها افزوده‌شده ولی بازهم جوابگوی شرایط فعلی نگردیده و شهر را به لحاظ اجتماعی، فرهنگی و عبور و مرور دچارِ مشکلات و تنگناهایی ساخته است. هدف کلی این تحقیق بررسیِ معیارهای خاطره‌انگیز و هویت‌بخش در راستای بازآفرینی این میدان به‌عنوان نقطۀ عطف مهمی در جهتِ پاسخگویی به نیازهای امروزین زندگی و فعالیت در سطح مجموعه، بافت پیرامون و شهر دزفول است. سوال اصلی تحقیق این است که میدان رودبند دارای چه زمینه‌های خاطره‌ای-آئینی مشترکی بین مردم است؟  و در جهت کیفیت و هویت‌بخشی این میدان چه راهکارهای کالبدی اولویت دارد؟ تا با شفاف‌سازی چارچوب نظری و کالبدی این کیفیت، بتوان به طراحان شهری در جهت بهبود ارتباط شهروندان با این فضای شهری یاری رساند. این پژوهش از نوع کاربردی و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر آمار استنباطی است، در این پژوهش در مرحلۀ اول با مطالعۀ متون مرتبط با هدف پژوهش ابعاد و معیارهای عمومی حفظ هویت و خاطرۀ جمعی در محیط‌های شهری استخراج گردیده و نظرات کاربران در خصوص عوامل محیطی مؤثر بر خاطره‌انگیزی در قالب پرسشنامه جمع‌آوری و با استفاده از نرم‌افزار SPSS تحلیل گردیده است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که حوزۀ معنا به‌عنوان مهم‌ترین حوزۀ هویت‌بخش و خاطره‌ساز از نظر کاربران فضا شناسایی‌شده‌ و حوزه‌های فعالیت و کالبد در درجۀ بعدی اهمیت قرار گرفته‌اند. همین طور در جهت تبیین راهکارهای کالبدی ارتقای هویت و خاطرۀ جمعی محدودۀ پیر رودبند و کیفیت فضاها از طریق اقدامات آینده، چهار دسته راهکار طراحی شهری و معماری، بهبود تسهیلات و مبلمان شهری، برنامه‌ریزی کاربری زمین و اقدامات ترافیکی تعریف شدند که پیشنهادهای کاربران فضا به ترتیب اهمیت، راهکارهای ترافیکی بیشترین میزان اهمیت و سپس به ترتیب راهکارهای معماری و طراحی شهری، بهبود تسهیلات و مبلمان شهری، برنامه‌ریزی کاربری زمین قرارگرفته‌اند.

خانم صدیقه معین مهر،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده

چیستی و چگونگی طراحی خانه در آموزه‌های اسلامی، محمل و منشأ مباحث گسترده و دنباله‌داری است که نیازمند تعمق در منابع ارائه‌کننده این آموزه‌هاست. قرآن کریم و روایات ائمه معصومین(علیهم‌السلام) از جمله منابع اصیل و بنیادین در تشریح رویکرد اسلام به ویژگی‌های خانه مطلوب ساست. این پژوهش با رویکرد اسلامی و مبتنی بر منابع عقل و نقل با روش استدلال منطقی و تفسیری- تحلیلی است. در این راستا، طراحی معماری 7 نمونه از خانه‌های معاصر در  ایران که جایزه معمار را در سال‌های مختلف کسب کرده‌اند،  بررسی شده و میزان توجه طراحان به ویژگی‌های یک خانه مطلوب از دیدگاه اسلام ارزیابی خواهد شد. اصول برخاسته از مبانی این پژوهش و قابل مشاهده در ساختار خانه مطلوب که بازتاب آن در نمونه‌های موردی بررسی خواهد شد به قرار زیر است: 1. اصل ایجاد آرامش، سکون و امنیت در خانه در برابر سایر فضاهای شهری، 2. اصل حفظ همگونی ظاهری و عدالت اجتماعی و عدم ظهور اختلاف طبقاتی، 3. اصل لزوم توجه به حقوق همسایگی، 4. اصل پاسخگویی به نیازهای ساکنین با توجه به ویژگی‌های اجتماعی و فرهنگی با رعایت عدالت، 5. اصل رعایت حریم و کنترل دید در طراحی خانه، 6. اصل توجه به هویت ایرانی-اسلامی، 7. اصل اولویت‌بندی و ارزش‌گذاری فضاها، 8. اصل استفاده از مواهب طبیعی و همساز با اقلیم و ارتباط با طبیعت. در نهایت نتایج به دست آمده نشان از آن دارد که، هر کجا در محتوا و کالبد توجه به آموزه‌های اسلامی متناسب با مقتضیات زمانی و مکانی صورت گرفته، اثری با هویت اصیل، کارآمد و ماندگار بر جای مانده است.

کبری فیض اله زاده، فرهنگ مظفر، منصوره کیان ارثی،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده

عالمِ ظاهر و ماده از جهانِ باطن و معنا، اعتبار و کیفیت می‌یابد. پرسشِ از چیستی معنا و چگونگیِ تحقق آن در فضاهای معماری و در نتیجه ارتقاء کیفیتِ فضاهای زیست انسان، از دغدغه‌های مهم در معماری است؛ و هدف اصلی این مقاله، درکِ چگونگی کشف و عینیت‌بخشیِ این معانی در فرایند طراحی معماری است. بدین‌منظور، این پژوهش، یک صورت‌بندی از مسئلۀ «معنا» در طراحی معماری، در قالب ویژگی‌هایی در یک جدول ارائه نموده‌‌است؛ در ادامه خاستگاه معنا در طراحی معماری مورد بحث قرار گرفته‌‌است، سپس به‌ چگونگی کشف و تحقّق معنا و رویکرد‌های روش‌شناختی پرداخته‌‌است؛ و‌ پس از آن به روش‌ها، تکنیک‌ها و ابزارها، هم درجهتِ کشف و هم برای زمینه‌سازیِ تجلّی معانی اشاره‌ شده‌‌‌است. 
یافته‌های مقاله نشان می‌دهد که- بعد از خاستگاه اولیۀ معنا که ذات حق‌تعالی است و در رابطۀ طولی با آن- می‌توان به خاستگاه‌هایی ثانویه برای معنا اشاره‌کرد. دستۀ اول که معانیِ کلیِ مستقل از موقعیتِ طراحی می‌باشند، برخاسته‌ از شناخت و تعاریفِ طراح در حوزه‌های انسان، هستی و ارزش‌ها؛ و هم-چنین چگونگی و نحوۀ اندیشیدن طراح، به‌مثابه یک سامانه است‌(نظام فکری طراح)؛ و دستۀ دوم که معانیِ جزئی و موقعیت‌محور هستند، برخاسته ‌از ویژگی‌های مسئله و زمینۀ طرح‌(موقعیتِ طراحی) می‌باشند. این معانی جزئی نیز در ذیل معانیِ کلی ادراک می‌شوند و در این فرایند معناجویی، این اندیشۀ طراح است که مؤثرترین نقش را ایفا‌می‌کند. «استنطاقِ معنا»، «قاب‌بندی» و «تجلّی» به‌عنوان رویکردهای روش‌شناختی مطرح شده‌‌است. تجلّی معانی دارای مراتب، وجوه، و به‌صورت نسبی است. 
رهیافتِ کلی در انجامِ این پژوهش کیفی است و برای درک ارتباط میان مفاهیم و تحلیل داده‌ها از راهبرد استدلال منطقی استفاده شده‌است. توجه به سطوح مختلف معناجویی و تبیینِ ارتباطاتِ بین این سطوح، مبنایی قوی‌تر را برای حرکت از حوزۀ نظر به عمل ایجادکرد؛ و استنتاج‌های منطقی، امکان شکل‌گیری یک مدل مفهومیِ کل‌نگر و یکپارچه از معناجویی در فرایند طراحی معماری را فراهم‌نمود.

رضا سلیمی گرگری، سید مجید مفیدی شمیرانی، هانیه صنایعیان،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده

با توجه به نقش حیاتی نمای ساختمان به‌عنوان پوسته‌ای محافظ و تأثیر آن بر مصرف انرژی، طراحی صحیح نما در فرآیند طراحی ساختمان‌ها اهمیت بسیاری دارد. با در نظر گرفتن مشکلات و زمان‌بر بودن روش‌های سنتی بهینه‌سازی، ارائۀ روشی مناسب برای استفادۀ طراحان در مراحل اولیۀ طراحی ضروری است. پوشش بیرونی ساختمان که شامل اجزای کدر و شفاف است، از فضای داخلی محافظت می‌کند و شرایط اقلیمی بیرونی را بهبود می‌بخشد. این پژوهش به بررسی پارامترهای مؤثر در نمای ساختمان‌ها بر رفتار حرارتی و مصرف انرژی پرداخته است. ابتدا با مرور سیستماتیک منابع و مطالعات مشابه، پارامترهای کالبدی نما شناسایی و سپس انواع نماهای موجود در منطقۀ ۱۵ بررسی می‌شوند. پس از انجام مطالعات، نقشۀ GIS منطقه به‌طور دقیق تحلیل و انواع نماهای متداول به‌روش میدانی استخراج شده‌اند. سپس میزان تأثیر پارامترهای ساختاری جدارۀ ساختمان شامل لایه‌بندی دیوارها و نماسازی و عایق‌کاری بر میزان مصرف انرژی سرمایشی و گرمایشی بررسی و تجزیه و تحلیل می‌شود. نتایج حاصل از شبیه‌سازی با مطالعات میدانی صحت‌سنجی و  اعتباربخشی می‌شوند.
لایه‌بندی دیوارها بیشترین میزان تأثیر بر مصرف انرژی در ساختمان را بر عهده دارد. با توجه به نتایج به‌دست‌آمده، رابطۀ مستقیمی بین ضریب هدایت حرارتی دیوار و میزان مصرف انرژی وجود دارد و در بهینه‌ترین حالت تا بدترین حالت حدود 38.43 کیلووات ساعت بر مترمربع در انرژی گرمایش و 1.48 کیلووات ساعت بر مترمربع در مصرف انرژی سرمایش اختلاف وجود دارد. با توجه به مصرف الکتریسته برای سرمایش، این میزان بسیار چشمگیر است. 



حامد حیاتی، احسان قربانی،
دوره 13، شماره 2 - ( 3-1404 )
چکیده

سالمندان و حس سرزندگی آن‌ها در محلات مسکونی و مسکن، به‌عنوان تأمین‌کننده نیازهای متنوع انسانی و یکی از انسانی‌ترین موضوعات معماری، زمینه‌ساز سلامت، آرامش، پرورش و خودشکوفایی افراد هستند. مسکن به‌واسطه ارتباط مستقیم و طولانی‌مدت با سالمندان، در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم، به یکی از اصلی‌ترین مفاهیم مطرح در معماری و شهرسازی تبدیل شده است. این موضوع ساختار اصلی پژوهش حاضر را شکل داده است که به کاهش حس سرزندگی سالمندان در الگوی کالبدی بافت مسکونی محلات شهرهای معاصر ایران می‌پردازد. در این راستا، پژوهش حاضر تلاش کرده است به پرسش اصلی تحقیق، یعنی «چه ارتباطی میان ساختار کالبدی بافت‌های مسکونی و حس سرزندگی سالمندان وجود دارد؟» پاسخ دهد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و شیوه گردآوری داده‌ها، توصیفی-تحلیلی بوده و با ترکیبی از روش‌های کمی و کیفی انجام شده است. برای تحلیل روابط بین متغیرها، از رویکرد تحقیق همبستگی با استفاده از نرم‌افزار SPSS بهره گرفته شده است. داده‌ها به دو روش کتابخانه‌ای و میدانی (پرسشنامه) جمع‌آوری شده‌اند. پرسشنامه‌ها میان ۲۹۰ سالمند در دو منطقه مسکونی شهر قم توزیع شده است؛ یکی از این مناطق دارای بافت ویلایی و دیگری دارای بافت آپارتمانی می‌باشد. همچنین، در انتخاب نمونه‌ها تلاش شده است تا حد امکان متغیرهای مستقل ساختار کالبدی کنترل شوند و دیگر عوامل تأثیرگذار بر حس سرزندگی سالمندان، مانند وضعیت جسمانی، روانی و مدت سکونت آن‌ها در محله، نیز در نظر گرفته شده است. بر اساس نتایج ضریب همبستگی، میزان همبستگی بین ساختار کالبدی و حس سرزندگی سالمندان در بافت ویلایی ۰.۷۲۸ به‌دست آمده است که نشان‌دهنده‌ی رابطه‌ای مستقیم و معنادار میان حس سرزندگی سالمندان و کالبد مسکونی است. از سوی دیگر، ضریب همبستگی در بافت آپارتمانی ۰.۴۳۲- محاسبه شده است که بیانگر رابطه‌ای معکوس و غیرمستقیم بین حس سرزندگی سالمندان و زندگی در آپارتمان می‌باشد. همچنین، یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که میزان حس سرزندگی سالمندان در محله‌ی انسجام ۱.۹۳ و در محله‌ی دانیال نبی ۲.۰۲ است که بیانگر تفاوت معنادار میان حس سرزندگی سالمندان در این دو محله می‌باشد. بر این مبنا میان ساختار کالبدی بافت مسکونی در دو منطقه مورد مطالعه و حس سرزندگی سالمندان رابطه معناداری وجود دارد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb