ای ابوذر این گونه باش
یا أباذر، اِحفظ ما اُوصیکَ به تکن سعیداً فی الدّنیا والآخره. یا أباذر، نعمتان مغبون فیهما کثیر من النّاس الصحّه والفراغ یا أباذر، إغتنم خمساً قبل خمس، شبابک قبل هرمک، وصحّتک قبل سقمک، وغناک قبل فقرک، وفراغک قبل شغلک وحیاتک قبل موتک. ای ابوذر، سفارشاتم را به خاطر بسپار تا سعادت دنیا و آخرت را از آن خود سازی. ای ابوذر، دو نعمت است که بسیاری از مردم قدرش را نمی دانند: سلامتی و فراغت. ای ابوذر، پیش از آن که پنج چیز به تو روی آورد، پنج چیز را غنیمت بدان، جوانی را پیش از پیری، تندرستی را پیش از بیماری، توانگری را پیش از فقر، فراغت را پیش از گرفتاری و زندگی را پیش از مرگ. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) در این قسمت از بیانات خود، به ابوذر می فرماید: به سفارشاتم عمل کن تا سعادت دو جهان را نصیب خود کنی. راحتی و آسایش نفس، بهترین مِلاک برای سعادت است؛ چرا که تمامی مصادیق دیگر سعادت نیز به راحتیِ نفس بستگی دارد. ثروت، جوانی و حتی یک غذای بسیار لذیذ، به هنگام فقدان آسایش و راحتی روح و روان آدمی، تلخ و بیهوده می نماید. شخصی که در سنین جوانی در خانه ای راحت مشغول خوردن بهترین غذاست؛ اما مبلغ هنگفتی بدهکار است که بر گردنش سنگینی می کند، هر لحظه منتظر مطالبه طلبکار است و نگران ریختن آبرویش، آیا رفاه و غذای لذیذ برای وی لذّتی خواهد داشت؟ آیا مزّه غذای خوب را می فهمد؟ اما اگر در همان حال به او خبر دهند که بدهی هایت پرداخت شد و دیگر لازم نیست نگران باشی، و بعد از شنیدن این خبر مشغول خوردن نان خشک و آب شود. اگر بعدها از او بپرسند، کدام غذا به کام تو بهتر بود؟ غذای لذیذی که با اضطراب خوردی یا نان خشک و آبی که در فراغت خیال خوردی؟ چه پاسخی خواهد داد؟ معلوم است، لذتی که از آن نان خشک برده، با هیچ غذای دیگری قابل مقایسه نیست و از آن غذای لذیذ که با دلهره خورده هیچ لذت و شعفی نصیبش نشده است. پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در این جا نسخه ای برای مؤمنان نوشته اند، که به واسطه آن سعادت دنیا و آخرت را کسب نمایند، یعنی همیشه در راحتی و آسودگی به سربرند، چرا که این خصوصیت بر تمامی مظاهر خوشبختی تأثیر گذار است. انسان متدیّن باید به این سفارش توجه و به آن عمل کند. معنای تدیّن همین است که تمامی جوانب دین رعایت شود. نه این که گوشه ای از دین را بگیرد و زاویه دیگر را رها نماید. دین نیمه کاره، هیچ دردی را دوا نمی کند. فایده دین و آثار مثبت آن، هنگامی متبلور می گردد که به تمام مسائل دین توجه شود. خداوند متعال در قرآن می فرماید:(وَیَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْض وَنَکْفُرُ بِبَعْض)(1)؛ «و می گویند: ما به بعضی ایمان داریم و بعضی را انکار می کنیم.» گزینش در مسایل و احکام دینی، یک نوع آفت است که وجود انسان و ایمان او را به بیراهه می کشاند. و خداوند می فرماید: (أُولَـئـِکَ هُمُ الْکَـفِرُونَ حَقًّا)(2)؛ «آنان در حقیقت کافرند.» خداوند اینان را، کافرانی می داند که به معنای واقعی کفر متّصف اند. اگر انسان به آموزه های دین در تمام ابعاد و جوانب آن عمل نماید و سعادتی را که برایش تبیین شده است به دست آورد دیگر هیچ سختی و اندوهی، عذابش نخواهد داد. اگر روزها تشنه و شب ها گرسنه بماند، باز هم پریشانی و اضطراب روحش را چنگ نخواهد زد. ابوذر که خود از شاگردان این مکتب است و وصایای پیامبر عظیم الشأن اسلام را به کار بسته است، خود بهترین و بالاترین نمونه برای این مطلب است. او از شدت گرسنگی و تشنگی در بیابانی گرم و سوزان مُرد اما مرگش همراه با سعادت و عزّت بود. هیچ گاه احساس پوچی نکرد و هیچ گاه خستگی به او راه نیافت، با رضایت کامل و آسودگی تمام از دار دنیا رخت بر بست. با آن که تشنه و گرسنه بود، زیر بار ظلم و جور نرفت. البته ابوذر به عنوان مخاطب، خصوصیتی نداشته است، و روی سخن رسول خدا به تمام ابناء بشر بوده است. :: دو نعمت قدرناشناخته پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) در این جا از دو نعمت تندرستی و فراغت یاد می کنند که بیشتر مردم دارند، اما قدر و ارزش آنها را نمی دانند و نسبت به آنها مغبون هستند. واژه غَبن معمولاً در مسائل مالی و گاهی نیز در مسائل غیر مالی استعمال می شود. و به معنای فریب خوردن یکی از دو طرف معامله در قیمت یک کالاست. حکم خسارت غَبن در مسائل مالی معلوم است. مثلا اگر شخصی از قیمت کالایی اطلاع نداشته باشد و یک جنس هزار تومانی را به دو هزار تومان بخرد، این شخص به اندازه هزار تومان مغبون شده و فریب خورده است. همچنین اگر کسی با سخنان خود، دیگری را به دروغ راهنمایی کند، در واقع او را مغبون کرده است. یکی از نعمت های خدا که معمولاً قدر آن ناشناخته است، نعمت سلامتی است. انسان مادامی که دچار بیماریهایی مانند سردرد، پادرد و کمردرد نشده، می تواند از لحظه لحظه عمر خویش استفاده های فراوان ببرد. گفتن ذکر خدا از بزرگترین منافع عمر و حیات آدمی است. در حال صحت،کاملاً ممکن است به آن پرداخته شود، و از هر فرصتی مانند لحظات پیش از خواب و زمان هایی که در رفت و آمدها و در بین راه ها سپری می شود می توان برای ذکر گفتن سود جُست. اما وقتی نعمت سلامتی از انسان سلب شد ذکر گفتن هم راحت نیست. انسان پس از مرگ متوجه می شود که چه نعمت هایی را از دست داده و از برکات و منافع آنها خود را محروم کرده است. چند میلیون ذکر «لاإله إلّا الله» و «الله أکبر» را از دست داده است! مگر معنای غبن چیزی غیر از این است؟ اگر انسان از این نعمت ها و لحظه ها استفاده نکند، در حقیقت مغبون و بازنده است. و از دست دادن این فرصت ها، معنای واقعی غبن است. در بعضی از روایات عبارت «مغبون فیهما کثیر من النّاس» به صورت «مفتونٌ مغبونٌ فیهما کثیر من الناس»(3) آمده است. کلمه مفتون به معنای ممتحن است. هرچه نعمت های بیشتری به انسان رو کند، بیشتر و سخت تر مورد امتحان قرار خواهد گرفت. و به همین نسبت بازنده، ضرر و خسرانش سنگین تر است. در برخی روایات آمده است: نعمتان مکفورتان، الأمن والعافیه(4). کُفر یعنی سِتر و انسان کافر یعنی انسانی که عقل خویش را از خود پنهان کرده و از آن استفاده نمی کند. بنابراین چون کافر از عقلش استفاده صحیح نمی کند مقصر است. او گرچه در امور روزمرّه از عقل خود به خوبی استفاده می کند، اما در مسائل اعتقادی و معنوی آنرا از خویش دور کرده است. غذای فاسد نمی خورد، تجارتی که باعث ضرر و زیان شود انجام نمی دهد، در زندگی، برخورد شایسته ای از خود به نمایش می گذارد، اما در مسائل اعتقادی و دینی، عقل را تعطیل و حکم آنرا پنهان می کند. انسان باید پرده را بردارد و به این دو نعمت، یعنی سلامتی و فراغت، علم پیدا کند؛ چرا که شناخت ومعرفت نعمت ها، شرط اول استفاده درست از آنهاست. :: نعمت زندگانی در عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) زندگی در عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بزرگترین نعمتی بود که خدا به معاصرین و اطرافیان آن حضرت عطا فرمود، اما از آنجا که هرچه نعمت بزرگتر باشد، امتحان پیچیده تر است، بازندگان زمان پیامبر، بیچاره ترین بازندگان هستند. منافقانی که در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) ، نفاق پیشه کردند و مورد غضب و لعن قرار گرفتند، اگر در دوره ای غیر از عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به دنیا می آمدند، خسران و ضرری که متوجهشان می شد به مراتب کمتر بود. وجود با برکت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) برای تمام ملل و اعصار به عنوان چراغی راهنما و روشنگر بوده است و بسیاری از مردمان جهان به واسطه آموزه های آن حضرت با راه راست و مشی صحیح زندگی آشنا شده و می شوند. بنابراین، شعاع نور وجودی ایشان برای مردمی که در اطرافشان بوده اند و در کنار حضرتش زندگی می کرده اند، بسیار پر فروغ تر بوده است. گمراه شدن از راه راست، آن هم کنار پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) مانند بیراهه رفتن و زمین خوردن در روز روشن است. واقع شدن در میان نعمت ها امتحانی است که برخی به واسطه آن رستگار و بهشتی و برخی دیگر گمراه و دوزخی می شوند. :: ارزش جوانی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) بعد از بیان اهمیّت نعمت تندرستی و فراغت به جوانان گوشزد می فرمایند که ارزش جوانی خود را بدانند و آگاه باشند که اگر این دوره به سر آید، دیگر قابل بازگشت نیست و بسیاری از توانایی های انسان با سپری شدن جوانی از دست می رود. آن گاه است که با نا امیدی خواهند گفت: لیت شباباً بوع فاشتریته(5)؛ ای کاش جوانی خرید و فروش می شد تا آن را می خریدم. عرب «لیت» را در آرزویی استعمال می کند که دست یافتنی نیست؛ معادل «لیت» در فارسی همان «ای کاش» است، با این تفاوت که آروزهایی که بعد از «ای کاش» بیان می شود، گاه دست یافتنی و گاه خارج از دسترس است. بیان پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در این فقره، در واقع یک اخطار و اِخبار از آینده است. به جوان ها اخطار می کند که جوانی متاعی دست نیافتنی است و مبادا که آن را ارزان بفروشید. :: «وصحتک قبل سُقمک» اوضاع و احوال در این دنیا هیچ وقت یک نواخت نیست و تغییر و تحول در ذات دنیا است. بنابراین گاهی انسان مریض می شود و گاهی سالم است. سلامتی نیز همچون دیگر نعمت های دنیا، همیشگی و ماندنی نیست. همه امور انسان اعم از عبادت، تحصیل و امور دیگر منوط به سلامتی و تندرستی است. وقتی انسان مریض شود قدرت انجام هیچ کاری را ندارد. انسانی که در روز ساعت ها کار می کند و شب ها نیز به نماز شب و استغفار مشغول است، به هنگام مریضی حتی توان از جا برخاستن را ندارد. ضعف و ناتوانی ناشی از مریضی، در دوران پیری مضاعف می گردد. پس انسان باید قدر و ارزش سلامتی خویش را بداند و از آن نهایت استفاده را ببرد. :: «و غِناکُ قَبلَ فَقرِک» این قسمت از نصایح رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) از چند جهت قابل تأمل است. اول مفهوم فقر و غناست. فقرو غنا صفاتی تشکیکی هستند، یعنی فقر از حیث مصداق، درجات و مراتب متعدد و طبقات متفاوتی دارد که هر کدام از افراد جامعه در یکی از این طبقات قرار دارند. هر کدام از این طبقات، نسبت به یک یا چند طبقه بالاتر از خود، فقیر هستند و نسبت به طبقات پایین تر، غنی محسوب می شوند. شدیدترین حالت فقر، گرسنگی است.نهایت فقر این است که انسان چیزی برای خوردن نداشته باشد. و نتواند اساسی ترین نیاز بدن خود را، که تغذیه است، تأمین کند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و فقر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) علی رغم اینکه ریاست حکومت اسلامی را به عهده داشتند و مقام والایی نیز در نزد خداوند متعال دارا بودند، بسیاری از اوقات در حالت گرسنگی مطلق به سر می بردند. بسیار اتفاق می افتاد که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) چندین وعده غذا نمی خورد؛ اما با این حال اگر غذایی به دست می آورد آن را می بخشید. حتی گاه گرسنگی به قدری بر وجود آن حضرت فشار می آورد که برای تحمل آن، دو سنگ بر شکم خود می بستند.(6) کسی که اَشرف اولین و آخرین و سرور مسلمانان و رئیس و رهبر حکومت است، در عین ریاست و آقایی و در زمان رهبری خود، این گونه با بدن و نفس خود رفتار می کرد. در روایات آمده که گاه گرسنگی ایشان، در زمان اقامت در مدینه، به حدی می رسید که هیچ کدام از این تدابیر فایده نمی کرد. روزی به دختر گرامیشان فرمودند: «مادخل جوف أبیک منذ ثلاث شیء(7)؛ سه شبانه روز است که غذایی به معده پدرت نرسیده است». چنین فردی به ابوذر نصیحت می کند که نعمت غنا را غنیمت شمار، قبل از آن که فقر جای آن بنشیند. حدیثی از امام صادق(علیه السلام) است که می فرماید: نزل جبرئیل علی رسول الله فقال إن اللّه جلّ جلاله یقرئک السلام و یقول لک هذه بطحاء مکه إن شئت أن تکون لک ذهباً. قال فنظر النبی إلی السماء ثلاثاً ثم قال لا یا رب و لکن أشبع یوماً فأحمدک و أجوع یوماً فأسئلک(8)؛ جبرئیل خدمت پیامبر رسید و عرض کرد: خداوند به شما سلام می رساند و می فرماید اگر بخواهی، سرزمین مکه را برایت پر از طلا می گردانم. (امام صادق(علیه السلام)) فرمود: پس پیامبر سه بار به آسمان نظر افکندند و فرمودند: نه ای پروردگارا، بلکه روزی سیر باشم، سپاس تو را به جای آورم و روزی گرسنه باشم پس روزیِ خود را از تو خواهم. :: «وفراغک قبل شغلک وحیاتک قبل موتک» پس از مرگ، انسان دیگر نمی تواند کاری انجام دهد. حتی نمی تواند یک «لاإله إلّا الله» بگوید. نمی تواند یک ریال پول در راه خدا بدهد.(9) پس تا زنده ایم باید زندگی خود را غنیمت بشماریم. کسی در زندگی پیروز است که از همه اوقات خود استفاده نماید.
(1). نساء، آیه 150. (2). نساء، آیه 151. (3). بحار الأنوار، ج 78، ص 170، باب فضل العافیه والمرض. (4). همان. (5). مغنی اللبیب، ج2، ص 393. (6). امالی صدوق، ص 633، المجلس الثانی و التسعون. (7). بحار الأنوار، ج 16، ص225، باب9، مکارم اخلاقه و سیره و سننه. (8). مکارم الأخلاق، ص 24. (9). «لا فی الحسنه یزیدون» نهج البلاغه، ص 190، عظه الناس. |