تحليل سازهها ساليان دراز توسط روشهاي كلاسيك انجام ميگرفت. ازاينرو مطالعه برخي از سازهها با استفاده از روش نيروها و تحليل برخي ديگر به روش تغييرمكانها انجام ميگرفت. انتخاب روش، بيشتر به خصوصيات اتصالي، نوع سازه و مهارت مهندس محاسب در به كار بردن آن، بستگي داشت و براي سازهها با مشخصات خاص، غالباً روشهاي مخصوص ابداع و به كار گرفته ميشدند.
با اختراع ماشينهاي حسابگر الكترونيكي و افزايش ظرفيت حافظه آنها، نياز به ابداع روشهاي خاص از بين رفته و گرفتاريهاي ناشي از محاسبات طولاني دستي برطرف شده است. تعميم مفاهيم، جايگزين بررسي حالتهاي خاص گرديده و زمان مفهوم سابق خود را از دست داده است. روشهاي جديد كه اكثراً بر پايه اصول به كار رفته در روشهاي كلاسيك سازهها استوار ميباشند، از مفاهيم جبر خطي بهره ميگيرند.
اين روشها به «روشهاي ماتريسي» موسوم بوده و دامنه گسترش آنها هنوز ادامه دارد. نياز به استفاده از اين روشها صرفاً به منظور تحليل ساده سازهها نبوده و مسائلي نظير بهينه سازي طرح آنها از نظر وزن، فرم و توپولوژي و درنظر گرفتن رفتار غيرخطي آنها از نظر مصالح و شكل هندسي و بررسي پايداري و بالاخره تحليل ديناميكي سازهها، لزوم ابداع و گسترش آنها را روشن ميسازد. علاوه بر مسائل فوق امكان تحليل دقيق سازههايي كه داراي تعداد زيادي عضو و گره ميباشند، بدون استفاده از روشهاي ماتريسي بندرت امكانپذير است.